جنگی به وسعت یک جهان
جنگی به وسعت یک جهان

پس‌ازآنکه تلاش‌ها برای شکست انقلاب نوپای ایران به ثمر ننشست و پیام‌های جهانی آن روزبه‌روز گسترش می‌یافت، نوبت به گزینه نظامی رسید، با حمایت مستقیم و غیرمستقیم ده‌ها کشور جهان؛ از آن طرف هم ایران تنها نبود، هزاران رزمنده و شهید غیرایرانی گواه آن است. لذا ایرانی-عراقی خواندن جنگ هشت‌ساله را باید کم‌لطفی دانست...

  • مادرش مسیحی بود، می‌گفت از وقتی پای ژروم به کانون اسلامی ایرانی‌ها بازشده دیگر پیش من نمی‌آید، اما می‌دانم سالم‌ترین جای پاریس همین‌جاست. مشکلش طهارت و غذای حلال بود که حل کردیم. اوایل دهه ۶۰ که منافقین در پاریس جولان می‌دادند در مقابل آن‌ها قد علم می‌کرد، تا جایی که می‌ترسیدیم ترورش کنند. چند بار هم توسط پلیس دستگیر شد. آخر هم توسط همین منافقین به شهادت رسید، اما در ایران، در عملیات مرصاد. سال ۶۱ به همراه دانشجویان همان کانون به ایران می‌آید، به قم می‌رود و درس طلبگی را شروع می‌کند. چند بار مخفیانه به جبهه رفت، اما هر بار مسئولین مدرسه علمیه او را برگرداندند. با شنیدن خبر حمله منافقین خود را به کرمانشاه می‌رساند و به آرزویش می‌رسد.

 

  • قبل از انقلاب به ایران آمد در بیمارستان افشار دزفول مشغول طبابت شد، در کنار سایر همکاران غیرایرانی خود. جنگ که شروع شد همه آن‌ها رفتند و اورورا باراتا شد تنها پزشک غیرایرانی بیمارستان، آن‌هم یک زن. تا آخر جنگ تحمیلی که نه، تا آخر عمر در آنجا باقی ماند و خدمت کرد، باآنکه تعهدی نداشت و می‌توانست به فیلیپین برگردد. بعد از ۴۲ سال خدمت وقتی از دنیا رفت، بر روی اعلامیه ترحیمش این جمله نوشته شده بود: «کشور من ایران است و بستگانم شما هستید».

 

  • عضو ارتش پاکستان بود؛ عراق که به ایران حمله می‌کند خانه و خانواده خود را می‌گذارد تا بیاید و دین خود را به انقلاب اسلامی ادا کند. اعجاز عباس را در مرزهای شرقی به‌عنوان جاسوس دستگیر می‌کنند اما پس از تبرئه، باآنکه خود و خانواده‌اش هزینه زیادی داده‌اند، با نیروهای مردمی بسیج به جبهه می‌رود و می‌جنگد تا به آرزوی خود می‌رسد.

 

  • چند سال قبل از پیروزی انقلاب از مزار شریف به ایران آمدند؛ تک‌فرزند خانواده بود و با اصرار اجازه جبهه رفتن گرفت؛ سید محمدتقی هنگامی‌که با دو هم‌رزمش مشغول پاک‌سازی خرمشهر بود، براثر انفجار مهمات به شهادت می‌رسد؛ همان مقدار کمی که از پیکر این سه شهید افغانستانی و ایرانی باقی مانده آن‌چنان ممزوج شده که قابل‌تفکیک نیست. لذا پدرش رضایت می‌دهد که فرزندش را در شهر دیگری در کنار هم‌رزمانش در یک قبر به خاک بسپارند.

 

  • ابو یاسین از اعضای ارتش بعث بود؛ برای آنکه به جبهه ایران بپیوندد از طریق شط العرب شناکنان خود را به خاک ایران می‌رساند و در زمره فرماندهان دفاع مقدس قرار می‌گیرد.

 

 

این‌ها تنها مشتی بودند نمونه خروار بیش از ۴۵۰۰ شهید غیرایرانی دفاع مقدس، که به خاطر علاقه به اسلام و انقلاب اسلامی در جبهه‌ها حاضر شدند. ایرانی-عراقی خواندن جنگ ۸ ساله کم‌لطفی است، نه عراق فقط عراق بوده و نه ایران فقط ایران.

 

پس‌ازآنکه تلاش‌ها برای شکست انقلاب اسلامی نوپای ایران به ثمر ننشست و پیام‌های جهانی آن روزبه‌روز گسترش می‌یافت، نوبت به گزینه نظامی رسید. برژینسکی مشاور امنیتی کارتر، شروع جنگ منطقه‌ای علیه ایران را راه‌حل مناسبی برای جلوگیری از صدور انقلاب می‌دانست و معتقد بود: «آمریکا در مقابله با انقلاب ایران، باید تقویت دولت‌هایی را که توان انجام عملیات نظامی علیه رژیم ایران را دارا هستند مورد توجه قرار دهد.»

 

لذا با حمایت آمریکا حمله به ایران کلید خورد. مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تجهیزکنندگان صدام را «۸۰ کشور» ذکر کرده است که با کمک‌های تسلیحاتی، لجستیکی، اطلاعاتی، مالی، آموزشی و گسیل نیروی انسانی به یاری صدام رسیدند. کمک ۷۰ میلیارد دلاری کشورهای حاشیه خلیج‌فارس تنها بخشی از حجم پشتیبانی‌های بین‌المللی از صدام است. برخی کشورها نیز مانند اردن، یمن و سودان رسماً هزاران نیروهای نظامی به عراق می‌فرستادند. در کنار اسرای عراقی، ایران از حدود ۱۸ ملیت اسیر گرفته بود.

 

 

در سوی دیگر ماجرا برخی دولت‌ها و ملت‌ها نیز از ایران حمایت کردند. ازجمله دولت‌ها می‌توان به سوریه، کره شمالی و لیبی (در ابتدای جنگ) اشاره کرد (ناگفته نمایند برخی دولت‌ها نیز به طرفین جنگ تسلیحات می‌فروختند، هرچند نابرابر). متأسفانه آمار دقیقی از تعداد رزمندگان، جانبازان و شهدای غیرایرانی دفاع مقدس به تفکیک ملیت آنان در دست نیست. تعداد این شهدا را از حدود ۲۰۰۰ تا ۴۵۰۰ نفر بیان کرده‌اند که تقریباً نیمی از آنان افغانستانی هستند. بخش قابل‌توجهی را نیز شهدای عراقی تشکیل می‌دهند. همچنین گفته می‌شود شهدایی از بحرین، عربستان، کویت، سوریه، لبنان، ترکیه، الجزایر، پاکستان، هند، بنگلادش و فرانسه در حمایت از ایران جنگیده‌اند، اما شاید کشورهای دیگری نیز ازقلم‌افتاده باشند.

 

«فتح الفتوح» انقلاب اسلامی به تعبیر امام خمینی تربیت چنین جوانانی بوده است و هنوز هم انسان‌سازی را می‌توان اولویت انقلاب اسلامی -چه در داخل و چه در خارج از کشور- دانست. (جای تأسف است که عملکرد برخی سازمان‌ها/نهادهای فرهنگی بین‌المللی ما از چنین آرمان‌هایی به‌صرف برخی فعالیت‌های شکلی و ظاهری تنزل یافته و محدود شده است و اساساً چنین خروجی‌هایی را نمی‌توان برای آنان متصور بود.)

 

اگر قدرت نرم را به «ایده جذابیت و خوشامد دیگران» تعبیر کرده و آن را از مهم‌ترین معیارهای سنجش برتری کشورها می‌دانند، وجود چنین شیفتگانی در جبهه حق (نه‌فقط ایران) را چه می‌توان نامید که از جذب به فنا رسیده و جان‌برکف گرفته‌اند؟ به‌راستی کدام کشور و مکتبی از چنین منابع قدرتی برخوردار است؟ چه کسی را ابرقدرت بدانیم؟

 

درحالی‌که انقلاب اسلامی چنین عمق استراتژیک و ذخایر ارزشمندی دارد، و فقط هزاران نمونه آن در دوران دفاع مقدس تجلی یافته، کدام تلاش‌ها برای شناساندن آن به مردم داخل و خارج انجام شده؟ شناساندن پیشکش، کدام تلاش‌ها برای شناسایی آن‌ها و ضبط رشادت‌ها و خاطراتشان انجام شده؟ کدام آثار فاخر (و حتی غیرفاخر) هنری برای نمایاندن آن تولید گردیده؟ چگونه از ظرفیت آن برای نشان دادن ثمرات عملی وحدت و همبستگی اسلامی به مردم استفاده شده؟ چقدر از این رزمندگان و جانبازان و شهدای غیرایرانی و خانواده‌های آنان تجلیل و حمایت به‌عمل‌آمده؟ چه میزان حق آنان ادا شده یا مورد فراموشی و بلکه بی‌مهری قرارگرفته‌اند؟ جواب این سؤالات شاید «هیچ» نباشد، اما حتماً «یک چندم» آنچه باید هم نیست.

 


منابع:

  • www.tasnimnews.com
  • www.irdc.ir
  • www.mashreghnews.ir
  • www.mehrnews.com
  • www.khorasannews.com
  • www.hawzah.net
  • www.wikipedia.org