شهر و شهری بودن مساوی با بیگانگی با طبیعت نیست، بلکه به دلیل برخی اضطرارها یا به دلیل برخی منفعتطلبیها یا به دلایل دیگر، سایر اولویتها جایگزینِ پرداختن به مسئلهای به نام زندگی شهری در تعامل پیوسته با طبیعت شد. به این ترتیب، هم مسئله و هم پاسخ به حاشیه رفت.
شهر یک انتخاب انسانی برای زندگی و تعامل اجتماعی است. انسانهایی که شهر را به عنوان محل زندگی خود انتخاب کردند، به دنبال قطع ارتباط با طبیعت نبودند، بلکه نتیجه فعالیتها و نوع کالبدهایی که در شهر ایجاد کردند روز به روز آنها را از طبیعت فاصله داد. به بیان دیگر انسان از طبیعت گریزان و وحشتزده نبود که به شهر پناه ببرد، بلکه «تعامل پیوسته با طبیعت» از اولویتهای زندگی شهری خارج شد و انسان شهری به حداقل تماسهایی با طبیعت اکتفا کرد.
سبک زندگی شهری تعامل با طبیعت را از یک ارتباط تقریباً پیوسته و دائمی به یک جدایی و فراق تبدیل کرد؛ به این صورت که به طور معمول انسان در شهر کار و زندگی میکند و اگر فرصتی فراهم شود جایی دیگر برای تفریح کوتاهمدت به دامان طبیعت میرود و گمشده درونی خود را میجوید. در واقع شهر و شهری بودن مساوی با بیگانگی با طبیعت نیست، بلکه به دلیل برخی اضطرارها یا به دلیل برخی منفعتطلبیها یا به دلایل دیگر، سایر اولویتها جایگزینِ پرداختن به مسئلهای به نام زندگی شهری در تعامل پیوسته با طبیعت شد. به این ترتیب، هم مسئله و هم پاسخ به حاشیه رفت؛ گویی دیگر تعامل پیوسته با طبیعت اساساً مسئلهای قابل اعتنا و اولویتدار در میان مجموعه مسائل شهری نیست و جایی خارج از دایره زندگی شهری باید به دنبال طبیعت جست. این خود سبک مدرنی از کتمان یک حقیقت پرمعنا، پرفایده و سازنده در زیست انسان و جامعه است. همین طرز تلقی کار را امروز به جایی رسانده است که اساساً شهر به عنوان دشمن طبیعت شناخته میشود و آنجایی اثری از طبیعت باقی میماند که تا این لحظه پای ساختمانسازی و شهرسازی به آنجا باز نشده یا به طریقی پایش از آنجا بریده شده است.
جلوههایی از طبیعت در لابهلای زندگی شهری
امروز بسیاری از مناطق شهری، به خصوص کلانشهرها به دنبال مواجهه با آلودگی هوا به صورت خیلی محسوسی به اهمیت باد، باران و به ویژه درخت، باغ، جنگل و فضای سبز به عنوان ریههای تنفسی شهر پی بردهاند و تلاشها و بلکه مبارزاتی برای حفظ این میراث و نعمت عظیم الهی صورت میگیرد. از گذشته نیز چنین انتظاری از ادارهکنندگان شهر وجود داشته و بر اساس قانونی شهرداری (ماده ۵۵) و نیز قانون ایجاد شهرهای جدید (ماده ۱۲) شهرداریها مکلف هستند در کنار توسعه معابر و میدانها، فضای سبز، پارک و باغهای عمومی نیز ایجاد کنند. در مقابل نیز، قانون حفظ و گسترش فضای سبز مسئولین را موظف میکند، تا حد امکان از قطع بیرویه درختان در حریم شهرها جلوگیری کنند. نتیجۀ عملیای که اینگونه قوانین و البته فرهنگ باغداری و درختکاری که از گذشته در میان مردم ایران رواج داشته، این شده که شهر عاری از عرصههای طبیعی نیست. اگر خوب بنگریم، درون شهرها نیز جلوههای مختلفی از طبیعت مانند درخت، باغ، بوستان، دریاچه، چشمه، قنات، رودخانه، روددره، کوه و … وجود دارد. ضمن اینکه وقتی یک لایه به متن زندگی مردم نزدیکتر میشویم، بسیاری چه به جهت فضاسازی و زیبایی محیطی و چه به جهت علایق شخصی، درون فضاهای ساختمانی در قالب باغچه و گلدان، نقطه اتصالهایی با طبیعت ایجاد کردهاند.
علاوه بر این، طبیعت فقط منحصر در فضای سبز، پارک، باغچه و گلدان نیست؛ آسمان، خورشید، ماه، باد، باران، هوا، تغییر فصول، حشرات، پرندگان و … همه جلوههایی از طبیعتاند که هر انسانی هر روز با آنها رو به رو میشود و مستقیم یا غیرمستقیم از آنها بهرهمند میگردد؛ هر چند ممکن است همچون ماهیِ در دریا، توجهی به طبیعت موجود در اطراف خود نداشته باشد و به آسانی از کنار آن بگذرد. در حالی که انسانهای خردمند و به تعبیر قرآن کریم «أُولِی الْأَلْبَابِ»، با تفکر و توجه دائمی در ظاهر عالم به باطن و ناپیداها سیر میکنند؛ «وَیَتَفَکَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَٰذَا بَاطِلًا (۱۹۱/آل عمران)؛ و در اسرار آفرینش آسمانها و زمین میاندیشند؛ (و میگویند) بارالها! اینها را بیهوده نیافریدهای!».
اضافه بر زیستبوم عظیمی که خداوند در اطراف زندگی انسان خلق کرده، طبیعت در متن زندگی روزمره هر کسی حضور دارد؛ مگر نه این است که هر انسانی برای زنده و سالم ماندن، برای داشتن یک زندگی فعال و پرنشاط، به غذا، میوه، سبزی، آب و … نیازمند است و اینها همه برکات و موهبتهای طبیعت هستند که سر سفره خانوادهها نشستهاند. محصولات غذایی (با منشأ گیاهی، دامی و …) پرتماسترین نقطه اتصال انسان با طبیعت هستند. طبیعت سخاوتمندانه گنجهای درون خود را آشکار میسازد و انواع نعمتهای خوردنی، نوشیدنی، بوئیدنی، دیدنی، ماده اولیه صنایع چوب و نساجی و … را در اختیار انسان قرار میدهد و انسان شهری از این نعمات گسترده و غیرقابل شمارش بیبهره نیست، اما ممکن است به منشأ آن توجه نداشته باشد. حتی کالبد جامد ساختمانها و خیابانهای شهر ریشه در مواد خام مستخرج از طبیعت دارد، اما باز ممکن است انسان به آن توجه نداشته باشد.
این درسی است که قرآن کریم در نحوه مواجهه با غذا به انسان میآموزد. خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید «فَلْیَنْظُرِ الْإِنْسَانُ إِلَى طَعَامِهِ» (۲۴/عَبَسَ)؛ پس انسان باید به غذاى خود بنگرد. ادامه این آیه نحوه نگریستن انسان به غذا را بیان میکند. این توجه، توجه به رنگ و طعم و ترکیب و کالری غذا نیست، بلکه توجه به یک زنجیره از طبیعت تا انسان تحت نظام تدبیر الهی است؛ «أَنَّا صَبَبْنَا الْمَاءَ صَبًّا ثُمَّ شَقَقْنَا الْأَرْضَ شَقًّا … مَتَاعًا لَکُمْ وَلِأَنْعَامِکُمْ ﴿۲۵-٣٢/عَبَسَ﴾؛ ما آب فراوان از آسمان فرو ریختیم، سپس زمین را از هم شکافتیم، و در آن دانههاى فراوانى رویاندیم، و انگور و سبزى بسیار، و زیتون و نخل فراوان، و باغهای پردرخت، و میوه و چراگاه، تا وسیلهای براى بهرهگیری شما و چهارپایانتان باشد».
بنابراین تعالیم قرآن کریم انسان را به طرق مختلف متوجه طبیعت و بهرهمندیهای گوناگون از آن میکند؛ چه از طریق گردش عبرتآموز و هدفمند در زمین («سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنْشِئُ النَّشْأَهَ الْآخِرَهَ (۲۰/عنکبوت)؛ در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است؟ سپس خداوند (به همینگونه) جهان آخرت را ایجاد میکند»)، چه از طریق کار، بهرهبرداری از طبیعت و آبادسازی زمین («هُوَ أَنْشَأَکُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَکُمْ فِیهَا (۶۱/هود)؛ اوست که شما را از زمین آفرید، و آبادى آن را به شما واگذاشت!») و چه از طریق توجه به منشأ این نعمات الهی در محیط زندگی و تفکر در نشانههای موجود در آنها. بنابراین طبیعت را «جور دیگر باید دید». توجه به طبیعت و شناخت درست آن انسان را به سمت تعامل سازنده و مسئولانه سوق میدهد و راه برای آشتی بیشتر انسان شهری و حتی انسان روستایی با طبیعت باز میکند.
البته انسان در نسبت با طبیعت صرفاً اثرپذیر و منفعل نیست، بلکه خداوند انسان را به عنوان محور هستی خلق کرده و طبیعت را برای انسان آفریده است تا یک نظام بهرهبرداری متعادل، شکوفا و آباد و نه سلطهجویانه، روبهزوال و خراب شکل بگیرد. نقش انسان با استعدادهای بینهایتی که خداوند به او ارزانی داشته، آن است که در مسیر سعادت خود از طبیعت بهرهبرداری کند، جامعه انسانی را از آن بهرهمند کند و به این طریق موجب کمال طبیعت نیز بشود. به همین جهت اسلام برای تعامل انسان با طبیعت در این مسیر کمالی، حدودی مشخص کرده است و هر گونه تعاملی را به صلاح فرد و جامعه نمیداند. برای مثال سگ یکی از مخلوقات خداوند است که در طراحی حکیمانه خداوند در نسبت با انسان میتواند برای حراست از دامها یا به عنوان حیوان آموزشدیده برای شکار در جایی که مجاز است استفاده شود، اما به شدت از تماس با سگ و نزدیک شدن بیش از حد به آن پرهیز داده شده است؛ امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام میفرمایند: «تَنَزَّهُوا عَنْ قُرْبِ اَلْکِلاَبِ (وسائل الشیعه، ج۳، ص۴۱۷)؛ از نزدیک شدن به سگها بپرهیزید». چرا که در طراحی خداوند متعال اجزاء و موجوداتِ طبیعت جایگاه مشخصی دارند که در آن جایگاه در خدمت انسان قرار گرفته و نقشآفرینی میکنند ولی در خارج از آن جایگاه حتی میتواند موجب انحطاط انسان گشته و به این ترتیب خود نیز ضایع شده و از کارکرد حقیقیشان ساقط گردند. همچنانکه سگ از نظر اسلام نجس است، پاک و طاهر کردن آنچه به واسطه سگ نجس شده آداب خاصی دارد و عدم رعایت این طهارت زمینه ارتکاب حرام و معصیت الهی را فراهم میکند. پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم میفرمایند: «إِنَّ جَبْرَئِیلَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ أَتَانِی فَقَالَ إِنَّا مَعْشَرَ اَلْمَلاَئِکَهِ لاَ نَدْخُلُ بَیْتاً فِیهِ کَلْبٌ و … (الکافی، ج۳، ص۳۹۳)؛ جبرئیل نزد من آمد و گفت: ما گروه فرشتگان، در خانهاى که در آن سگى باشد و … وارد نمىشویم». این نشان میدهد حضور سگ در خانه در رشد انسان و اهل خانه خلل جدی ایجاد میکند و باعث میشود ملائکه که مدبرات عالم هستند از آن خانه و اهلش روی برگردانند.
بنابراین قرار نیست انسان با انتخاب زندگی شهری، با طبیعت قهر کند و اگر خوب توجه داشته باشد شهر نیز خالی از ظرفیت تعامل با طبیعت نیست. البته شهرسازی ما آنگونه که شایسته بود حق نعمت طبیعت را ادا نکرد. انسان میتوانست ظرفیت تعامل مستقیمتر و نقاط اتصال بیشتری با طبیعت در محیط زندگی شهری ایجاد کند، اما در بسیاری از اوقات طبیعت در طراحی شهری و ساختمانی در اولویت بالا قرار نگرفت و از متن به حاشیه رفت. آری منظر و مصنوعاتی که طول زندگی پیش روی انسانهاست، جلوههای فرهنگی و تربیتی یک جامعه است و چقدر متفاوت است شهری پر از جلوههای طبیعت با شهری که منظر و ظواهر بصری و اجتماعی آن بیشتر توجه انسان را از طبیعت پرت میکند. برای مثال در نقاط مختلف همین تهران که پرتراکمترین شهر کشور است این تفاوت محسوس است؛ شما ممکن است از یک بزرگراه در تهران عبور کنید که طبیعت در آن جلوهای آشکار ندارد، اما نقطه دیگر تهران، بزرگراهی مانند بزرگراه شهید مدرس است که وقتی از بخشهای از آن عبور میکنید، گویی در حال گذشتن از میان جنگلهای شمال کشور هستید.
بازآفرینی چندمنظوره طبیعت در زندگی شهری
به طور معمول، شهرسازیها و شهرداریها به صورتی تکمنظره و کاریکاتوری طبیعت را به پارک، چمنکاری و فضای سبز تقلیل میدهند. آری همانگونه که اشاره شد درخت، جنگل و بوستانهای داخل و در حاشیه شهر به عنوان ریههای تنفسی شهر، نقش بیبدیل و حیاتی در زندگی مردم شهر دارند، اما تنها کارکرد و کارویژه طبیعت، تصفیه هوای آلودۀ شهر یا زیباسازی فضا و مناظر شهری یا حتی محیطی برای قدم زدن نیست. طبیعت اعم از بیجان و جاندار، گیاه و حیوان، ودیعهای الهی پیش روی انسان و جامعه انسانی است که در جایگاه درست خود پاسخگوی بسیاری از نیازهای واقعی در مسیر اهداف و سعادت واقعی بشریت است.
انسان برای تأمین غذا و سلامت، برای تولید و مبادله محصولات مورد نیازش، برای کسب درآمد و امرارمعاش خود، خانواده و افراد تحت سرپرستیاش، برای مهمانی، پیوندهای اجتماعی و گرد هم جمع شدن، برای اطعام، انفاق و پر کردن خلأهای مالی افراد کمتوان و ناتوان، برای امنیت و استقلال غذایی و تا حدی دارویی، برای تأمین مواد اولیه صنایع و لباس و مسکن و … به سراغ طبیعت میرود. انسان در تعامل سازنده با طبیعت، وقتی با یک گیاه رو به رو میشود فقط از شکل و شمایل زیبای آن لذت نمیبرد، بلکه به آن رسیدگی میکند، آن را تحت مراقبت و تدبیر خود قرار میدهد، پای بزرگ و تنومند شدن آن صبر میکند، با یک خوف و رجائی نگران از بین رفتن و آسیب دیدن آن است، برای پرثمرتر شدنش به آن پیوند میزند، هرس میکند، به آن کود میرساند و با آفاتش مبارزه میکند، چشمش به آسمان دوخته و امید و توکلش به خدا محکمتر میشود.
تعامل انسان با طبیعت میتواند فقط قدم زدن زیر سایه درختان و گذراندن اوقات فراغت نباشد، بلکه درسآموزی و عبرتگیری باشد، تفکر و تأمل کردن باشد، پیبردن به نشانههای قدرت و وحدانیت الهی باشد؛ همانگونه که حضرت زهرا سلاماللهعلیها در خطبه فدکیه به ما میآموزند:«اِبْتَدَعَ الاَشْیاءَ … اِلاّ تَثْبیتاً لِحِکْمَتِهِ، وَ تَنْبیهاً عَلى طاعَتِهِ، وَ اِظْهاراً لِقُدْرَتِهِ، وَ تَعَبُّداً لِبَرِیَّتِهِ وَ اِعْزازاً لِدَعْوَتِهِ؛ (خداوند) موجودات جهان هستی را ابداع فرمود … جز اینکه میخواست حکمتش را آشکار سازد، مردم را به اطاعتش دعوت کند، قدرت بیپایان خود را نشان دهد، خلایق را به عبودیت خود رهنمون گرداند، و دعوت پیامبرانش را قوت بخشد».
بنابراین به نظر میرسد در تعامل چندمنظوره با طبیعت، لازم است کارکردهای مختلف آن را در شهر بازسازی و احیا کرد. به بیان دیگر توسعه فضای سبز شهری، ایجاد پارک و تفرجگاه خیلی خوب است، اما این نباید جایگزین فرهنگ درختکاری، باغداری و مراقبت از درخت شود. پارک و طبیعتگردی مخصوصاً زمانیکه با برخی از مصنوعات، مناظر، نقاشیها و حتی پوششها و روابط اجتماعی ناصحیح جمع میشود، بیشتر از آنکه انسان را متوجه خود طبیعت کند، او را طبیعت، خالق طبیعت و نشانههای نهفته در طبیعت غافل و دور میکند. اما برای مثال وقتی انسان در باغچه خانه یا حتی در گلدانی سبزی میکارد، یا درختی در حیاط میکارد و از آن مراقبت میکند، از میوه و فواید آن بهرهمند میشود، از آن ثمرات به دیگران هدیه میدهد، طعم کار و دسترنج خود را میچشد، عظمت خالق آن را در عمق وجود خود مییابد، دیگر به آسانی از طبیعت عبور نمیکند و راه غفلت پیش نمیگیرد. اکنون که بسیاری از محصولات طبیعی سالم و مطمئن در شهر کمیاب یا گران است، اگر این کارکرد در شهر به رسمیت شناخته و احیا شود، این محصولات به آسانی در دسترس بیشتر افراد، حتی افراد کمبضاعتتر نیز قرار میگرفت و ثمرات آن بر سلامت افراد جامعه شهری نمایان میشد.
بنابراین انسان چه در شهر و چه در روستا، نیازمند تعاملی تقریباً مستمر و پرتکرار، و البته هدفمند و در چارچوبی با طبیعت است. در نگاه اسلام، انسان خود جزئی از این هستیِ بههمپیوسته است. انسان یک جزء همسطح با سایر اجزاء عالم هستی نیست، بلکه محور و قافلهسالاری است که باید راه سعادت را بپیماید و هستی را نیز در این راه با خود همراه کند و به کمال برساند. در این میان شهر هر چند به دلایلی که بیان شد از طبیعت فاصله بیشتری گرفته است، اما همچنان ظرفیتهای تعاملی خوبی دارد و البته باید در چارچوبی که خداوند تعیین کرده است، انواع کارکردهای طبیعت به صورت حداکثری در زندگی شهری احیا و بازتولید شود.
نمونه: پیشنهادهایی برای احیای کارکردهای تعامل با طبیعت در مدرسه
بخش زیادی از زمان تربیت و رشد انسان در مدارس میگذرد و مدارس از مهمترین محملهای آموزشی پرورشی افرادی هستند که آیندهسازان شهر، روستا و کشورند. در اینجا، به عنوان یک نمونه از نتایج بحث، به صورت فهرستوار چند دسته پیشنهاد برای احیا و بازسازی کارکردهای تعامل با طبیعت در مدرسه به عنوان بخشی از زندگی شهری ارائه میشود. واضح است که این پیشنهادها اولیه بوده و قابل اضافه یا کم شدن هستند. ضمن اینکه جهت کاربست این پیشنهادها، باید متناسب با اقتضائات جغرافیایی و اجتماعی، ملاحظات فنی و اجرایی، امکانات در دسترس، اقتضائات، تنوعها و سلیقههای موجود در هر مدرسه عمل شود. نکته کلیدی این است که در مدارس باید رابطه دانشآموزان با طبیعت از حالت سطحی، نمایشی، نمادین، عادی، تابلویی و عبوری به رابطۀ زنده و پویا با حقیقتی که کارکردهای مختلفی برای رشد ابعاد مختلف وجود انسان دارد تبدیل شود. این نیازمند برنامهریزی و طراحی مستمر برای فهم، توجه و اتصال دائم و پرتکرار با طبیعت است که لازم است در هر پیشنهاد دیگری لحاظ شود و به بیانی هر پیشنهادی بهانهای برای رقم زدن این اتفاق مهم و مغفول هست. امروز با تمام تلاشهایی که برای فضاسازیها و اتصالها در برخی مدارس انجام شده، اما همچنان دانشآموزان از طبیعت فاصلهگیری و با آن غریبگی دارند و احساس آشنایی نمیکنند. در حالی که حتی در جامعه غربی، با همان فهم مادی که از طبیعت دارند، دانشآموزان به گونه دیگری با طبیعت آشنا میشوند، برنامههای متعددِ گاهی چندروزه برای این تعامل طراحی میشود، که دیگر دانشآموزان کنارهگیری و ترسی از طبیعت، از بیل زدن، از وجین کردن، از قدم زدن در طبیعت، از بالا رفتن از درخت، از بومگردی، از صحراگردی، از سوارکاری و … ندارند:
- اضافه کردن محتوایی کارکردهای مختلف طبیعت و توجه دادن دانشآموزان به طبیعت در محتواهای آموزشی، کتب درسی و همچنین محتواهای پرورشی و کمکدرسی در قالب داستانها و …
- توجه دادن مستمر دانشآموزان به جلوههای مختلف طبیعت که در همه جای مدرسه موجود است، از جلوههای بارزتر مانند مداد، کاغذ، گیاه و خاک، تا آب و خورشید و مواد اولیه ساختمان و …
- استفاده بیشتر و حداکثری از جلوههای بارز طبیعت در مناظر پیش روی دانشآموزان و توجه دادن و درگیر کردن دانشآموزان با آنها، از جمله زمین خاک و خاکبازی، حوض آب، باغچه، فضای سبز، گل و درخت داشتن در حیاط مدرسه، گلدان و گل و گیاه داشتن در فضای داخلی سالنها و حتی کلاس، اضافه کردن جلوههای طبیعت به نقاشیها و رنگآمیزیها و به طور کلی نمادهای مدرسه، استفاده از جلوههای طبیعت در معماری مدرسه و …
- درگیر کردن مستقیم دانشآموزان در کار با طبیعت و ایجاد احساس تعلق به صورت فردی و یا جمعی با نقش مشخص از جمله نگهداری فضای سبز و درختان، شخم زدن، آبیاری، گلکاری، درختکاری، سبزی و صیفیکاری، برداشت محصولات و میوهها، نگهداری طیور کوچک مثل مرغ در صورت امکان، درخت، گلدان و بخشی اختصاصی از باغچه را داشتن، توزیع، احسان و حتی فروش محصولات، فراوری محصولات، گلاب گرفتن، شور و ترشی ریختن، مربا درست کردن، غذا درست کردن، نان پختن، نجاری کردن، سفالگری کردن، بنایی کردن، کاردستی با مواد خام طبیعت و …
- در حین کارهای آموزش دانستههای علمی کشاورزی و صناعت بر پایه طبیعت فوق دادن و کارشناسی مربی فنی داشتن (موردی یا پرتکرار و مستمر)، مهارتآموزی، حرفهآموزی بر پایه طبیعت ضمن استفاده از افراد کارشناس و با تجربه و …
- طراحی بازیهایی در تماس با طبیعت مانند خاکبازی، شنبازی، گلبازی، چوببازی، سایهبازی، تمایز گیاهان و حشرات، ماجراجویی و کنکاش در طبیعت، نقاشی و نوشتن با برگهای ریختۀ درختان، بازسازی گردهافشانی زنبور و …
- بازدید و اردوهای هدفمند برای آشنایی نزدیک با کارکردهای طبیعت از جمله جنگل تپه و کوهنوردی، شنا و آببازی (در جای بیخطر)، بازدید از باغهای داخل و نزدیک شهر، کار کردن موردی در یک مزرعه، گلخانه، باغ، مرغداری و … در شهر یا نزدیک شهر، همراهی در یک عملیات کشاورزی یا فراوری محصولات مانند برداشت محصول، بازدید از کارگاهها و حتی کارخانههای خدماتدهنده به کشاورزی و طبیعت مانند ابزارسازیها یا فراوری کردن محصولات، بازدید از روستاها، همصحبتی با کسانی زندگیشان بر پایه طبیعت است، آشنایی با فرهنگ محلی، بازدید از بازارهای محلی و …
- تغییر نگاه به زباله و تبیین اینکه بسیاری از مواد میتوانند بازیافت شوند یا به عنوان کود به طبیعت بازگردند، از جمله تفکیک زباله خشک و تر، کود درست کردن با زیر خاک کردن زبالههای گیاهی، تمرین کار با کرم خاکی که مواد گیاهی را تبدیل به کود میکنند و استفاده از آن کود در سایر فعالیتهای مرتبط با طبیعت دانشآموزان، نئوپانسازی و …
- برگزاری مسابقه، نمایشگاه محصولات و کار دانشآموزان بر پایه طبیعت، بازارچه محصولات طبیعی، انشای طبیعت و …
سرانجام: سرزمین سبز و سرخ اسلام
امروز دل هر انسان آزادهای از عمق فجایعی که جبهه باطل، به دست رژیم غاصب و خونخوار صهیونیستی، به سرکردگی آمریکای جنایتکار، به همراه دولتهای شرورِ انگلیس، فرانسه و آلمان در سرزمین مظلوم، مقاوم و مقتدر فلسطین به بار آورده، خون است. احساس نفرت از ظالمان خبیث عالم از یک سو و احساس غرور از جهاد، ایستادگی و عزت مردم مظلوم فلسطین و نیز احساس همبستگی، اتحاد و دستگیری از مظلومین و مقابله با ظالمان در جبهه مقاومت و جبهه حق و حقانیت از سوی دیگر از این سرزمین به سراسر عالم منتشر میشود. سرزمین فلسطین با طبیعتی بینظیر در دامان مدیترانه، همچون سایر سرزمینهای اسلامی از جمله لبنان، سوریه، اردن، مصر، لیبی و مراکش نمادی از آشتی زندگی شهری با طبیعت است. شهرهایی که در دامان طبیعت و باغها و آبادیهای کهن ایجاد شدند، اما طبیعت را خراب نکردند. بسیاری از این سرزمینهای اسلامی و به طور خاص و ویژه امروز سرزمین سبز فلسطین به خون سرخ شهدایش آراسته شده است. مدعیان دروغین حقوق بشر، امروز با دستهای خبیثشان به دنبال از بین بردن و تصاحب این پاره تن جهان اسلام هستند و به فضل الهی این آرزوی شوم را به گور میبرند و پیروزی و نصرت الهی نصیب فلسطین خواهد شد؛ «هُوَ الَّذِی أَخْرَجَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ مِنْ دِیَارِهِمْ لِأَوَّلِ الْحَشْرِ مَا ظَنَنْتُمْ أَنْ یَخْرُجُوا وَظَنُّوا أَنَّهُمْ مَانِعَتُهُمْ حُصُونُهُمْ مِنَ اللَّهِ فَأَتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ حَیْثُ لَمْ یَحْتَسِبُوا وَقَذَفَ فِی قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ یُخْرِبُونَ بُیُوتَهُمْ بِأَیْدِیهِمْ وَأَیْدِی الْمُؤْمِنِینَ فَاعْتَبِرُوا یَا أُولِی الْأَبْصَارِ (۲/حشر)؛ او کسى است که کافران اهل کتاب را در نخستین برخورد (با مسلمانان) از خانههایشان بیرون راند! گمان نمیکردید آنان خارج شوند، و خودشان نیز گمان میکردند که دِژهاى محکمشان آنها را از عذاب الهى مانع میشود؛ امّا خداوند از آنجا که گمان نمیکردند به سراغشان آمد و در دلهایشان ترس و وحشت افکند، بهگونهای که خانههای خود را با دست خویش و با دست مؤمنان ویران میکردند؛ پس عبرت بگیرید اى صاحبان چشم!»؛ انشاءالله
منتشرشده در شماره ۴۰۱۲ روزنامه فرهیختگان