در برابر نگاه امیدواری ناامیدکننده باید به امیدواریای اشاره کرد که نه نگاه خوشبینانه به دور از واقعبینی است و نه واقعبینی به دور از آرمانگرایی. این نگاه که متبلور منظر و نظام فکری حضرت امامخامنهای مدظلهالعالی است، بهخصوص در بیانیه گام دوم بهوضوح تمایزهای جدی خود را با نگاه مایوسانه و به دور از واقعبینی مشخص کرده است.
ناامیدی عارضهای در روانشناسی فردی است که شاخصهای متعددی دارد. در بین این شاخصها، نمونههایی مانند حس سرکوبشدگی، حس تحمل محدودیت و شکست، حس در اسارت افتادن و حس محاصره شدن بین بیکفایتها قرار دارد که بهطور صریح، وضعیتی اجتماعی یا اجتماعی شده را حکایت میکند. امید، تحمل رنج و رویارویی آرمانگرایانه با رنج است. جامعه همواره با دوگانۀ ناامیدی و نوآوری مواجه است و البته همیشه امید علیه واقعیت موجود، جهت رسیدن به مطلوب است. اگر امید به معنای آرمانهای مشترک باشد، به وجود آورندۀ انگیزههای مشترک میشود. حیات اجتماعی، آرمان مشترک فرد را به عمل جمعی وامیدارد و مهم این عمل جمعی است که بهطور مشخص، برآیند امید فردی نیست و چیزی جز امید اجتماعی از پس تحلیل آن برنمیآید.
آنچه امروز بیش از همه افکار عمومی اغلب ایرانیان را درگیر خودکرده، «ناامیدی از فردا» است. اگرچه در واقعیت بیرونی، اوضاع عمومی کشور نابسامان و در حال سقوط نیست و برعکس در نقطۀ مقابل آن قرار دارد، اما ناامیدی به آینده و ایجاد تصویری سیاهتر نسبت به گذشته و اکنون، بهمراتب مخربتر از آن چیزی است که بهصورت واقعی در حال رخ دادن است. یکی از استادهای مطرح جامعهشناسی، این احساس کنونی را به احساس بازاریهای قدیم تهران تشبیه میکرد که دائم از اوضاع بد بازار و کسادی آن ناله میکنند، درصورتیکه در واقعیت ازنظر مالی و درآمد وضعیت مطلوبتری نسبت به همصنفیهای خود دارند.
از سویی دیگر، این ناامیدی بیش از آنکه در عرصۀ فردی نمایان شود، در عرصۀ اجتماعی بروز میکند. این حالت را میتوان شکافی میان امید فردی و اجتماعی دانست. در جامعه کنونی ما اغلب افراد بهصورت شخصی و درونی انگیزه و امید دارند و برای آن تلاش میکنند و بهنوعی به آنها دلبستهاند. اما همین افراد در مشارکتهای اجتماعی، انگیزههای کمتری دارند. هرچند گروهی از اندیشمندان علوم اجتماعی معتقدند این وضعیتی جهانی است و مختص ایران نیست. آنها بر این باورند که اوضاع جهانی نیز مانند ایران در زمانۀ ناامیدی به سر میبرد. وضعیتی که اطلاعات فراوان، افراد را احاطه میکند؛ اما توانایی برای تغییر خواستههای خود نداشته و پایان رؤیاهایشان را رقم میزند. در روانشناسی اجتماعی به چنین حالتی «درماندگی آموختهشده»[۱] میگویند. درواقع در پی رویدادهای ناگوار خارجی، توجیهات علّی درونی به وجود میآیند که سبب از بین رفتن عزتنفس آدمی و درنهایت امید و انگیزه وی میشوند. حالتی که مردم جهان به آن پایان امید به ایدئولوژی میگویند. اتفاقی که در جامعۀ ایرانی در حال رخ دادن است شباهتی با ناامیدی جهانی ندارد، اگرچه بر اساس پیمایشها در سالهای اخیر، وضعیت سرمایۀ اجتماعی ایرانیان تا حدودی افت داشته است[۲]، اما جامعۀ ایرانی ازنظر امیدواری ایدئولوژیکی نقطۀ مقابل این تحلیل قرار دارد و در بالاترین سطح از اثبات کارآمدی و قوام مبنایی و ایدئولوژیک خود قرارگرفته است. مردم ایران این مدعی را در باورهای عمومی بر اساس شاخصهای دینی و فرهنگی و ملی تأیید میکنند[۳]. بر همین مبنا، جامعۀ امروز ما نه در نقطۀ فروپاشی اجتماعی، آنچنانکه عدهای تلاش میکنند القا نمایند، که در نقطۀ «درماندگی اجتماعی» قرارگرفته است. این درماندگی و احساس را میتوان حاصل سه مسئله دانست:
الف) تضعیف امید از درون
تضعیف امید به آیندهی بهتر و امکان رفع و حل مسائل کشور (کارآمدی) که حسب تصویر از مسئولان و اقدامات آنها و نرخ فزاینده و وضع پابرجای نارساییها ایجاد میشود. البته واسطۀ رسانهای این وضع میتواند شبکههای رسانهای خارجنشین هم باشند و منظور از درون، صرفاً ناامیدی بهواسطۀ نظام رسانۀ داخلی نیست. روشنفکران امروز را میتوان سرآمدان این تضعیف دانست که جامعه را از داخل پوچ و پوک میکنند. گروهی که صرفاً با امید به دیگر کشورها و ساختن آیندهای سیاه سعی دارند تا جامعۀ ایران را عقبمانده از توسعۀ جهانی دانسته و بر طبل انزوا و شکست آن بکوبند.
ب) تخریب امید از بیرون
تخریب امید بهصورت کلی، هجمهای به سازۀ فکری و ذهنی ایرانیان است. بازنمایی مطلق و رؤیایی از کارآمدی رقبا، سایر کشورها، در کنار تطهیر و موفق نمایی حکومتهای قبل از انقلاب و رژیم پهلوی، تخریب سازۀ امید اجتماعی در افکار عمومی را در پی دارد. تخریب تصویر عمومی ایران و ایرانی در اذهان عمومی و القای بیحدوحصر تصویری مخدوش و سیاه از گذشته، حال و آینده، سازۀ امید را فرومیریزد. بهصورت مشخص تلاش رسانهای خارجنشینان و دشمنان در این حوزه بر همین اساس استوار است. «در طول این چهل سال و اکنون مانند همیشه، سیاست تبلیغی و رسانهای دشمن و فعالترین برنامههای آن، مأیوسسازی مردم و حتّی مسئولان و مدیران ما از آینده است. خبرهای دروغ، تحلیلهای مغرضانه، وارونه نشان دادن واقعیتها، پنهان کردن جلوههای امیدبخش، بزرگ کردن عیوب کوچک و کوچک نشان دادن یا انکار موفقیتهای بزرگ، برنامۀ همیشگی هزاران رسانۀ صوتی و تصویری و اینترنتی دشمنان ملّت ایران است؛ و البتّه میشود دنبالههای آنان در داخل کشور را نیز مشاهده کرد که با استفاده از آزادیها در خدمت دشمن حرکت میکنند»[۴].
ج) تجزیه امید
اساساً انسان، جامعه، سبک زندگی معاصر و تغییرات عمیق در نظام فرهنگ و ارتباطی جهانی، هویتهای بازتابی و شناور بودن پایههای معرفت، منجر به پدیدهای جهانی، سوای اینکه جامعهای موفق و مصون باشد یا نباشد، شده است که میتوان آن را تجزیۀ امید نامید. امید به لحاظ هستی شناختی، امری شناور و ناپایدار شده است. به عبارت روایات ما مشابه بحثی که در مورد ایمان مطرح است؛ مستودع است نه مستقر. امید مستودع و تجزیهشده، بهسادگی و در موقعیتهای گوناگون، از بین میرود و شاید دوباره با بهانهای برگردد اما همچنان لرزان و بهسادگی در معرض زوال است[۵].
هرچند که نقش ناکارآمدی دولت و قوا در سالهای گذشته و عدم تحقق وعدههای مسئولین در کنار بیتوجهی به قشر مستضعف جامعه را در این حس نباید نادیده گرفت، اما در کشمکش و رویارویی با چنین احساسی در زیست جهان ایرانی، گروهها و دیدگاههای مختلف در حال نقشآفرینی، اثرگذاری، تقویت و یا تغییر این احساس میباشند.
امیدواری ناامیدکننده
دراینبین از گروه بهظاهر روشنفکر و لیبرال مآب که تنها با شاخصهای توسعه، ایران امروز را تحلیل کرده و آیندهای تاریک و بدون روزنهای از امید را تصویر میکنند اگر بگذریم، گروه یا رویکرد دیگری نیز از بازیگران عرصۀ ناامیدی در جامعه به شمار میروند. اگر گروه اول را بهعنوان گروهی وابسته به غیر، واداده و بدون علقه به انقلاب اسلامی ایران و مسیر پرفرازونشیب و چهلسالۀ آن به شمار آوریم که تنها عبور از این بحران را تغییرات اساسی در بنیان انقلاب اسلامی ایران میدانند. گروه دوم برعکس سعی میکنند تا در مقابلۀ تام با این نگاه همه خلأها را پنهان کرده، از معضلات با مردم سخن نگفته، مسئولان و مجریان را به مطالبه و پاسخگویی نخوانده و در برابر مشکلات و موانع مسیر، سکوت اختیار کنند. این نگاه گمان میکند که امیدآفرینی صرفاً با «امیدامید گفتن» محقق میشود. بهجای پرداختن به معضلات و مشکلات و دیدن همه خلأها در کنار پیشرفتهای این چهلساله، سعی در آرام کردن جامعه با سکوت، بیتوجهی به مطالبات، بیعدالتیها، تبعیضها و آسیبهای اجتماعی مختلف سازمانی و نهادی دارد. گرچه این رویکرد بیش از آنکه فرد یا افراد شاخصی را در برگیرد بهصورت روحی گسترده، در قالب برخی سازمانها و نهادها از صداوسیما تا نمازهای جمعه را در برگرفته، بدنهای گسترده از مسئولان پیر و فرتوت گذشته را نیز شامل میشود.
صداوسیما در شرایطی که بسترهای دیگر ارتباطی بهویژه فضای مجازی، رقیب جدی او در انتقال پیام شده است، از سوی مخاطبان خود با ضعف اعتماد روبهرو است. در این وضعیت، عمده تلاش این سازمان بهجای جلب اعتماد، افزایش تعداد بینندگان است و با فاصله گرفتن از ساخت روایتهای ملی و پرداختن بدون لکنت به مطالبات و درخواستهای مردم، فقط تصویری خوشبینانه و بدون مشکل را ترسیم میکند. بخش خبری بیش از بقیۀ قسمتها درگیر این نگاه است. در اتفاقات اخیر گرانی بنزین، تا ۴۸ ساعت نخست، برف پاییزی اولین خبر صداوسیما روی آنتن بود و خبری از اغتشاشات و اعتراضات بهحق مردم که خود را از صف آشوبگران جدا میدانستند نبود. همین رویکرد، در برابر تعطیلی کارخانهها، بیکاری و بیعدالتی نسبت به کارگران هپکو و آذرآب و هفتتپه و… در پی گرفته شد. در مقابل، نگاهی یکطرفه به دستاوردها و پیروزیها دارد و انتقاد سازنده و واقعبینی را کنار گذاشته است.
همین مسئله در نمازهای جمعهای که پناهگاه عمومی جامعه بود نیز رخداده است. یکی از وجه مزیتهای انقلاب اسلامی ایجاد بسترهای بومی و همچنین حقیقی برای ارتباط با مردم، شنیدن صدای آنها و پاسخگویی به سؤالات و شبههای سیاسی و عقیدتی آنها بوده است و به نظر میرسد با استفاده از همین ظرفیت، چه در لایههای سطحی پیش از انقلاب و چه پس از پیروزی انقلاب اسلامی توانسته است مردم را همراه و همنظر با خود کند. سرآمد خواستگاههای حوزه عمومیِ تأسیسی پس از انقلاب، نماز جمعه بود. نماز جمعه فضایی برای شنیدن و شنیده شدن است. رکن اصلی نماز جمعه نیز امامجمعه است. شوربختانه آنچه در سالیان اخیر زمینهای برای افول این نهاد مقدس در میان مردم و بهویژه جوانان گردیده است ضعف کنش ارتباطی ائمه جمعه بوده است. فاصله سنی زیاد با جوانان، عدم تحلیل و بهروز بودن، خطیب نبودن، عدم ارتباط با توده مردم در طول هفته، عدم مطالبه و بسیج سازی نخبگان و مطالبه مرشدانه از مسئولین شهر در مشکلات واقعی مردم و… ازجمله معضلات این نهاد است. عدم پرداختن به مشکلات معیشتی مردم، عدم همراهی و همدلی با معضلات و نگرانیهای مردم در شهرها و شهرستانها و صرفاً سخن از منافع ملی راندن بدون توجه به بیعدالتیها و تبعیضها، ذهن عمومی جامعه را نسبت به این نهادها مخدوشتر نموده است. نگاه یکطرفه این رویکرد به مسائل کشور در گزارشها، خطبهها و آمارها و همچنین باملاحظهی سخن نگفتن از مشکلات جهت فرار از سیاه نمایی و ناامیدی، پرت شدن در دامن ناامیدی عمومی را بیشازپیش رقمزده است. در بلندمدت این رویکرد بیش از آنکه خود را در کنار مردم قرار دهد، در مقابل آنان قرار میدهد و زمینه ناامیدی و نارضایتی را بیشازپیش فراهم میآورد. این رویکرد در یک سیر تاریخی به جمهوری اسلامی با عینکی شرایط را تحلیل میکند که دارای سه ویژگی است:
الف) توجیهگران دیروز:
اگر بخواهیم مهمترین ویژگی این دسته از افراد جامعه را در مواجهه با گذشته چهلساله انقلاب اسلامی برشماریم، بایستی به نگاه توجیهگرانه آنان اشاره کنیم. این نگاه نسبت به خلأها و کوتاهیهای گذشته چهلساله، سکوت و یا توجیه سراسری را اتخاذ کرده و از ناکارآمدیها، بیتدبیریها، غفلتها و بعضاً کوتاهیهای عامدانه برخی مسئولین سخن نمیگوید. مسیر چهلساله انقلاب اسلامی مملو از پیشرفتها، گذر از موانع، پیروزیها و خدمت بوده است. اما در کنار اینها باید به موانع، بیعدالتیها، اشرافیگری مسئولین، تبعیضها و… نیز اشاره نمود که توجیهگران با ترس از ایجاد ناامیدی هیچیک از آنها را بازگو نمیکنند. این غیر واقعبینی عامل اساسی بیاعتمادی است. این غیر واقعبینی در کنار برجسته کردن برگههای غیر سفید تاریخ انقلاب اسلامی توسط رسانهها و روشنفکران، زمینه تزلزل فکری و درماندگی بیشتر جامعه را فراهم میآورد.
ب) خوشبینان امروز:
این دسته نسبت به حال آنچنان خوشبین هستند که کاستیها را فراموش میکنند. بزرگترین مشکل این خوشبینی سازنده نبودن آن برای آیندهای روشن است. درواقع واقعیت امروز را فارغ از مشکلات تعریف کرده و تنها به نقاط قوت بسنده میکنند. از دردها و گلایهها و مشکلات سخنی به زبان نیاورده و تنها به دستاوردها به پیروزیها اشاره میکنند. رویکرد خبر سازمان صداوسیما، برخی مسئولین و ائمه جمعه بهوضوح دراینباره نمایان است. با چنین عینکی، از مطالبات و خواستههای بهحق مردم فاصله گرفته و زمینه اصلاح جامعه و مسئولین و سازمانها به شکلی کلی به انسداد خواهد رسید.
ج) فاقدان امید موجه فردا:
طبیعی است که با دو ویژگی قبل، این گروه نمیتوانند امیدی سازنده و موجه را برای فردا ترسیم نمایند. درواقع ازآنرو این امید را ناموجه مینامیم که زمینههای همراهی جامعه و افکار عمومی را با خود به همراه نداشته و زمینه اصلاح و تصویر روشن از آینده رو بهکلی از بین برده است. بیاعتمادی، از بین رفتن مرجعیت فکری و خبری، غیر واقعبینی، غیرمردمی از انگارههای مهم شکلگرفته در افکار عمومی توسط این دسته از افراد و سازمانها است.
امیدواری امیدآفرین
در برابر این نگاه باید به امیدواریای اشاره نمود که نه نگاه خوشبینانه بهدوراز واقعبینی است و نه واقعبینی بهدوراز آرمانگرایی. این نگاه که متبلور منظر و نظام فکری حضرت امام خامنهای مدظلهالعالی است، بهخصوص در بیانیه گام دوم بهوضوح تمایزهای جدی خود را با نگاه مأیوسانه و بهدوراز واقعبینی مشخص نموده است. اگر رویکرد گذشته را خلاصه در انفعال، فاصله از مردم، دوری از اصلاح و پیشرفت جامعه بدانیم، نگاه مقام معظم رهبری فعالانه، همراه با مردم جهت اصلاح جامعه و واقعبینانه و سازنده است. از دریچه این فکر، موتور محرک جامعه به سمت صلاح و خیر بازداشته نخواهد شد و البته به اشتباهات، کوتاهیها و ناکارآمدیها توجه دارد. نگاهی که مشکلات را در کنار پیشرفتها دیده و از مشکلات گذشته برای درس آینده و از پیشرفتها برای رشد بیشتر استفاده میکند. بر همین مبنا و با تکیهبر بیانیه گام دوم ایشان سازه فکری امید در نگاه ایشان به انقلاب اسلامی دارای سه مؤلفه مهم است:
الف) منتقد و مفتخر نسبت به گذشته:
ایشان در عین آنکه گذشته را همراه باعزت، استقامت و حرکت روبهجلو ملت به سمت آرمانها دانسته، از خلأها و کاستیهای آن نیز آگاه بوده و به آنها اشاره میکنند. «بیشک فاصلهی میان بایدها و واقعیتها، همواره وجدانهای آرمانخواه را عذاب داده و میدهد، امّا این، فاصلهای طی شدنی است و در چهل سال گذشته در مواردی بارها طی شده است و بیشک در آینده، با حضور نسل جوان مؤمن و دانا و پُرانگیزه، باقدرت بیشتر طی خواهد شد»[۶].
ایشان در عین آنکه از امید در آینده سخن میگویند از امید بیجا و دور از واقعیتهای جامعه نیز پرهیز میکنند. «آنچه میگویم یک امید صادق و متّکی به واقعیتهای عینی است. اینجانب همواره از امید کاذب و فریبنده دوری جستهام، امّا خود و همه را از نومیدی بیجا و ترس کاذب نیز بر حذر داشتهام و بر حذر میدارم»[۷].
در کنار آن مفتخرانه گذشته را ترسیم کرده که از ضلالت دوران پهلوی و شاهنشاهی به سمت نور حرکت کرده و رفاه و عدالت و اخلاق و معنویت را پدید آورده است. «انقلاب به یک انحطاط تاریخی طولانی پایان داد و کشور که در دوران پهلوی و قاجار به شدّت تحقیرشده و به شدّت عقبمانده بود، در مسیر پیشرفت سریع قرار گرفت؛ در گام نخست، رژیم ننگین سلطنت استبدادی را به حکومت مردمی و مردمسالاری تبدیل کرد و عنصر ارادهی ملّی را که جانمایهی پیشرفت همهجانبه و حقیقی است در کانون مدیریت کشور وارد کرد؛ آنگاه جوانان را میداندار اصلی حوادث و وارد عرصهی مدیریت کرد؛ روحیه و باور «ما میتوانیم» را به همگان منتقل کرد؛ به برکت تحریم دشمنان، اتّکا به توانایی داخلی را به همه آموخت و این منشأ برکات بزرگ شد»[۸].
ب) واقعبین نسبت به حال:
ایشان نسبت به وضعیت امروز نگاهی واقعبین دارند. این نگاه واقعبین نسبت به ضعفها و پیشرفتها است. «صریحاً میگویم آنچه تاکنون شده با آنچه باید میشده و بشود، دارای فاصلهای ژرف است. در جمهوری اسلامی، دلهای مسئولان بهطور دائم باید برای رفع محرومیتها بتپد و از شکافهای عمیق طبقاتی به شدّت بیمناک باشد»[۹].
در کنار دیدن کاستیها حرکت روبهجلوی حوزههای مختلف انقلاب اسلامی را مدنظر قرار میدهند. مفصلاً عیوب مختلف در زمینههای اقتصادی، اجتماعی و علمی را برشمرده و آنها را کاستیهای این چهلساله دانسته که باید رفع گردند.
«نارضایتی این حقیر از کارکرد عدالت در کشور به دلیل آنکه این ارزش والا باید گوهر بیهمتا بر تارک نظام جمهوری اسلامی باشد و هنوز نیست، نباید به این معنی گرفته شود که برای استقرار عدالت کار انجام نگرفته است. واقعیت آن است که دستاوردهای مبارزه با بیعدالتی در این چهار دهه، با هیچ دورهی دیگر گذشته قابلمقایسه نیست»[۱۰].
ج) امیدوار و مسئول نسبت به آینده:
ایشان آینده را آیندهای روشن ترسیم میکنند که میتواند رهاییبخش از همه مشکلات و کاستیها و الهامبخش به کشورها و مستضعفان جهان گردد. در کنار این نگاه امیدوارانه، خود و دیگران را مسئول ساختن آنچه پیش رو است دانسته و همه را موظف به پیگیری آن میدانند. «نخستین توصیهی من امید و نگاه خوشبینانه به آینده است. بدون این کلید اساسیِ همهی قفلها، هیچ گامی نمیتوان برداشت. امّا آنچه من میخواهم بگویم این است که این راه طی شده، با همهی اهمیتش فقط یک آغاز بوده است و نه بیشتر. ما هنوز از قلّههای دانش جهان بسیار عقبیم؛ باید به قلّهها دستیابیم. باید از مرزهای کنونی دانش در مهمترین رشتهها عبور کنیم. ما از این مرحله هنوز بسیار عقبیم؛ ما از صفر شروع کردهایم»[۱۱].
این نگاه واقعبینانه، امیدوارانه و منتقد و مفتخر مهمترین عامل ساختن جامعه و اصلاح آن و حرکت به سمت قلههاست. بدون توجه به این نگاه و برشمردن ایرادها و عیوب در کنار پیشرفتها نمیتوان به امید واقعی و حقیقی در جامعه دستیافت. توجیهگری نه امیدآفرین است و سازنده. راه برونرفت امروز جامعه از احساس ناامیدی برخورد منطقی، مطابق با واقع و البته توجه به دستاوردهای عظیم انقلاب برای مردم است. تا چنین سازه فکری و اجرایی بر دستگاههای مختلف و مسئولان و بازیگران مستولی نشود، این احساس روزبهروز تشدید خواهد گردید.
منتشر شده در شماره ۳۲۵۲ روزنامه فرهیختگان
[۱] Learned helplessness
[۲] موج سوم پیمایش ارزشها و نگرشهای ایرانیان، ۱۳۹۵
[۳] همان
[۴] بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی
[۵] برگرفته از ارائه دکتر سید مجید امامی، از سلسله نشستهای «۴۰ سالگی در بیم و امید» به همت مرکز رشد دانشگاه امام صادق علیهالسلام
[۶] بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی
[۷] همان
[۸] همان
[۹] همان
[۱۰] همان
[۱۱] همان