بررسی ضرورت رجوع به مکتب امام‌خمینی(ره) به‌مثابه‌ فطرت انقلاب اسلامی
بررسی ضرورت رجوع به مکتب امام‌خمینی(ره) به‌مثابه‌ فطرت انقلاب اسلامی

در نگاه امام‌خمینی رحمه‌الله علیه تحول در عرصه اجتماعی، چیزی جز بازتاب تحول درونی افراد نیست و این تحولات درونی هستند که تحولات اجتماعی را رقم می‌زنند.

در نگاه امام‌خمینی رحمه‌الله علیه تحول در عرصه اجتماعی، چیزی جز بازتاب تحول درونی افراد نیست و این تحولات درونی هستند که تحولات اجتماعی را رقم می‌زنند. بنابراین اگر به تحولات اجتماعی می‌اندیشیم نباید از این منظر غافل شویم. با نگاه به دستگاه فکری امام‌خمینی(رحمه‌الله‌علیه) این تحول درونی همان «توبه» نام می‌گیرد و مراد از توبه، بازگشت از احکام عالم ماده به احکام فطرت است.
بنابراین همان‌طور که از منظر امام‌خمینی، توبه درحقیقت نوعی بازگشت از احکام طبیعت به فطرت است، پس درمورد تحول اجتماعی نیز باید شاهد این بازگشت باشیم؛ بازگشتی به‌سمت فطرت. لذا اگر در سلوک جامعه‌ انقلابی خواستار تحول هستیم باید رجوع به‌سمت فطرت صورت بگیرد. با بررسی بحث فطرت و تطبیق آن با خصوصیات مکتب امام‌خمینی در جریان نهضت انقلاب اسلامی، درمی‌یابیم که از مکتب امام‌خمینی می‌توان به‌عنوان فطرت انقلاب اسلامی نام برد.

ضرورت تحول در اجتماع

ساختار اجتماع ساختاری غایتمند است. بدین‌معنا که تاسیس هر اجتماع به جهت دستیابی به اغراض خاصی صورت می‌گیرد و این اغراض قوام‌بخش اجتماع خواهند بود. اعضای جامعه دارای اهداف و افق‌های بلندمدت و میان‌مدتی هستند که نگاه‌شان همواره به آن افق‌ها دوخته شده است.۱ «روابط ویژه زندگی انسانی، انسان‌ها را آنچنان به یکدیگر پیوند می‌زند و زندگی را آنچنان وحدت می‌بخشد که افراد را در حکم مسافرانی قرار می‌دهد که در یک اتومبیل یا یک هواپیما یا یک کشتی سوارند و به‌سوی مقصدی در حرکت‌اند… .»۲
اما لحاظ اهداف، بدون برنامه‌ریزی درجهت حرکت به‌سمت آنها بی‌معناست. نمی‌توان نقطه‌ای را در دوردست‌ها ترسیم کرد اما برای حصول آن یکجا نشست و هیچ عزمی در جهت تحول صورت فعلی و کسب صورت بهتر نداشت. بدین‌ترتیب مقوله‌ تحرک و تحول در جامعه برای رسیدن به غایت، مقوله‌ای است اجتناب‌ناپذیر.
باید توجه داشت که لازمه‌ حرکت به‌سوی مقصد، دگرخواهی و تحول از حالتی به حالتی دیگر است. این تحول حالتی تدریجی برای خروج از حالت کنونی و کسب صورت‌های جدید است تا درنهایت در این مسیر به‌صورت نهایی خود برسد.۳ از طرفی در ترسیم مقصد نیز فضای مطلوبی تصور می‌شود که هنوز محقق نشده است و برای رسیدن به آن باید از حالت کنونی گذر کرد. یعنی نفی فضای موجود و تحول از صورت فعلی به‌ صورت مطلوب.

تحول در نگاه امام‌خمینی (رحمه‌الله‌علیه)

بنابر سنت «ان الله لایغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم»۴ تغییرات اجتماعی لزوما نتیجه‌ تحولات درونی هستند و به تعبیری، یک انقلاب اجتماعی جز بعد از یک انقلاب درونی محقق نخواهد شد. از منظر امام‌خمینی نیز تحول اجتماعی آینه‌ تحولات درونی انسان است و انقلاب انسانی مقدم بر انسان انقلابی و انقلاب اجتماعی است. برای مثال ایشان در باب تحول درونی و روحی افراد طی نهضت اسلامی می‌فرمایند:
«این تحول روحى باعث شد که این پیروزى از براى ملت ما حاصل شد. دعا کنید که خداوند این تحول را در همه ملت‌هاى اسلام و مستضعفین پیش بیاورد، و خداى تبارک و تعالى مقدر فرماید که همه متحول بشویم‏.»۵
درمورد تحول، متذکر شدیم که این امر، یک نفی و یک اثبات را به‌همراه دارد. نفی صورت فعلی و کسب صورت مطلوب. و این نفی و اثبات، تا کسب صورت نهایی ادامه پیدا می‌کند. لذا در تحول، حرکت به‌سمت صورت نهایی است. درواقع باید گفت که صورت نهایی یک چیز، همان اصل و حقیقت آن است که به‌صورت بالقوه در او وجود دارد و هنوز به فعلیت نرسیده است.۶ به بیان دیگر،‌ یک مفهوم را زمانی می‌توان در معنای تمام و کامل آن به یک امر اطلاق نمود که به فعلیت تام برسد و صورت نهایی خود را بپذیرد. و الا استعمال، مسامحتا یا در معنای ضعیف‌تر آن انجام گرفته است. یک نهال را نمی‌توان درخت نامید، هرچند استعداد درخت شدن در آن باشد. با این حساب، تحول درعین اینکه ظاهرا حرکتی روبه‌جلو تلقی می‌شود اما درواقع نوعی بازگشت است. بازگشت به حقیقت تام بالقوه‌ای که در درون شیء وجود دارد.
این موضوع را در تطابق با مبانی انسان‌شناسی امام‌خمینی، بهتر می‌توان تبیین نمود. در نگاه ایشان، فصل اخیر نوع انسان و حقیقت او، تنها بعد حیوانی او نیست بلکه «یک مرتبه باطن، یک مرتبه عقلیت، یک‏‌ ‌‏مرتبه بالاتر از مرتبه عقل، در انسان بالقوه هست. از اول در سرشت‏‌ ‌‏انسان هست که این انسان از عالم طبیعت سیر بکند تا برسد به آنجایی‏‌ ‌‏که وَهْم ماها نمی‌‌تواند برسد.» ۷
این امر بالقوه که هنوز فعلیت نیافته، همان حقیقت جامع انسانی است که در فطرت همه‌ انسان‌ها به ودیعت گذاشته شده است. منتها به سبب احتجاب بشر به حجب عالم ماده، این حقیقت بر وی پوشیده شده و نسبت به آن غافل است. ازاین‌‌رو به همان میزانی که انسان نسبت به فطرت خود در حجاب است، لازم است تحول یابد و به آن رجوع کند. لذا همان‌طور که تحول را نوعی بازگشت به حقیقت شیء تعریف کردیم، تحول در بعد فردی و انسانی نیز بازگشت به حقیقت فطری را رقم می‌زند. این تحول از احکام طبیعت، به‌سمت حقیقت فطرت همان چیزی است که در ادبیات امام‌خمینی، «توبه» نامیده می‌شود. ایشان در بیان حقیقت توبه در شرح چهل‌حدیث این‌طور می‌گویند: «حقیقت توبه رجوع از احکام و تبعات طبیعت است به‌سوى احکام روحانیت و فطرت.»۸
اما همان‌طور که بیان شد، در دیدگاه امام‌خمینی تحول درونی مقدم بر تحول اجتماعی است و تحول اجتماعی بروز و ظهور تحول درونی افراد جامعه است. لذا توبه درونی انقلابیون است که درقالب نهضت اسلامی ظهور یافته و آن را رقم زده است. بنابراین تحول در قامت فردی آن، توبه و در قامت اجتماعی آن، انقلاب را به‌دنبال داشته است.
درواقع همان‌طور که در توبه، فرد ولایت احکام طبیعت و نفس را نمی‌پذیرد و نفی می‌کند، در تحول اجتماعی نیز افراد، حکومت طاغوت را طرد می‌کنند و به ولایت الهی متمسک می‌شوند. چنان‌که امام‌خمینی درمورد حرکت انقلاب اسلامی فرموده‌اند: «الان مملکت ما حساس‌ترین زمان تاریخ را دارد مى‏گذراند. یعنى تحول‏ از طاغوت به حکم «اللَّه»، تحول‏ از ظلم به عدل، تحول‏ از خیانت‌ها به امانت‌ها. این حساس‌ترین وقتى است که ما الان درش واقع هستیم‏.»۹
با این حساب هر آنچه در موضوع توبه در ادبیات امام‌خمینی بدان پرداخته شده است، می‌تواند در قواره‌ اجتماعی آن بررسی شود. لذا نگاهی به مقوله‌ توبه در این دستگاه فکری، مبنایی جدی را در مطالعه‌ روند گذشته و آینده‌ انقلاب اسلامی فراهم می‌کند که درخور تدقیق است.

شرایط و ارکان توبه در نگاه امام‌خمینی(رحمه‌‌الله‌علیه)

توبه از دیدگاه امام‌خمینی از منازل مشکلی است که بعد از یقظه برای سالک محقق می‌شود. سالک در مقام یقظه درمی‌یابد که سفری طولانی پیش‌رو دارد و پرداختن به تن، وی را از مسیر بازخواهد داشت. همتی مردانه باید که از ظلمات نفس عبور کند و خرق حجب نماید به‌سمت نور.
توبه، ارکان و شرایطی دارد که تا آن شرایط محقق نشود توبه‌ در معنای صحیح آن انجام نمی‌گیرد. «توبه‏ با لفظ اتوب إلى اللّه تحقق نمى‏یابد؛ بلکه ندامت و عزم بر ترک لازم است‏‏.»۱۰ لذا اولین رکن توبه ندامت و پشیمانى از گناهان و تقصیرات گذشته، و رکن دیگر آن، عزم بر عدم بازگشت به معاصی است.
غیر از ارکان توبه، شرایط قبولی نیز برای توبه وجود دارد. و آن عبارت است از: بازگرداندن حقوق مخلوق و ادا و قضای حقوق الهی. درواقع «انسان تائب آن است که هرچه از مردم به ناحق برده ردّ به آنها کند، و اگر حقوق دیگرى از آنها در عهده اوست، و ممکن است تأدیه یا صاحبش را راضى نماید، قیام به آن کند. و هرچه از فرایض الهیه ترک کرده، قضا کند یا تأدیه نماید، و اگر تمام آنها را ممکنش نیست، قیام به مقدار امکان کند.»۱۱
از منظر امام‌خمینی، منزلگاه توبه منزلگاهی است مداوم. درواقع به هر نسبت که سالک طی مراتب می‌کند به همان نسبت توبه لازم است. و لذا در هر مرتبه، توبه‌ای است و توبه‌ هر مرتبه، خاص همان مرتبه است. برای نمونه ایشان در شرح چهل‌حدیث می‌فرمایند: «از براى هریک از اهل سلوک إلى اللّه توبه خاصى است که مختص به مقام خودشان است.»۱۲
بعد از آنکه سالک به توفیق الهی موفق به توبه شد، شرط می‌کند که بر توبه‌ خود پایبند باشد و برخلاف فرمان حق تعالی عمل نکند و لذا باید بر این عهد مراقبه نماید و برای بررسی روند حرکت، عملکرد خود را محاسبه کند. پس، «از امورى که لازم است از براى مجاهد، مشارطه و مراقبه و محاسبه است.» ۱۳
در سلوک اجتماعی نیز، جامعه بعد از تنبه و بیداری، به منزلگاه توبه قدم می‌گذارد و با طرد ولایت طاغوت، عزم می‌کند بر حرکت در مسیر ولایت الهی و بازگشت به حقیقت فطری خود. یعنی همان چیزی که اولین گام آن در نهضت انقلاب اسلامی رخ داد. اما همان‌گونه که توضیح آن گذشت، برای هر مرتبه از سلوک، توبه‌ای خاص همان مرتبه لازم است. لذا انقلاب اسلامی در سلوک خود، به تناسب مراتبی که طی می‌کند نیازمند توبه‌ همان مرتبه و رجوع به فطرت انقلاب است.

 مکتب امام‌خمینی به‌مثابه‌ فطرت انقلاب اسلامی

در تشریح مقوله‌ فطرت باید گفت که فطرت، «حالت و هیئتى است که خلق را بر آن قرار داده، که از لوازم وجود آنها و از چیزهایى است که در اصل خلقت خمیره آنها بر آن مخمّر شده است»۱۴ و «چون از لوازم وجود و هیات مخمّره در اصل طینت و خلقت است، احدى را در آن اختلاف نباشد.»۱۵
در آثار امام خمینی، به فطرت از دو منظر نگاه شده است. یک منظر همان فطرت پاک انسانی که دستخوش طبیعت قرار نگرفته–که از آن به فطرت مخموره تعبیر شده- و یک منظر فطرت انسانی از آن جهت است که در حجاب رفته و نیازمند تنبه و توجه دادن است و از آن تحت‌عنوان فطرت محجوبه نام برده شده است. بنابراین در احصای ویژگی‌های فطرت محجوبه می‌توان به بنا بودن خلقت انسان طبق آن، ثابت بودن، عدم اختلاف در آن و عدم احتجاب به حجب اشاره داشت.
لذا به‌منظور جست‌وجوی فطرت انقلاب اسلامی می‌بایست به‌دنبال یک حقیقت جامع، روشن، ثابت و مشترک که انقلاب برمبنای آن بنا شده است، بود. که در اولین نگاه به این خصوصیات و تطبیق آن با حرکت انقلاب اسلامی، آنها را می‌توان در مکتب امام خمینی به‌عنوان بنیانگذار انقلاب اسلامی ایران یافت. مقام‌معظم‌رهبری در توصیف مکتب امام‌خمینی می‌فرمایند: «مکتب امام به‌عنوان راه روشن و خط روشن حرکت عمومی و همگانی ملت ایران است، یک راهنمای نظری و عملی است که کشور و ملت را به عزت و پیشرفت و عدالت می‌رساند. مکتب امام‌خمینی یک مکتب کامل است.»۱۶
مکتب امام‌خمینی به‌عنوان فطرت انقلاب اسلامی همان حقیقت اصیل انقلاب است که لازم است در هر مرحله از حرکت و سلوک انقلاب اسلامی متوجه این حقیقت بود و در هر برهه، وقایع را با این سنجه محک زد. لذا «جمهوری اسلامی آن وقتی واقعا جمهوری اسلامی است که با همان مبانی مستحکم امام، همان چیزهایی که در دوران حیات مبارک امام مطرح بود، شعار بود، بجد دنبال می‌شد، با همان شعارها پیش برود.»۱۷ و به هر میزان که از این فطرت انحراف صورت بگیرد، توبه و بازگشت به آن ضروری است.
همان‌طور که اشاره شد، توبه‌ در هر مرتبه خاص همان مرتبه است. لذا انقلاب در هر مرتبه از حرکت خود به فراخور همان مرتبه نیازمند رجوع به مکتب امام‌خمینی به‌عنوان فطرت انقلاب است و همان‌طور در هر توبه مراقبه، مشارطه و محاسبه لازم است در رجوع جامعه به مکتب امام خمینی نیز می‌بایست مراقبت دائمی در انطباق حرکت انقلاب با این مکتب و محاسبه عملکرد در این تطبیق صورت پذیرد. چنانچه این حقیقت به فراموشی سپرده شود و مورد غفلت واقع شود، ضربات مهلکی بر پیکره‌ انقلاب وارد خواهد آمد. چنان‌که مقام‌معظم‌رهبری اشاره داشته‌اند: «اگر راه امام را گم کنیم یا فراموش کنیم یا خدای‌نکرده عمدا به کنار بگذاریم، ملت ایران سیلی خواهد خورد.» ۱۸

 رجوع به فطرت در سایه‌ تربیت

همان‌گونه که بیان آن گذشت، نوع انسان، مفطور بر فطرت توحید خلق شده، لکن به سبب انس با مرتبه‌ مادی خلقت، نسبت به این فطرت در حجاب است. در اندیشه امام‌خمینی(رحمه‌الله‌علیه) متنبه ساختن انسان و توجه دادن وی به فطرت الهی، در سایه «تربیت» صورت می‌پذیرد. اگر انسان تحت تربیت واقع نشود از فطرت و ابعاد روحی خود باز می‌ماند. به تعبیر ایشان، «انسان یک موجودی است که اگر چنانچه مهار نشود… و تحت تربیت واقع نشود، هرچه بزرگ‌تر بشود به حسب سال و بلندپایه‌تر بشود به‏‌ ‌‏حسب مقام، آن جهات روحی تنزل می‌کند.»۱۹ لذا در این نگاه، تربیت به معنای نمایان ساختن نورانیت فطرت و تلاش برای بالفعل ساختن استعدادهای بالقوه انسان است. بنابراین باید تلاش کرد از طرق مختلف، متذکر فطرت شد و بدان اشاره داشت. اساسا اصلی‌ترین اقدامات انبیا در جهت انسان‌سازی و تربیت او است. نبی الهی که خود به فعلیت تام در ظهور فطرت توحیدی نائل آمده است، مبعوث می‌شود تا متذکر این حقیقت بالقوه در انسان بشود. چنانچه حضرت امام دراین‌باره فرموده‌اند: «انبیا آمدند که ما را هوشیار کنند؛ تربیت کنند. انبیا برای انسان‏‌ ‌‏آمده‌اند و برای انسان‌سازی آمده‌اند.»۲۰
این تربیت فطرت‌محور، در قامت انقلاب اسلامی همان تربیت مکتب‌محور است. یعنی همان‌طور که انبیای الهی درتلاش بودند برمبنای فطرت و با مداومت در تذکر به آن، به تربیت انسان بپردازند، در جریان انقلاب اسلامی نیز می‌بایست تربیت انسان تراز انقلابی برمبنای مکتب امام‌خمینی انجام بگیرد و در هر برهه و رخداد، با روشن ساختن ابعاد مختلف این مکتب، جامعه را به‌سمت حقیقت اصیل خود راهنمایی کرد.

 

پی‌نوشت‌ها:
۱. رک روشه، گی؛ مقدمه‌ای بر جامعه‌شناسی عمومی، هما زنجانی؛ سمت(۱۳۸۸)؛ ص۱۵۰
۲. مطهری، مرتضی، (۱۳۸۵)؛ مقدمه‌ای بر جهان‌بینی اسلام(۵)، جامعه و تاریخ؛ صدرا؛ ص۱۸
۳. رک ملاصدرا، (۱۳۷۸)، رساله فی الحدوث، تصحیح سیدحسین موسویان، بنیاد حکمت اسلامی صدرا، ص۴۲
۴. سوره مبارکه رعد آیه۱۱
۵. صحیفه امام‌خمینی ج۶، ص۲۲۹
۶. رک تقریرات فلسفه امام‌خمینی، ج یک، ص۲۱۸ (حقیقت نوع، فصل اخیر آن است)
۷. صحیفه امام‌خمینی، ج۴،‌ ص۱۷۵
۸. شرح چهل‌حدیث، ص۲۷۳
۹. صحیفه امام‌خمینی ج۶، ص۹۹
۱۰. جهاد اکبر، ص۶۸
۱۱. شرح چهل‌حدیث، ص۲۷۸
۱۲. همان، ص۲۷۹
۱۳. همان، ص۹
۱۴. شرح چهل‌حدیث، ص ۱۸۰
۱۵. همان
۱۶. بیانات رهبری در تاریخ ۱۴/۳/۱۳۹۰
۱۷. بیانات رهبری در تاریخ ۲۰/۶/۱۳۸۸
۱۸. بیانات رهبری در تاریخ ۱۴/۳/۱۳۹۴
۱۹. صحیفه امام‌خمینی، ج ۱۴، ص۱۵۳
۲۰. صحیفه امام‌خمینی، ج ۸، ص۳۲۵