شجاعت در صلح
شجاعت در صلح

کشور ایران پس از طلوع فجر انقلاب اسلامی بستر حوادث بسیاری قرار گرفت که هرکدام می‌توانست بنیان یک حکومت مقتدر را درهم بکوبد لکن ایمان امام (ره) و امت اسلامی به قدرت خدای متعال و حفظ وحدت کلمه به مثابه دژ مستحکمی از انقلاب اسلامی در برابر آماج مشکلات و سختی‌ها حفاظت می‌کرد.

پاسخ امام خمینی (ره) به پرسش خبرنگار مبنی بر احساس ایشان در مسیر بازگشت به وطن، گرچه کوتاه و البته شگفت­آور بود، لکن حکایت از جهان­بینی توحیدی بنیان­گذار انقلاب اسلامی داشت که «قیام لله» را تنها هدف خود می­دانست و هیچ­گاه از نثار جان و مال و آبروی خود در راه حق دریغ نمی­کرد. کشور ایران پس از طلوع فجر انقلاب اسلامی بستر حوادث بسیاری قرار گرفت که هرکدام می­توانست بنیان یک حکومت مقتدر را درهم بکوبد، لکن ایمان امام (ره) و امت اسلامی به قدرت خدای متعال و حفظ وحدت کلمه از انقلاب اسلامی به‌مثابه دژ مستحکمی در برابر آماج مشکلات و سختی­ها حفاظت می­کرد.

یکی از بزرگ‌ترین و خطیرترین آزمایش­ها در آغاز حرکت حکومت اسلامی جنگی بود که توسط صدام جنایت­کار به مردم ایران و نظام اسلامی تحمیل شد. جمهوری اسلامی که در حال پاک­سازی کشور از عناصر سلطنت­طلب و منافقین ضدانقلاب بود به ناگاه با حادثه­ای مواجه شده که کمترین سستی در تصمیم و اقدام، حکم به نابودی کشور و اسلام می­داد؛ بنابراین ضروری بود تا در این نقطه تاریخی یک بار دیگر امت اسلامی با هدایت رهبر حکیم و فرزانه خود پای در میدان مبارزه با اذناب شیطان بزرگ نهاده و با سپری کردن این آزمون بزرگ الهی، عیار ایمان و استقامت خود را به جهانیان نمایان سازد. بزرگ‌ترین دغدغه مسئولانِ وقت کشور در آن برهه کمبود امکانات، مشکلات اقتصادی و نیروی انسانی آموزش ندیده بود، اما اتکال به خداوند موجب شد تا ارتش عراق که با هدف تصرف چندروزه کل ایران جنگ را آغاز کرده بود، علی­رغم برخورداری از حمایت کامل دو بلوک شرق و غرب، چنان دچار استیصال شود که دست به دامان تبلیغات رسانه­ای و عصبیت عربی دراز کند. سازمان­های بین­المللی ازجمله سازمان ملل متحد، علی­رغم اینکه از ابتدای جنگ نسبت به آغازگری جنگ توسط صدام آگاه بودند، لکن با فشار قدرت­های مستکبر جهان به‌خصوص آمریکا تنها به صدور بیانیه و دعوت طرفین به ترک مخاصمه اکتفا می­کردند.

پس‌ازاینکه رزمندگان ایرانی توانستند طی عملیات بزرگی، ضمن اخراج متجاوزان بعثی از خاک میهن، با هدف سرنگونی صدام و آزادسازی کشور عراق از دست رژیم بعث وارد بخش­هایی از خاک عراق شوند، صدام با مظلوم‌نمایی در رسانه­های بین­المللی خواستار توقف جنگ و ایجاد آتش‌بس میان عراق و ایران شده و از شورای امنیت سازمان ملل درخواست کمک نمود. شورای امنیت نیز قطعنامه ۵۹۸ را در تاریخ ۲۷ تیر ۱۳۶۶ برای پایان دادن به این جنگ صادر کرد و عراق بلافاصله آن را پذیرفت. اما ایران به این دلیل که در این قطعنامه اشاره­ای به آغازگر جنگ و پرداخت غرامت از سوی آن و همچنین بازگشت به مرزهای قبلی نشده بود از پذیرش آن امتناع ورزید. امام خمینی (ره) و بسیاری از فرماندهان جنگ معتقد بودند صدام با پذیرش قطعنامه ضمن اینکه پروژه مظلوم‌نمایی خود را تکمیل می­کند، در پی خرید زمان برای تدارک حملات سهمگین‌تری به ایران است و از طرف دیگر این قطعنامه هرگز خواسته­های ایران را تأمین نمی­کند.
در سال پایانی، بیش از آنکه جنگ در میدان نبرد شعله­ور باشد در عرصه­های داخلی و بین­المللی پیگیری می­شد. دیپلمات­های ایرانی در تلاش بودند تا شورای امنیت و سازمان ملل را مجاب سازند که پیش از پذیرش قطعنامه، طرف متجاوز شناسایی شده و کشورها به مرز سابق خود بازگردند. هرچند هرگز در این مورد توفیقی حاصل نشد اما با اصرار و پیگیری­های ایران پس از اعلام آتش­بس، کمیته حقیقت­یابِ بین­المللی تشکیل شد و در این کمیته عراق به عنوان متجاوزگر شناخته‌شده و محکوم به پرداخت غرامت جنگی به ایران شد. در داخل نیز جمع زیادی از فرماندهان و رجال سیاسی کشور، ادامه جنگ را به صلاح ندیده و معتقد بودند شرایط اقتصادی، اجتماعی و نیروی انسانی کشور ظرفیت ادامه جنگ را ندارد. البته نگاه این گروه از سال­ها پیش به مسئله جنگ متفاوت از دیدگاه امام ­(ره) بود و این را می­شود در تلاش آن­ها برای جایگزینی شعار «جنگ جنگ تا یک پیروزی بزرگ» به‌جای شعار «جنگ جنگ تا پیروزی» یا «جنگ جنگ تا رفع فتنه از عالم» که از سوی حضورت امام (ره) و امت مطرح می­شد، دریافت. درهرحال تلاش فرمانده وقت جنگ، نامه فرمانده سپاه مبنی بر کمبود شدید عدوات نظامی، اصرار دولت و نخست‌وزیر وقت مبنی بر ناتوانی از اداره کشور در شرایط جنگ، امام خمینی (ره) را مجاب کرد تا به تعبیر خود جام زهر را نوشیده و قطعنامه ۵۹۸ را یک سال بعد بپذیرند. بررسی عملکرد و اندیشه دولت­مردان در جریان دفاع مقدس مجالی دیگر می­طلبد و در این نوشتار قصد پرداختن به آن وجود ندارد، لکن خالی از لطف نیست چرایی پذیرش قطعنامه از سوی رهبر کبیر انقلاب مورد واکاوی قرارگرفته و جایگاه صلح و ترک مخاصمه را در منظومه فکری ایشان جستجو کرد.

امام خمینی (ره) بلافاصله پس از پذیرش قطعنامه در نامه­ای خطاب به مسئولان کشوری و لشکری، ضمن اشاره به گزارش‌های فرماندهان و مسئولان مبنی بر دشواری زیاد ادامه جنگ و استفاده از سلاح شیمیایی توسط صدام که خسارت­های بسیاری بر مردم و رزمندگان وارد می­ساخت، ضمن اینکه پذیرش قطعنامه را تعبیر به زهر کشنده برای خود می­کنند لکن تأکید می‌نمایند که تنها در پی کسب رضایت الهی بوده و برای صیانت از دین و حفاظت از جمهوری اسلامی آبروی خود را خرج می­کنند. ایشان اعلام می­دارند که تنها برای خدا قیام کرده و در راه او می­جنگیدند و قبول آتش‌بس نیز صرفاً برای حفظ دین اسلام بوده است.

چند روز بعد از پذیرش قطعنامه، درحالی‌که کشور در بُهت فرو رفته بود و بسیاری از رزمندگان مغموم بودند، امام خمینی (ره) در سالگرد حج خونین سال ۱۳۶۶ و به مناسبت آتش‌بس میان ایران و عراق، در پیامی به ملت ایران درباره پذیرش قطعنامه می­فرمایند: « من تا چند روز قبل معتقد به همان شیوه دفاع و مواضع اعلام‌شده در جنگ بودم و مصلحت نظام و کشور و انقلاب را در اجراى آن مى‏دیدم؛ ولى به‌واسطه حوادث و عواملى که از ذکر آن فعلاً خوددارى مى‏کنم، و به امید خداوند در آینده روشن خواهد شد و با توجه به نظر تمامى کارشناسان سیاسى و نظامى سطح بالاى کشور، که من به تعهد و دلسوزى و صداقت آنان اعتماد دارم، با قبول قطعنامه و آتش‌بس موافقت نمودم؛ و در مقطع کنونى آن را به مصلحت انقلاب و نظام مى‏دانم. و خدا مى‏داند که اگر نبود انگیزه‏اى که همه ما و عزت و اعتبار ما باید در مسیر مصلحت اسلام و مسلمین قربانى شود، هر گز راضى به این عمل نمى‏بودم و مرگ و شهادت برایم گواراتر بود. اما چاره چیست که همه باید به رضایت حق‌تعالی گردن نهیم».[۱]

پذیرش صلح آنگاه‌که شوق بی‌حدوحصر شهادت وجود دارد، لکن توان ادامه جهاد نیست و بقای اسلام منوط به صلح است شجاعتی فراتر از میدان نبرد می­طلبد. آنکه مشتاق شهادت است و جان و مال و فرزند خود را در راه حق تقدیم می­کند، باید بتواند از آبروی خود نیز در راه رضای خدا بگذرد و این آزمون بسیار سخت­تر از جنگیدن در میدان نبرد است چه آنکه بذل جان هیچ سختی و دشواری برای قیام‌کنندگان در راه خدا ندارد.

از سوی دیگر رویکرد امام (ره) به جایگاه مردم در حکومت اسلامی موجب می­شد ایشان صادقانه و شفاف با مردم سخن گفته و دلایل پذیرش قطعنامه را برای آن­ها بیان کنند. ایشان هرگز مردم را نامحرم نپنداشته و مشارکت آنان در امر حکومت را واجب ­می­دانستند؛ لذا پاسخگویی مسئولان در خصوص عملکردشان را از حقوقِ به‌حق مردم می­دانستند. رهبر مستضعفان عالم در این پیام خطاب به مردم تأکید می­کنند که « شما مى‏دانید که من با شما پیمان بسته بودم که تا آخرین قطره خون و آخرین نفس بجنگم؛ اما تصمیم امروز فقط براى تشخیص مصلحت بود؛ و تنها به امید رحمت و رضاى او از هر آنچه گفتم گذشتم؛ و اگر آبرویى داشته‏ام با خدا معامله کرده‏ام. عزیزانم، شما مى‏دانید که تلاش کرده‏ام که راحتى خود را بر رضایت حق و راحتى شما مقدّم ندارم. خداوندا، تو مى‏دانى که ما سر سازش با کفر را نداریم».[۲]

بنابراین اتکال به خدا، اعتماد به مردم و اعتقاد به حضور فعال آن­ها در امر حکومت و ادامه‌دار بودن جهاد با استکبار و جریان باطل سه اصل اساسی بود که امام خمینی (ره) در جریان پذیرش قطعنامه ۵۹۸ همچون بسیاری دیگر از حوادث انقلاب اسلامی به‌خصوص دفاع مقدس در سیره عملی خود بدان تحقق بخشیده و در کلامشان نیز بر آن­ها تأکید کردند. آنچه در تجربه بیش از چهار دهه حکومت اسلامی وجود دارد این است که اتکال رهبران آن به خداوند موجب شده است که جمهوری اسلامی گردنه‌های خطرناک تاریخی و آزمون­های الهی را با موفقیت و کمترین خسارت پشت سر بگذارد و مردم نیز نشان داده­اند هرگاه نیاز به حضورشان بوده است از اسلام و کشور محافظت کرده­اند. لکن آنچه در این مسیر مشکل‌آفرین بوده است مسئولانی بوده­اند که از مسیر ولایت خارج ‌شده و با ضربه زدن به وحدت کلمه امت اسلامی، مطامع سیاسی و اقتصادی خود را دنبال کرده­اند. اگرچه این‌گونه خیانت­ها در برخی مواقع موجب کندی حرکت انقلاب اسلامی شده است، اما آنچه مشخص است ایمان و اعتماد به خدا و حضور همیشگی و ماندگار مردم در صحنه همچون حوادث پیشین ظفر و موفقیت را برای امت اسلامی پدیدار خواهد ساخت.


[۱] صحیفه امام خمینی ج ۲۱، ص ۹۲

[۲] همان، ص ۹۴