تلاش برای صحبت با دنيا به زبان دنيا، و رعايت قواعد ديپلماسی رسمی نتيجهاش شد برجامی كه اجل، مهلت چيدن سيب و گلابیهايش را نداد.
ای کاش ظریف زودتر تحریم میشد تا ما زودتر متوجه اشتباهمان در دیپلماسی شویم. سالهای سال است که زمان، انرژی و نیروی انسانی خود را صرف هدفی کردهایم که دستاورد آن برای ملت ایران «تقریبا هیچ» بوده است. این سالها نه محدود به این دولت و دولت قبل، بلکه بسیار فراتر از آن است. تلاش برای صحبت با دنیا به زبان دنیا، و رعایت قواعد دیپلماسی رسمی نتیجهاش شد برجامی که اجل، مهلت چیدن سیب و گلابیهایش را نداد. اما به یکباره هفتهی گذشته امریکاییها در اقدامی بسیار عجیب و خارج از عرف بینالملل، وزیر امور خارجه کشورمان را در لیست تحریمی خود قرار داد. دلیلی که امریکاییها برای این کار خود آورده بودند ساده بود: «ظریف، افکار عمومی امریکاییها را مسموم میکند».
کاش ظریف زودتر تحریم میشد تا زودتر متوجه میشدیم به جای سر و کله زدن با سیاستمداران، پشتدربهای بسته، و امضای توافقنامه و سند همکاری و برجام و غیره و ذلک، محکمترین و نافذترین سلاح ما، «منطق ما» و هدف اصلی و مهم ما، «افکار عمومی» دنیاست. اکنون تازه متوجه شدهایم که سالیان سال است سوراخ دعا را گم کردهایم، و باید بسیار زودتر از این انرژی خود را صرف دیپلماسی عمومی و دیپلماسی رسانهای میکردیم، و نه دیپلماسی رسمی.
امروزه اساسا سیاست آنچنان با ارتباطات و به طور خاص با رسانهها گره خورده است که اعمال سیاست و پیشبرد اهداف سیاسی را نمیتوان بدون استفاده از ابزار رسانه، و تأثیر روی افکار عمومی حتی تصور کرد. مقولهی قدرت، امری ذهنی است و ساختارهای ذهنی و فرهنگی است که به آن معنا میبخشد. آنچه توانایی اعمال تغییر یا استحکام در این ساختار ذهنی را بیش از تمام وسایل دیگر دارد، رسانهها هستند. حوزهی مطالعاتی ارتباطات سیاسی، حوزهایست که نه محدود به تکنیکهای استفاده از رسانهها برای رأیآوری در انتخابات است، بلکه در تمام طول سال چه برای اجرای سیاستهای داخلی و چه تأمین منافع کشور در میان دیگر ملتها به کار میآید اما متأسفانه در دانشگاهها مغفول مانده است.
وقتی ظریف در مقام پاسخگو در مقابل خبرنگاران زبدهای از رسانههایی نظیر انبیسی و پیبیاس مینشیند، وقتی سؤال خبرنگار را میشنوی احساس میکنی که تمام شد! مچ ظریف را گرفت و ضربه فنیاش کرد. پاسخهای بسیار کوتاه و در عین حال بسیار محکم ظریف که معمولا با یک لبخند تمام میشود اما هر بینندهای را به شوک یا تحسین وا میدارد و آنچه برای جمهوری اسلامی باقی میماند، حداقل منطق قدرتمند ایران برای دفاع از منافع خود در منطقه است. استفاده به جا از ساختهای زبانی و گفتمانسازی (نظیر تروریسم اقتصادی به جای جنگ اقتصادی)، و چاشنی شوخیهایش این مصاحبهها را بیش از پیش برای مردم امریکا دیدنی کرده است.
این که امریکا، منادی آزادی بیان و آزادی رسانهها، انگِ بستنِ دهان ظریف را به جان میخرد و ابایی از اعلام دلیل خود برای این کار ندارد، نشاندهندهی این است که این مصاحبهها چنان به هدف زده است که دشمن از شدت سوزش و درد دست به هرکاری برای قطع آن میزند، و این یعنی نقطهی اصلی هدف برای فشار روی دشمن، باید همین نقطه باشد و باید همین مسیر را ادامه داد. جالب اینجاست که اوایل انقلاب، ارتباط ما با گروههای مردمی انقلابی در سراسر جهان بسیار وثیقتر از اکنون بود، و این مسیر، مسیری نیست که ما در آن بیتجربه باشیم. ارتباط با انقلابیهای ایرلند شمالی، امریکای جنوبی، و حتی افریقا پیش از این بسیار بیشتر در دستور کار سیاستمداران و سیاستگذاران بوده است اما اکنون به آن بیتوجهی میشود.
مخلص کلام اینکه شاید تحریم ظریف ضربهای کاری به بدنه دیپلماسی کشورمان وارد کرده باشد، اما آن ضربه هرچقدر مضر باشد، ارزش آن را داشت که بدنه دیپلماسی کشور این درس را فراگیرد که همراهی با افکار عمومی دنیا و مخاطب قرار دادن مردم دنیا از طریق دیپلماسی رسانهای و دیپلماسی عمومی است که میتواند در پیشبرد اهداف انقلاب در سراسر جهان اثرگذار باشد، نه همقدم شدن با کری و همصحبت شدن با موگرینی و امثالهم.