حلالِ حرام
حلالِ حرام

کسب مال حلال از موارد مهم و مورد توجه هر مسلمانی است که خود را ملزم به رعایت اصول و ضوابط آن می داند. اما یکی از سوالاتی که در این خصوص باید پاسخ داده شود این است که آیا کسب مال حلال، حد و مرز دارد؟ در اکثر اوقات افراد فزونی مال و ثروت را از خداوند طلب می کنند و در کسب هرچه بیشتر آن تلاش می کنند. آیا مال حلال هرچه بیشتر باشد بهتر است؟ آیا می توان ضابطه و معیاری برای حد بهینه مال بدست آورد؟

ثروت اندوزی از طریق حلال

 

کسب مال حلال از موارد مهم و مورد توجه هر مسلمانی است که خود را ملزم به رعایت اصول و ضوابط آن می داند. اما یکی از سوالاتی که در این خصوص باید پاسخ داده شود این است که آیا کسب مال حلال، حد و مرز دارد؟ در اکثر اوقات افراد فزونی مال و ثروت را از خداوند طلب می کنند و در کسب هرچه بیشتر آن تلاش می‌کنند. آیا مال حلال هرچه بیشتر باشد بهتر است؟ آیا می توان ضابطه و معیاری برای حد بهینه مال بدست آورد؟

اینکه آیا مال حد بهینه دارد یا نه، خود نیازمند پژوهش جداگانه‌ای است اما فارغ از این بحث مراجعه به آیات قرآن نشان می‌دهد که جمع آوری مال حتی از نوع حلال آن باید با دقت صورت گیرد. به تعبیر دیگر قرآن کریم در مورد #مال_اندوزی هشدارهایی داده است که توجه به آنها برای یک مسلمان و در درجه بعد جامعه مسلمین حایز اهمیت است. در ادامه به چند نمونه از آیات قرآن که صحت استدلال فوق است، بیان می‌شود.

 

استکبار گری

طبق آیات قرآن، چنین نیست که نعمت‌هاى الهى همیشه روح شکرگزارى را در انسان زنده کند، بلکه او مسلما طغیان مى‏‌کند. إِنَّ الْإِنسَانَ لَیَطْغَى (علق/۶). ثروت و مال که یکی از نعمت‌های الهی است می تواند باعث طغیان انسان‌ها در برابر خدا و سایر انسان‌ها شود. طغیانگری به واسطه مال به گونه ای می شود که به هیچ عنوان دعوت حق پذیرفته نمی شود: «وَمَا أَرْسَلْنَا فِی قَرْیَهٍ مِّن نَّذِیرٍ إِلَّا قَالَ مُتْرَفُوهَا إِنَّا بِمَا أُرْسِلْتُم بِهِ کَافِرُونَ وَ قالُوا نَحْنُ أَکْثَرُ أَمْوالًا وَ أَوْلاداً وَ ما نَحْنُ بِمُعَذَّبِین».‏ (سبأ،۳۴-۳۵) و ما در هیچ شهر و دیارى پیامبرى بیم‏دهنده نفرستادیم مگر اینکه مترفین آنها ،گفتند: «ما به آنچه فرستاده شده‌‏اید کافریم!» و گفتند: «اموال و اولاد ما (از همه) بیشتر است (و این نشانه علاقه خدا به ماست!)؛ و ما هرگز مجازات نخواهیم شد!»

کلمه”مترف” اسم مفعول از ماده” اتراف” است، که به معناى زیاده روى در تلذذ از نعمت‌ها است و در این تفسیر اشاره است به اینکه زیاده روى در لذایذ، کار آدمى را به جایى مى‏‌کشاند که از پذیرفتن حق استکبار ورزد. این آیه به خاطر تکذیب دعوت حق و کفرپیشگی مردم، به پیامبر(ص) تسلی می دهد و دلیل این نافرمانی، تکبر بر سایر مؤمنین و اهانت کردن آنها را، تمسک جستن به کثرت مال و اولاد بیان می کند.

معمولا کسانى که در صف اول مخالفین انبیاء بودند این گروه مترف طغیانگر غافل بودند که فورا به مبارزه برمى‌‏خاستند. عجب اینکه آنها انگشت روى حکم و تعلیم خاصى نمى‏‌گذاشتند، بلکه در بست مى‏‌گفتند” ما به تمام آنچه شما مبعوث شده‌‏اید کافریم” و حتى یک گام هم با شما همراه نیستیم که این خود بهترین دلیل بر لجاجت و عناد آنها در برابر حق بود. این معنى مساله مهمى است که قرآن در آیات مختلف از آن پرده برداشته که غالبا محرومان، نخستین کسانى بودند که دعوت انبیاء را” لبیک” مى‏‌گفتند، و متنعمین نیز اولین گروهى بودند که علم مخالفت را برمی‏‌داشتند.

با اینکه منکران دعوت انبیاء مسلما منحصر به این گروه نبودند، ولى غالبا عاملان فساد و داعیان به شرک و خرافات آنها بودند که دائما سعى داشتند دیگران را به زور به این طرق بکشانند. در آیات ۱۱۶ سوره هود، و ۳۳ سوره مؤمنون نیز همین معنى آمده است. نه تنها در برابر انبیاء که در برابر هر قدم اصلاحى از ناحیه هر دانشمند مصلح و عالم مجاهدى برداشته شود این گروه سر به مخالفت برمى‌‏دارند، و براى‏ در هم شکستن برنامه‏‌هاى مصلحان توطئه مى‏چینند و از هیچ جنایتى روى گردان نیستند.

ادامه دارد…

  • منبع خبر : تفسیر نمونه ترجمه مکارم شیرازی الجامع لأحكام القرآن الميزان في تفسير القرآن الكشاف عن حقائق غوامض التنزيل