جنبش مردمی؛ بنیان جهاد سازندگی
جنبش مردمی؛ بنیان جهاد سازندگی

یادداشت زیر که از مجموع نظرات تعدادی از پیشکسوتان جهاد سازندگی تنظیم شده است با الهام از جهاد سازندگی، متذکر این نکته است که خود مردم باید اراده کنند، حرکت کنند، ساختارسازی کنند و در یک کلام بار را به دوش بکشند...

 

برگرفته از ویژه نامه محرومیت زدایی نشریه مدیریت جهادی مرکز رشد دانشگاه امام صادق (ع)

جهاد سازندگی خاطره درخشان تاریخ انقلاب اسلامی است. نه موزه است که فقط آن را نگاه کنیم و یاد و خاطرش را گرامی بداریم، نه منجمد و لایتغیر است که همان کالبد و شکل دهه ۶۰ را بخواهیم بیاوریم و به آن بگوییم جهاد سازندگی. ذات انقلاب اسلامی، تغییرپذیری نرم و اصلاح و تکمیل خودش است. لذا جهاد سازندگی در بستر انقلاب اسلامی یعنی نهادی که بتواند خودش را مطابق روز بازطراحی کند. اما پیش از این بحث‌ها باید توجه داشت که مزاج چنین حرکت‌های اجتماعی با ابلاغ و دستور ناسازگار است و چون ذات نهادها و سازمان‌ها نیز ابلاغیه و دستورالعمل است، حرکت‌های اجتماعی به خوبی با سازمان‌ها جور در نمی‌آید و خروجی آن یک نقاشی کاریکاتوری و دور از واقع خواهد بود. یادداشت زیر که از مجموع نظرات تعدادی از پیشکسوتان جهاد سازندگی تنظیم شده است با الهام از جهاد سازندگی، متذکر این نکته است که خود مردم باید اراده کنند، حرکت کنند، ساختارسازی کنند و در یک کلام بار را به دوش بکشند و اگر این مسیر از بالا به پایین طی شود، بار بر دوش سازمان‌هایی محدود و تنبل خواهد بود که کاری از پیش نمی‌برند.

  مقدمه
در ابتدای انقلاب با توجه به فعالیت گروه‌های چریک و معاند در روستاهای کشور، گروهی از دانشجویان برای اعزام به روستاها و فعالیت در آنجا داوطلب شدند و به یاری دولت موقت آمدند. با توجه به حجم عقب‌ماندگی و فقر به‌جا مانده از دوران پهلوی، با حضور در روستاها و مناطق محروم و آگاهی از فقر و محرومیت این مناطق، نخستین‌ انگیزه‌های سازندگی در ذهن این دانشجویان شکل گرفت. پس از جلسه با شهید بهشتی(ره) و تدوین سازوکار اولیه حضور و فعالیت در روستاها، این طرح خدمت حضرت امام(ره) ارائه شد و مورد استقبال ایشان قرار گرفت. در آن جلسه امام(ره) دستور دادند که مقدمات تشکیل جهاد سازندگی فراهم شود تا ایشان فرمان تشکیل آن را صادر کنند؛ لذا مقدمات سازمانی توسط این جمع از دانشجویان فراهم گردید و در تاریخ ۲۷ خرداد ۱۳۵۸، فرمان تشکیل جهاد سازندگی از طرف امام خمینی(ره) صادر شد و شهید بهشتی(ره) به‌عنوان نماینده امام(ره) در جهاد سازندگی انتخاب شدند. هدف تشکیل جهاد سازندگی در اساسنامه آن عبارت است از: «بسیج امکانات و استعدادهای مردم و دولت برای همکاری در امور تهیه و اجرای سریع طرح‌های سازندگی با توجه و تاکید بر نیازهای روستاها و نقاط دورافتاده مملکت.» امام خمینی(ره) در پیام تشکیل جهاد سازندگی، با تاکید بر نقش، حضور و تشریک مساعی همه اقشار مردم، شعار «همه با هم» را عنوان کردند. همچنین شرکت در جهاد سازندگی را به‌عنوان یک عبادت معرفی کردند که نشان از عظمت حرکت جهاد سازندگی در سالیان ابتدایی انقلاب اسلامی است. بنابراین یکی از مولفه‌های بسیار مهم در موفقیت جهاد سازندگی، شور انقلابی مردم در ابتدای انقلاب بود که توانست نهضت عظیم جهاد سازندگی را حرکت دهد. این نهضت در راستای تمدن‌سازی، با توسعه همه‌جانبه درصدد کمک به رشد و ساخت انسان بود.

  ارکان جهاد سازندگی
۱. مومن جهادی

یکی از ارکان مهم جهاد سازندگی، افرادی بودند که آن را ایجاد و اداره کردند. هسته اولیه جهاد سازندگی متشکل از افرادی بود که عمدتا دانشجو و دارای سوابق مبارزاتی و شکنجه توسط رژیم پهلوی بودند. این افراد با دغدغه و درخواست و پیگیری خودشان راهی مناطق روستایی کشور شدند و لذا هیچ‌گونه گزینش و استخدامی در کار نبود. روحیه جهادی موجب شده بود که این افراد بدون در نظر گرفتن ملاحظات اداری، برای حل مشکلات و عمران و سازندگی روستاها زمان نشناسند و با درآمدی مختصر به گذران زندگی بپردازند. به سرانجام رساندن آن حجم بالا از فعالیت‌ها جز با پشتوانه معنوی و خودسازی و معرفت دینی ممکن نبود؛ لذا آنان عابدان شب و مجاهدان روز بودند. یک فرد مومن جهادی، در انجام وظایف و مأموریت‌هایش متوجه این مساله است که فراهم کردن اسباب و علل، جز در اراده خداوند متعال نیست و لذا تنها با نیت رضای الهی خدمت می‌کند، نه ترفیع رتبه و افزایش حقوق. او به کاری که انجام می‌دهد به مثابه یک مأموریت الهی نظر می‌کند نه شغل. در بیان تفاوت‌شان همین بس که شغل، روزمرگی می‌آورد و مأموریت، حرکت رو به جلو تا حل مساله است. امروز که حرکت‌های جهادی داعیه‌داران فراوانی دارد، همین معیار برای سنجش عیار جهادی کافی است تا هر کسی متوجه بشود که تا چه اندازه به کاری که انجام می‌دهد به چشم شغلی که از آن نان درمی‌آورد نظر می‌کند و چه اندازه آن را مأموریتی می‌داند که باید آن را به اتمام برساند و مهیای مأموریت بعدی شود. 
۲. سازمان جهادی
تشکیل نهاد جهاد سازندگی برخلاف رویه‌های مرسوم، پس از شکل‌گیری یک‌سری از حرکت‌های داوطلبانه در قالب گروه‌های خودجوش مردمی اتفاق افتاد. پس از آنکه گزارش این اقدامات مردم به محضر امام خمینی(ره) رسید، ایشان با قید فراهم ساختن مقدمات، دستور به تشکیل جهاد سازندگی دادند. همین اتفاق بعدها در مورد بسیج سازندگی نیز رخ داد و پس از مشاهده گزارشات اردوهای جهادی، رهبر معظم انقلاب دستور به تشکیل بسیج سازندگی دادند. بنابراین در الگوی سازمان جهادی ما با دو معیار مواجهیم؛ شروع از مردم، امضا و سازماندهی از حکومت. پس از این نیز مردم نقش محوری را در دست دارند و حکومت تنها هدایت، نظارت و ساماندهی را برعهده دارد. 
جهاد سازندگی شکل اداری ثابت و منجمد نداشت. گرچه سازماندهی و تشکیلات و نظم در آن وجود داشت، اما همان حالت حرکت، پیشرفت و جهش که در خود انقلاب موجود بود، در این نهاد مقدس هم وجود داشت. جهاد سازندگی یک الگوی بومی مردم‌محور بود که ساختار و تشکیلات آن، مردمی و پایین به بالا بود. این نهاد اصیل انقلابی به دور از رسومات اداری و بدون الگوبرداری از مناسبات دولتی تشکیل و اداره شد. می‌توان گفت وجه ممیزه و یکی از مهم‌ترین دلایل موفقیت جهاد سازندگی در اجرا و به سرانجام رساندن پروژه‌های عظیم ملی و منطقه‌ای، اتصال به دریای بی‌کران ملت بود. در این ساختار، با رویکرد منطقه‌ای –و نه بخشی‌نگری- مشکلات از کف روستا و با مشارکت مردم شناسایی می‌شد و در مرحله بعد، باز هم مردم بودند که امکانات و منابع مالی مورد نیاز را تامین می‌کردند. برنامه‌ریزی‌ها در جهاد سازندگی به‌صورت شورایی صورت می‌پذیرفت و جایگاه ستاد در جهاد سازندگی، تنها در مدیریت، پشتیبانی و هماهنگ‌کنندگی امور بود و در جایی که به پشتیبانی بیشتری نسبت به آنچه مردم تدارک می‌دیدند نیاز بود، جهاد سازندگی، تجهیزات و بودجه مورد نیاز را تامین می‌نمود. یکی از مولفه‌های این نهاد، اتصال به ولایت بود و این اتصال تا پایان همواره برقرار بود. درواقع این نهاد یکی از مصادیق مردم‌سالاری دینی و نیروی واکنش سریع در اختیار نظام بود. ساختار جهاد سازندگی کاملا مبتنی‌بر نیاز و ظرفیت مناطق شکل می‌گرفت و افراد بومی همان مناطق بر مصادر تصمیم‌گیری قرار می‌گرفتند. 
۳. مأموریت‌های جهادی
یک اشتباه بزرگ این است که فکر می‌کنیم جهاد سازندگی تشکیل شد که زیرساخت‌ها را آماده کند. اما مساله این نبود، مساله این بود که مثلا امام دستور به کشت دیمی و آبی داده بود اما مردم مشکل داشتند و جهاد به کمک مردم رفت. جهاد رفت که توسعه همه‌جانبه را فراهم کند. این توسعه در ورود به این معنا بود که در درو به مردم کمک کنیم، مدرسه بسازیم و… . در آنجا خود مردم وارد کار شدند. جهاد برای شناسایی مشکلات وارد روستا شد و کم‌کم خود مردم پای کار آمدند. جهاد با این هدف رفت که چگونه کار کنیم که مردم زندگی بهتری داشته باشند. جهاد شورا ایجاد کرد و نحوه کار شورایی را به مردم نشان داد. جهاد سوادآموزی را راه انداخت. کتابخانه ایجاد کرد. مدرسه ساخت. طلبه در روستا مستقر کرد. پس جهاد برای ساخت انسان و بعد ساخت تمدن وارد روستا شد؛ حال لازمه تمدن‌سازی آب آشامیدنی یا هرچه بود با کمک مردم فراهم می‌شد. 
جهاد سازندگی بر بنیان نیاز به حضور اقشار مردم در دفع خطرات گروه‌های معاند در روستاها شکل گرفت و در ادامه نیز براساس نیاز، مأموریت‌های جدید و مختلفی برای خود تعریف نمود. لذا نمی‌توان گفت جهاد سازندگی برای امر توسعه و عمران روستایی تشکیل شد. اصل در تشکیل چنین نهادی، تشریک مساعی همه مردم در سازندگی و آبادانی کشور بود؛ لذا به تناسب پیشرفت و نیاز کشور در مقاطع گوناگون و با توجه به نیروهای آماده سازماندهی‌شده، مأموریت‌های مختلفی بر دوش جهاد سازندگی نهاده می‌شد. در ابتدای امر موضوع ساخت‌وساز در روستاها، کمک به دروی محصولات کشاورزی، جاده‌سازی، برق‌رسانی، آب‌رسانی و اقداماتی از این دست در صدر اقدامات جهاد سازندگی قرار داشت. رفته‌رفته و با احساس نیاز برای رشد و تربیت نیروی بومی در روستاها، کارهایی از قبیل نهضت سوادآموزی، مدرسه‌سازی، استقرار طلاب علوم دینی در روستاها و ساخت کتابخانه آغاز شد. با شروع جنگ تحمیلی، جهاد سازندگی علاوه‌بر مأموریت‌های سابق خود مسئولیت پشتیبانی مهندسی جنگ را نیز برعهده گرفت که شاهکارهایی از قبیل پل بعثت و طراحی‌های مهندسی چشم‌گیر در عملیات‌های گوناگون، بخشی از مجاهدت آنان در سال‌های دفاع مقدس بود. همزمان جهاد سازندگی در بحث ساخت موشک هم ورود پیدا کرده بود. بنابراین شاخص اصلی مأموریت جهادی، اتصال بدون واسطه به واقعیت و مشکلات اصلی و روزمره مردم است و به فراخور زمان و جامعه تغییرپذیر است. جهاد سازندگی به‌عنوان نیروی در خدمت جمهوری اسلامی، هر جایی که نیازی احساس می‌کرد و پاسخ متناسب آن نیاز از طرف دستگاه متولی داده نمی‌شد، وارد صحنه می‌شد و کار را پیش می‌برد. با سازماندهی مناسب نهاد اصلی متولی، این مأموریت به همان سازمان یا نهاد واگذار می‌شد. به‌عنوان مثال، فعالیت‌های جهاد سازندگی منجر به شکل‌گیری نهضت سوادآموزی در ابتدای انقلاب شد.

   هویت جهاد سازندگی
جهاد سازندگی تاریخ یا سازمان نیست. جهاد سازندگی یک تفکر و یک هویت است که خودنمایی آن از طریق جوشش مردمی رخ می‌دهد. لذا از بین نمی‌رود، کهنه یا تکراری نمی‌شود؛ بلکه نو به نو تغییر می‌کند و خودش را با شرایط تنظیم می‌کند؛ خواه شرایط عمران و سازندگی باشد، مهندسی جنگ باشد، موشک‌سازی باشد یا هر عرصه دیگری. جهاد سازندگی از بین کارهای خوب، بهترین‌ها را انتخاب می‌کند؛ از بین بهترین‌ها، با اولویت‌ترین‌ها را انتخاب می‌کند؛ از بین با اولویت‌ترین‌ها فوری‌ترین‌ها را انتخاب می‌کند و از بین فوری‌ترین‌ها، حیاتی‌ترین‌ها را انتخاب می‌کند. لذا در چینش سازمان و تعریف مأموریت خود دچار تصلب و عدم انعطاف نیست و همواره مهم‌ترین کار را با حداکثر تلاش، دقت و سرعت به سرانجام می‌رساند و آماده مأموریت بعدی می‌شود. بنابراین آن چیزی که در دهه ۶۰ تحت عنوان جهاد سازندگی خودنمایی کرد، پوسته‌ای از تفکر عمیق و اصیل جهادی بود که هویت خود را بالعرض از آن تفکر مقدس گرفته بود. با انحلال جهاد سازندگی، آن پوسته از بین رفت اما تفکر جهادی همچنان باقی است. کما اینکه در زمینه‌های مختلف شاهد جوشش مردمی و نقش‌آفرینی آنان در راستای حل بزرگ‌ترین مسائل و مشکلات انقلاب بوده‌ایم. لذا در یک بسط مفهومی باید ابتدائا نگاه خود را از قید آنچه در دهه ۶۰ به منصه ظهور رسید رها کنیم و جهاد را یک هویت مرده‌ای که نیازمند احیا است، ندانیم.
 
  جهاد سازندگی امروز
مساله امروز که منجر به شکل‌گیری دغدغه احیای جهاد شده است، مساله محرومیت‌زدایی است؛ همان چیزی که جهاد سازندگی بدان شناخته می‌شود. در این چهارچوب، اندکی تفکر و آسیب‌شناسی در مورد تفکر جهادی در حوزه محرومیت‌زدایی ما را به این نتیجه می‌رساند که دلیل عدم موفقیت ارکان مختلف کشور در حل مساله فقر و محرومیت، کنار گذاشتن روحیه و تفکر جهادی است. در توضیح چگونگی این مساله همین نکته کفایت می‌کند که امروز با مجموعه‌ای از افراد و دستگاه‌ها مواجهیم که به‌طور همزمان حائز هر سه رکن جهاد سازندگی نیستند. یعنی ممکن است فردی به‌عنوان یک مومن جهادی مشغول فعالیت باشد اما سازمان او جهادی نیست یا مأموریتش جهادی نیست و الخ. 
بنابراین اگر می‌خواهیم تلاش‌ها در این عرصه کارگر بیفتد و شاهد تحولی در عرصه محرومیت‌زدایی باشیم، باید زمین بازی را عوض کنیم. یعنی با فرض اینکه همه دلسوزان و مجاهدان این عرصه را مومن جهادی بدانیم، باید فکری به حال سازماندهی آنان و مأموریت‌هایشان کنیم. حال برای این مهم اگر بخواهیم بنشینیم و از دل کارگروه‌ها و اندیشکده‌ها به یک مدل برسیم و آن را توسط سازمان‌های مختلف به اجرا دربیاوریم، باز هم همان مسیر قبلی را به نحوی دیگر پیموده‌ایم و قطره بنزینی بر شعله کم‌رمق جهاد سازندگی ریخته‌ایم که پس از ثانیه‌ای فروکش می‌کند. راه آن است که بر آتش زیر خاکستر بدمیم. آتش زیر خاکستر، جنبش‌های مردمی و اجتماعی است که براساس عقیده و دغدغه حاضرند پای کاری بایستند و آن را به نتیجه برسانند. این جنبش‌ها به‌طور مستقیم در ارتباط با عامه مردم هستند و توانایی بسیج نیروهای عظیم مردمی را دارند. این جنبش‌ها همان هستند که رهبر انقلاب از آنان با عنوان حلقه‌های میانی یاد کرده‌اند. این فرآیند در همه عرصه‌های مورد نیاز انقلاب اسلامی قابل تکثیر است؛ یعنی خود مردم مهم‌ترین نیازشان را شناسایی کرده و برای آن اقدام می‌کنند. 

  جمع‌بندی
جهاد سازندگی نمونه محقق‌شده حکمرانی مردمی بود که در ادامه قیام مردمی برای حل مشکلات روستاها تشکیل شد و مصداق کاملی شد از «یُغَیِّروا ما بِأنفُسِهم» و «لِیَقومَ النّاسُ بِالقِسط»؛ مردم خواستند، حرکت کردند، تغییر دادند و شمایلی از قسط و عدل را تحقق بخشیدند. امروز نیز اگر بخواهیم نسخه پیشرفت را مهندسی معکوس نماییم، باید چنین بگوییم: رفع فقر و محرومیت و تحقق قسط و عدل جز از توان جنبش عظیم مردم مستضعف برنمی‌آید. این جنبش نیازمند اراده و حرکت است و اراده و حرکت نیز تنها با آگاهی به دست می‌آید. زمانی‌که این فرآیند طی شود، ساختار را نیز خود مردم شکل خواهند داد. ساختار مردمی براساس روابط مومنانه اداره می‌شود و نیازی به مرسومات اداری ندارد. در ساختار مردمی کسی مجبور به انجام کاری نیست بلکه افراد داوطلب هستند، همچنین ترفیع رتبه در آن وجود ندارد و افراد با خدمت بیشتر مقام‌شان نزد خداوند متعال ارتقا می‌یابد. 
این مسیری است که باید طی شود و ما عمدتا مسیر را وارونه رفته‌ایم و نتیجه‌اش این شده که یک نهاد یا سازمان محدود می‌خواهد برای پهنه عظیم کشور و بدون مشارکت خود مردم برنامه‌ریزی و تصمیم‌گیری کند؛ آن هم نه به‌صورت جهادی، بلکه براساس روابط کاری و اداری و نظام سلسه‌مراتب. مسلما خروجی چنین رویه‌ای یک تشکیلات چاق، راکد و صرفا هزینه‌بر است که مساله را حل نمی‌کند؛ چراکه حل مساله فلسفه وجودی خودش را دچار لرزش می‌کند. بیانیه گام دوم انقلاب و سخنرانی‌های رهبر معظم انقلاب در اوایل سال ۱۳۹۸، منشور بازگشت به مردم و توسل به ملت است. راهکارش هم پای کار آوردن مردم از طریق حلقه‌های میانی است. حلقه‌های میانی یعنی مردمِ خالص و بدون رنگ‌وبوی دولت یا هر ارگان دیگر. اگر چنین شد می‌توان امید داشت که برای حل هر مساله، عده زیادی از مردم در کف میدان درگیر مساله شده و راهکارهای خودشان را به‌کار بندند. در غیر این صورت هر حرکتی که از جایی خارج از اراده و حرکت مردم آغاز شود محکوم به شکست خواهد بود. 

 

منتشرشده در شماره ۳۸۹۱ روزنامه فرهیختگان