مکتب علامه طباطبایی تا دو قرن آینده پاسخگوی سوالات ماست
مکتب علامه طباطبایی تا دو قرن آینده پاسخگوی سوالات ماست

جلسه بزرگداشت مرحوم علامه طباطبایی (ره)،24 آبان در سی‌ونهمین سالگرد رحلت ایشان به همت هسته منظومه فکری علامه طباطبایی (ره) مرکز رشد دانشگاه امام صادق (ع) به صورت مجازی برگزار شد.

در این جلسه، ابتدا جناب حجه السلام فقیه ایمانی به معرفی هسته منظومه فکری علامه طباطبایی (ره) و تشریح مجموعه فعالیت‌های به ثمر رسیده و در حال تکمیل در سه محور اعتلای باورهای توحیدی، ارائه مبانی علوم انسانی اسلامی و تسرّی مبانی معرفتی در حل مسائل انقلاب اسلامی پرداختند و پس از معرفی آثار مکتوبی همچون ادب عاشقی، قدم عاشقی، اهل‌بیتی‌ها و … به پایان‌نامه‌های مقطع ارشد و دکتری که از مبانی علامه طباطبایی (ره) اخذ و استخراج شده اشاره کردند.

سپس جناب استاد محمّد رضا عابدینی به بحث شاگردپروری به عنوان اصلی کلی و نظام الهی تعلیم و تربیت پرداختند و بیان کردند:

«اساس بحث شاگردپروری از خدای سبحان شروع شد که حضرت آدم (ع) را تعلیم اسماء دادند البته تمام هستی در نظام تکوین شاگرد حق‌تعالی هستند، اما آدم (ع) هم در نظام تکوین و هم در نظام تشریع، شاگرد حق‌تعالی است و ملائکه الله، شاگردان انسان کامل هستند. این نظام توسعه پیدا می‌کند تا به نبی ختمی (ص) و حضرات معصومین (ع) می‌رسد که ایشان با یک نگاه عظیمی وجود خود را در وجود شاگردانشان توسعه می‌دادند و دامنه‌ی وجودی ایشان می‌شدند؛ فلذا محبوب و موردتوجه ایشان بودند. این سیر ادامه پیدا می‌کند تا برسد به عصر غیبت که اگرچه که در رأس این دور امام معصوم (ع) قرار دارد، اما چون از دسترس عموم مردم خارج هستند، رأس این هِرم باید یک عالم جامع و کاملی باشد که برای در هر عصر با توجه به نیازهای زمانه، معارف دینی را نظام‌مند و پاسخ گوی به نیازهای روز ارائه می‌دهد. علمای ما در هر عصر، عالمانی زمان‌ساز و صاحب عصر خویش بودند؛ مثلاً در زمان سید مرتضی (ره) و یا شیخ مفید (ره) می‌بینیم تا سالیان متمادی بعد از خود، همه علما سر سفره ایشان بودند. در طول زمان غیبت ما از وجود چنین بزرگانی بهره‌مند بوده‌ایم که البته تعداد آنان انگشت‌شمار است. این سیر ادامه پیدا می‌کند تا می‌رسیم به دوره‌های اخیر که البته در علوم مختلف ما بزرگانی زیادی داریم، اما آن عالمانی که در همه‌ی مسائل به ایشان مراجعه شود و بتوانند معارف را در نظامی متقن ارائه کنند، معدود هستند.»

ایشان در ادامه به معرفی عالمان نظام‌مند و صاحب عصر این دوره پرداختند و فرمودند: «ما در این عصر مواجه هستیم با حضرت علامه طباطبایی (ره) و حضرت امام خمینی (ره) که بسیار نزدیک به یکدیگر و متشابه هستند و منطق فکری و مبنای ایشان واحد بوده است. امام بزرگوار و حضرت علامه در سلوک علمی خود موفق به تربیت شاگردان و بزرگانی همچون شهید مطهری، شهید بهشتی، آیت‌الله جوادی و… شدند که بعضاً هم شاگردان مشترک بین این دو بزرگوار بودند. اما در خصوص علامه طباطبایی باید بگوییم که ایشان توانستند نظام علمی و معرفتی خویش را به سرمنزل «حفظ»، «نشر» و «ابلاغ» برسانند و معارفی به شاگردان خویش ارائه دهند که بیش‌ازحد نیاز جامعه و زمان هست؛ لذا شاید تا ۱۰۰ یا ۲۰۰ سال آینده مکتب ایشان پاسخگوی سؤالات و نیازها باشد.»

سپس در ادامه جلسه جناب آقای علی جعفری به مثال‌ها و مصادیق شاگردپروری در سیره حضرت علامه طباطبایی (ره) پرداختند و بیان کردند:

آنچه برای ما مسلّم این است که مرحوم علامه طباطبایی (ره) در مقام ثبوت، دارای یک نظام فکری توحیدی، بسیار منسجم نظام‌مند هستند که در این نظام، معارف متشابه به محکمات ارجاع داده می‌شوند و بنابر مبانی حکمی و قرآنی، معارف را به اصول کلی و نهایتاً آن اصول را به اصل توحید برگردانده می‌شوند. اما آنچه این منظومه فکری را از مقام ثبوت به حیطه‌ی اثبات و تحقق می‌رساند. دو محور اساسی است: ۱) آثار مکتوب و تدوین‌شده؛ ۲) شاگردان.

ما در بررسینباید صرفاً آثار مکتوب و تألیف شده‌ی ایشان را ببینیم، بلکه باید شاگردان ایشان و مکتب ایشان را در دامنه‌ی وجودی ایشان ببینیم و انسانی‌هایی که ایشان تألیف کردند و ساختند را هم جزء آثار ایشان بدانیم.

این نگاه که ما آثار اصلی و بقایای وجودی یک عالم را در شاگردان ایشان جستجو کنیم، یک نگاه عمیقی است که در افق معارف دینی ما بسیار به آن توجه شده و ما در مرور زمان از این نوع نگاه فاصله گرفتیم.

جناب دکتر جعفری در ادامه در خصوص تبعیت حبّی مرحوم علامه طباطبایی (ره) در جمیع شئون از حضرات معصومین علیهم‌السلام بحث می‌کنند و توضیح می‌دهند که تبعیت ایشان در همه موضوعات و خصوصاً در بحث «شاگردپروری» جلوه از شاگردپروری معصومین علیهم‌السلام است که می‌توان آن را در چند محور اصلی دسته‌بندی کرد:

ابتدا مرحله «جذب شاگردان» است که در سیره حضرات معصومین وارد شده که ایشان افراد را به طُرُق مختلف و بنابر اقتضائات و حوائجی که داشتند، جذب می‌کردند؛ مثلاً در مورد جذب هشام بن حکم در روایت هست که حضرت با پرسیدن سؤالات پیچیده توحیدی او را جذب خود کرد. جناب علامه هم به پیروی از اهل‌بیت (ع) به این شیوه می‌پردازند؛ مثلاً شهید بهشتی را با طرح بحث‌های جدید فلسفی و نقد مارکسیست جذب می‌کنند و یا جناب علامه طهرانی با مجذوب شدن به وقار علمی و سلوکی ایشان در سِلک شاگردان علامه طباطبایی وارد شدند.

محور دوم «توجه به تفاوت‌ها و استعدادهای فردی شاگردان» است. این هم در سیره اهل‌بیت علیهم‌السلام است مثلاً هشام را در مستعد علم توحید، زراره را در علم فقه، حمران بن أعین را در بحث‌های قرآنی، مؤمن الطاق را در علم کلام و … می‌بینند و لذا با هر کدام جلسات خصوصی در موضوع خاص خودشان را داشتند. مرحوم علامه طباطبایی (ره) هم در این شیوه پیرو حضرات معصومین (ع) بودند. ایشان علاوه بر اینکه دروس عمومی داشتند، برای افراد خاص هم جلسات خصوصی داشتند و حتی بنابر فرمایش علامه حسن‌زاده آملی در این جلسات خصوصی علامه مطالب را به صورتی بیان می‌کردند که هر کس به اندازه ظرفیت و استعدادش مطالب را فهم می‌کرد. یا حتی خود علامه به برخی از اعضایِ جلسه فلسفه و عرفان توصیه می‌کردند که فقط در درس فقه و اصول شرکت کنند.

محور سوم «ارجاع به شاگردان» است. در سیره اهل‌بیت (ع) وارد است که مردی از اهل شام آمد تا به حضرت صادق (ع) مناظره کند، اما حضرت در هر موضوعی او را به یکی از شاگردان خویش ارجاع می‌دادند. در خصوص علامه هم نقل است که در زمان حیات ایشان شبهاتی در موضوع نبوت پیش آمده بود و علامه گفتند که جواب این شبهه را فقط آقای مطهری (ره) باید بدهند یا در خصوص تدریس کتاب بدایه الحکمه و نهایه الحکمه فرمودند که این را صرفاً آقای جوادی آملی برای اولین بار تدریس کنند.

محور چهارم «سبک تدریس» ایشان است. که نقل است ایشان برای آنکه رابطه‌ی صمیمی در بحث‌های علمی میان خود و شاگردانشان ایجاد کنند اصرار داشتند که در مورد ایشان کسی لفظ استاد را بکار نبرد و یا اصرار داشتند که شاگردان حتماً اشکال کنند و در بعضی از موارد هم دیده شده که ایشان نظر شاگردان را بر نظر خویش ترجیح داده‌اند و گفته‌اند که بیان آن شاگرد از بیان خودشان بهتر بوده است.