یكی از مسائل محوری در حوزه نخبگان سياسی؛ مسئله تنزل نخبگان سياسی است. منظور از تنزل نخبگان سياسی در يك حكومت آن است كه سياستمدارانی عهدهدار امر حكمرانی میشوند كه فاقد حداقلهای شاخصهای نخبگانی برای امر سياست و حكمرانی هستند.
اشاره
سیاست و سیاستورزی و به معنای دقیقتر؛ حکمرانی از جمله مسائلی است که مبتنی بر منابع مختلف هنجاری و ارزشی فهم میشود. به عبارت دیگر؛ حکمرانی حکومتها برخاسته از منابع معرفتی و ارزشی میباشد که همان جامعه نیز برساخته آن میباشد. یکی از ارکان سیاستورزی و حکمرانی در هر حکومتی، نخبگان سیاسی آن حکومت است. از این رو اجماع نخبگان، رقابت سیاسی نخبگان، ثبات سیاسی نخبگان، تنازع نخبگان و … از جمله مسائلی است که حول پدیده نخبگان سیاسی رقم میخورد و نقش مهمی در کارآمدی و بالا رفتن شاخصههای حکمرانی در یک حکومت دارد.
اما نخبگان و نظام مسائل حول آن یکی از پروندههای علمی است که پژوهش حول آن، زوایای بسیاری از پدیدههای سیاسی- اجتماعی را مشخص میسازد. یکی از مسائل محوری در حوزه نخبگان سیاسی؛ مسئله تنزل نخبگان سیاسی است. منظور از تنزل نخبگان سیاسی در یک حکومت آن است که سیاستمدارانی عهدهدار امر حکمرانی میشوند که فاقد حداقلهای شاخصهای نخبگانی برای امر سیاست و حکمرانی هستند.
به عبارت دیگر منظور از تنزل نخبگانی آن است که سیاستورزی دولتمردان و سیاستمداران؛ نخبگانی نیست. نخبگانی به این معنا که انتظار از یک نخبه سیاسی آن است که سیاستورزی وی مبتنی بر شاخصهایی نظیر تخصص، کارآمدی، صراحت، پختگی، دوراندیشی، متانت، زیرکی و … . در تعریف نخبه گفته شده که منظور از نخبه یعنی کسی که در جامعه دارای شهرت، موقعیت برتر اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و یا فرهنگی است. به نوعی نخبه یعنی بهترین.
همچنین منظور از نخبه سیاسی یعنی کسانی که بیشترین دسترسی و کنترل را بر ارزشهای سیاسی (به ویژه مهمترین آن یعنی قدرت) دارا هستند. در تاریخ معاصر ایران رجال و شخصیتهای معدودی هستند که به عنوان عیار سیاستورزی نخبگانی مطرح هستند. بسیاری از نخبگان سیاسی فعلی جمهوری اسلامی از حداقلهای سیاستورزی نیز تهی هستند.
اما سؤال اصلی این مجال آن است که علت تنزل نخبگان سیاسی در جمهوری اسلامی چیست؟
چرا نخبگان سیاسی در جمهوری اسلامی تا به این حد دچار افت شخصیت شدهاند که حتی دیگر قابل قیاس با سیاستمداران نسل اول در جمهوری اسلامی هم نیستند. به عبارت دیگر چرا الگوی سیاستورزی در جمهوری اسلامی از الگوهایی نظیر شهید بهشتی، مرحوم طالقانی، شهید باهنر، شهید رجایی، مرحوم آیتالله مهدوی کنی، مهندس بازرگان، دکتر حبیبی و … تا این میزان فاصله گرفته است؟
۱- دور شدن از سیاست نخبگانی
سیاست ذاتاً یک امر نخبگانی است. سیاست به معنای حکمرانی و اداره یک واحد سیاسی؛ امری مبتنی بر تحلیلهای سادهانگارانه نیست. به عبارت روشنتر؛ سیاستورزی و حکمرانی یک جامعه، تصمیمی چندجانبه، عمیق و گسترده است؛ که میبایست تبعات آن تصمیم نیز سنجیده شود. از اینرو نیازمند بهره هوشی بالا، انباشت تجربه متوالی، مشورت دائم و رجوع به متخصص در همه ابعاد میباشد.
امروزه با گسترش تفکر مدرنیته و پیچیدهتر شدن جوامع انسانی؛ حکمرانی به مراتب نیازمند تخصصهای میانرشتهای و همچنین متکی بر شناخت اولویتها و استفاده از نخبگان کارآمد و اثرگذار میباشد. نوآوری، خلاقیت و فعالیت مداوم و مستمر از جمله شاخصههایی است که حکمرانی جوامع مدرن به آن نیازمند میباشند. از اینرو حکمرانی منبعث از یک تحلیل یک بعدی و یا یکجانبه؛ رویکردی سادهانگارانه است.
از اینرو در اندیشه سیاسی همواره بر این گزاره تأکید شده است که سیاستورزی یک امر نخبگانی است. اما وضعیتی که امروزه در جمهوری اسلامی با آن روبرو هستیم؛ وضعیتی است که همه شخصیتهای اجتماعی و فعالین هنری و فرهنگی به خود اجازه میدهند در مورد تمامی اولویتهای حکمرانی نه تنها اظهارنظر کنند بلکه حتی به صدور نسخه و ارائه راهکار و تجویز هم برسند.
به عبارت دیگر علت اصلی تنزل نخبگان سیاسی در جمهوری اسلامی آن است که سیاست نیز خود از ورطه نخبگانی خارج شده است و متولی خاصی ندارد. لذا هر فردی به خود اجازه میدهد وارد حوزه حکمرانی شود از سوی دیگر نخبگان سیاسی نیز از توان تحلیلی بالا برای حل مشکلات کشور بیبهره هستند. اولویتها را نمیشناسند و توان مدیریت بحران و در صحنه بودن را ندارند.
۲- فربهگی عرصه سیاست
به نظر دومین عامل تنزل نخبگان سیاسی در جمهوری اسلامی؛ فربهگی عرصه سیاست در این نظام باشد. در جمهوری اسلامی حوزه سیاست آنقدر گسترده و فربه شده است که اجازه رشد و توسعه به حوزههای دیگر داده نشده است. حوزههایی نظیر اجتماع، فرهنگ و هنر، آموزش و پژوهش و … حوزههایی هستند که متناسب با نیاز جامعه و نظام مسائل حوزه خود رشد نکردهاند.
سایه سیاست در جمهوری اسلامی آنقدر سنگین است که اولین تحلیل در ذهن نخبگان یا سیاسی است و یا امنیتی. اهمیت سیاست و سیاستورزی این نیست که همه مسائل کشور سیاسی شوند. در حقیقت بین سیاست و سیاسیکاری تفاوت وجود دارد. سیاست و سیاستورزی پایه حکمرانی است؛ اما سیاسیکاری تلاش برای کسب قدرت و به تبع آن استفاده از مزایای قدرت است. از اینرو بسیاری از نخبگان سیاسی حضور طولانی مدت در سیاست را امری ممدوح میدانند و حال اینکه قدرت تنها تصدی آن نیست.
به عبارت روشنتر از گسترده شدن عرصه سیاست در حوزههای دیگر منجر به قدرت گرفتن نخبگانی شده است که توانایی حکمرانی و سیاستورزی ندارند، بلکه تنها مبتنی بر روشهای سیاسیکاری وارد گردونه قدرت شدهاند. این عامل نقش مهمی در تنزل نخبگان سیاسی در جمهوری اسلامی دارد.
۳- رشد قارچی نخبگان سیاسی
دیگر عامل تنزل نخبگان سیاسی در جمهوری اسلامی؛ رشد قارچی آنان است. نخبگان سیاسی در جمهوری اسلامی سیر طبیعی و عادی را طی نمیکنند؛ بلکه مبتنی بر عوامل دیگر تلاش میکنند همواره زودتر از آنچه که برای آن تربیت شده و آموزش دیدهاند؛ به مناصب قدرت دست یابند. این در حالی است که بعد مهارتی سیاستورزی و حکمرانی نیازمند انباشت تجربه و یادگیری فن حکمرانی است.
توان و استعدادهای یک نخبه سیاسی با طی تدریجی مناصب سیاسی و با آزمون و خطایی که در امر سیاستورزی یاد میگیرد؛ شکوفا میشود. از همین منظر؛ تجربه و مهارتی که فراهم آورده تنها متعلق به او نیست. برای مثال رئیس جمهوری که هشت سال اداره یک کشور را بر عهده داشته؛ مبتنی بر تجربهای که کسب کرده دارای مهارت و توان نخبگی بیشتری شده است که میبایست آن را در محملی از ساختار نظام، در راستای خدمت به خود نظام، خرج کند. شاید یکی از کارکردهای مهم مجمع تشخیص مصلحت نظام همین بعد باشد. محملی برای بازگشت تجربه و توان نخبگی به روند تصمیمگیری و تصمیمسازی کشور.
این در حالی است که نخبگان سیاسی در جمهوری اسلامی بدون کسب و طی مراحل طبیعی و روال عادی یکباره به مناصب بالای اجرایی و سیاسی میرسند؛ این مسئله خود زمینهساز تنزل نخبگان سیاسی میشود؛ چراکه نخبه سیاسی در منصبی قرار گرفته است که ابزار لازم، مهارت کافی، تجربه متوالی برای تصدی این مسئولیت را کسب نکرده است. در دولت نهم و دهم فراوان چهرههایی مطرح بودند که به یکباره به مناصب بالای اجرایی و گاهی تا سطح معاونت رئیس جمهور نیز رسیدند.
البته شاید بخش مهمی از این آسیب ناشی از عدم وجود سازوکار مناصب برای تربیت، رقابت و چرخش و توالی نخبگان سیاسی در جمهوری اسلامی ایران باشد.
۴- سیاستورزی مبتنی بر بازاریابی معیوب
نظام جمهوری اسلامی ایران چرخش نخبگان را مبتنی بر یک سیستم مردمسالار تنظیم کرده است. این بستر هم مزایا و معیابی دارد. به عبارت دیگر جمهوری اسلامی تصمیم گرفته که مبتنی بر «رأی» نخبگان سیاسی، خود را کشف و تصدی مناصب حکمرانی را از این طریق معین کند. این محمل خود زمینهساز آن شده است که «رأی» جامعه تبدیل به یک عامل بازاریابی شود.
از اینرو کاندیداهای سیاسی برای پیروزی در کارزار انتخاباتی تلاش میکنند تا مبتنی بر عوامل مختلف بازاریابی اقدام به جذب «آراء» جامعه مخاطب کنند. این در حالی است که سیاستورزی و حکمرانی در جمهوری اسلامی متضمن منابع معرفتی مجزایی از مدلهای غربی میباشد و همچنین چارچوب و ساختار معینی بر آن حاکم است.
تبدیل شدن «رأی» بهمثابه پول، و رأیدهندگان بهمثابه خریدار و کاندیداها بهمثابه فروشنده و عرصه سیاست بهمثابه بازار؛ منجر به وضعیتی شده است که در نهادهایی نظیر مجلس، نمایندگانی حضور دارند که حداقلهای امر سیاستورزی را نمیفهمند.
به عبارت روشنتر؛ انتخابات بهمثابه بازاری شده است که تنها تبلیغات جذاب، کاذب و اثرگذار است که بازار را تبدیل به وضعیتی انحصاری برای یک کاندیدا یا همان فروشنده میکند. در این وضعیت مردم تنها به یک تصویر رأی میدهند نه به یک واقعیت. لذا نخبگان سیاسی بعد از گذر دوران تبلیغات و حضور در مناصب قدرت؛ تصویر واقعی خود را بروز و ظهور میدهند.
اینکه نخبه سیاسی در جمهوری اسلامی مبتنی بر کمپینهای انتخاباتی و مدیریت افکار عمومی نادرست به منصب و قدرت اجرایی میرسد؛ خود عامل تنزل نخبگی سیاسی در جمهوری اسلامی ایران است. چه اتفاقی در افکار عمومی مردم تهران رخ میدهد که احمد توکلی، حسن سبحانی که سابقه چندین ساله در مجلس و امور تخصصی دارند؛ از ورود به مجلس باز میمانند اما در مقابل افرادی وارد مجلس شورای اسلامی میشوند که حتی نمیدانند اولویت اصلی کشور در حال حاضر چیست؟!
جمعبندی
به عقیده نگارنده؛ نخبگان سیاسی در جمهوری اسلامی دچار تنزل شدید شده است. نطقهای نمایندگان مجلس، وزرا و مدیران کشور سطحی و غیر کارشناسی است. مدیریت و رفتار سیاستورزی و حکمرانی دولتمردان فاقد دانش، بینش و تجربه است. این وضعیت، معلول چه عواملی است؟ به نظر میرسد دور شدن از سیاست نخبگانی و تلاش برای جلب رضایت حداکثری جامعه، فربهگی عرصه سیاست و تکبعدی شدن جمهوری اسلامی و کشف نخبگان سیاسی مبتنی بر یک روند بازاریابی معیوب، منجر به این وضعیت شده است.