بعضی اتفاقات تکراری است؛ از مدیریت بحرانها گرفته تا درسهایی از مدیریت بحران. فرصتها کوتاه است و زمان برای پیش رفتن محدود. باید از همه فرصتها استفاده کرد نه اینکه آزمودهها را دوباره آزمود. این روزها حرفهایی از جنس مدیریت بحران در آیینه روایات مختلف از وضعیت استانهای سیلزده شنیده میشود که اگر از کارکردهای سیاسی آن بگذریم، عموما حرفهایی تکراری البته از جنس سیل است. گفتیم شاید مروری بر وضعیت کرمانشاه در ایام زلزله، به این درسها کمکی نماید.
۱- از سرپل اخباری خوبی نمیرسد. علاوه بر رسانهها، خیلیها که به منطقه سری زده و از نزدیک مسائل و مشکلات را دیدهاند، میگویند «بحران در مدیریت بحران»، مهمترین و بحرانیترین مسأله ناشی از زلزله کرمانشاه است. اما اخبار منتشر شده از وزارت کشور حاکی از تلاشهای مجدانه مسئولین دارد؛ جلسه ستاد مرکزی مدیریت بحران با مدیریت وزیر کشور ساعت ۱۰:۳۰ تشکیل میشود. آقای نجار رییس ستاد مدیریت بحران کشور پس از جلسه راهی کرمانشاه میشود و به اذعان افراد ستاد فرماندهی زلزله کرمانشاه، از ساعت ۴ صبح روز اول زلزله در منطقه مستقر میشود.
۲- حجم خبرهای منفی زیاد است. یکی از دوستان پیشنهاد میدهد که اگر قصد کمک داریم، پرداختن به مسأله مدیریت بحران از کمکهای اجرایی مهمتر است. تیم سه نفره ما تشکیل و راهی منطقه میشویم هر چند که ۲۰ روزی از زلزله گذشته و دیگر باید اثری از بسیاری از مسایل بحرانی نباشد.
۳- ورودی شهر سرپل تعجب ما را برانگیخت! یک شهر به هم ریخته، بحران زده با مردمی نگران، سردرگم و البته واقعا نجیب. بیست روز از زلزله گذشته و تصور مرکز نشینها حتی از نوع دغدغهمندشان لزوما این تصویر نیست. زندگی در چادرهایی با وسعت حدود ۹ متر که بخشی از آن را، وسایل و تجهیزات خانوادهها گرفته است. تجهیزات اولیه هم لزوما به اندازه کافی در دسترس همه قرار نگرفته است. هنوز بحران ادامه دارد…
۴- جلسه ستاد بحران شهرستان ساعت ۱۱ با حضور مدیران مربوطه تشکیل میشود و وضعیت زلزله و مأموریت هر یک از دستگاهها بازخوانی میشود. برخی از بحرانهای زیرساختی در حد تأمین برق، گاز و بنزین هم در حداکثر ۴۸ ساعت اول پس از زلزله مدیریت میشود. تلفنهای ثابت و همراه هم از کار نیفتاده و عموما خوب کار میکند. اما آب در وضع خوبی نیست. علاوه بر ظرفیت شهرستان در مدیریت سوانح آب و تعدد ترکیدگی لولهها بر اثر فرو آمدن آوار یا آواربرداری، مشکل تازهای پیش آمده؛ آب گل آلود شده و قابل شرب نیست. میگویند به علت تکان خوردن لایههای زمین و حرکت رسوبات بوده است.
اما مدیریت صحیح بحران در سطح نیازهای زیستی (خوراک، پوشاک، اسکان) و مسایل فرهنگی اجتماعی و روحی روانی اصلا در نقطه مطلوبی قرار ندارد. شهر به هم ریخته و نشانی از آرامش و امید در مردم دیده نمیشود. نگرانی در مردم موج میزند و انگار مأمنی برای پناه گرفتن نمییابند. وقتی از آنها درباره مدیریت اوضاع میپرسیدیم جواب میدادند ما که مدیریتی ندیدیم! یکی از مسئولین شهری میگفت در جلسههای ستاد بحران، حرفهای خوبی زده میشود ولی بعد از جلسه عملا خبر موثری نیست. علی رغم همه تلاشهای مسئولین، هنوز بحران ادامه دارد…
۵- حال و هوای روستاها کمی متفاوت بود. با اینکه خرابیها کمتر از شهر نبود و آسیبهای ناشی از زلزله در زندگی مردم دیده میشد، ولی زندگی روستاییها به جریان افتاده بود؛ زنان و مردان در کنار خانه و مزارع خود مشغول امور روزمرهشان بودند. حتی مدرسهها هم فعال بودند. در کل روستاییها زودتر خودشان را پیدا کرده بودند. آنها هم گلهمند بودند ولی برای خیلی چیزها منتظر نمانده بودند؛ کمبود چادر که مهمترین مشکل مردم شهر بود را با ساخت سازههایی از نی تأمین کرده بودند و کمبود گرمایش با ایجاد کرسیهای سنتی. سبک زندگی روستایی با مناعت طبع قابل ستایشش، غنیمتی است که باید حفظش کرد.
۶- در این سفر یک هفتهای به خیلی از جاها سر زدیم. از شهر سرپل ذهاب تا ثلاث باباجانی و ازگله و قصر شیرین. با افراد بسیاری از مردم شهر و روستا صحبت کردیم؛ از مدیریت حادثه، گلهمند بودند و نیازمند همدردی و گرهگشایی از سوی مسئولان. با برخی از مسئولین شهر و روستاها هم صحبت شدیم؛ از تلاشهای بیوفقهشان از ساعت اول زلزله میگفتند. مردم بودند، مدیران هم بودند ولی «مدیریت» نبود یا حداقل ادراک نمیشد.
واقعا مشکلات بسیاری بر روی زمین بود؛ آنقدر که وقتی از منطقه خارج میشدیم دورنمای روشنی برای بازسازی و استقرار زودهنگام زندگی مردم زلزلهزده نمیدیدیم مگر اینکه عدهای از مسئولان و گروههای مردمی، «یکتاوار» مجاهدانه در منطقه بمانند و برای دفاع از کارآمدی انقلاب اسلامی مثل اسب برای مردم کار کنند!! خدا کند زمستان سال بعد در سرما نباشند!
پینوشت: جالب بود یادآوری یکی از جهادیها که به دوستانتان در دانشکدههای مدیریت بگویید یکی از بزرگترین فرصتهای مطالعهی موردی (case study) در حوزه مدیریت بحران از دستتان رفت؛ دانش مدیریت نه فقط در صندلیهای دانشگاه و نمایشگاه که در صحنههای عمل خیلی جدیتر ساخته و آموخته میشود!
البته فرصت مشاهده غیرحضوری هنوز سلب نشده با مطالعه خاطرات توصیفی گروه از سفر که در ادامه، تقدیم میشود:
وضعیت شهرها (با تأکید بر وضعیت شهر سرپل ذهاب)
الف- امکانات اولیه
۱- چادر و پتو بین مردم کاملا توزیع شده و این توزیع چادر تا روز ۵-۶ ادامه داشته ولی همچنان افرادی هستند که میگویند به دلایل مختلف به آنها چادر نرسیده (مثلا به دلیل شرایط اضطرار از سرپل خارج شدند و الان برگشتهاند) و نیاز به چادر دارند ولی به آنها چادر داده نمیشود. البته سامانه و مجموعهای برای رسیدگی به این مشکلات و بررسی صحت و سقم آنها وجود ندارد.
۲- وسیله گرمایشی؛ هنوز چادرهایی بودند که هیتر یا وسیله گرمایشی نداشتند و گروههای مردمی در نیمه شب، با سرکشی به چادرها اقدام به توزیع این وسایل میکردند. (مثلا در شهر سرپل ذهاب: طلبههای قرارگاه شهید جعفری)؛ این مسأله در بخشهای حاشیه شهر مثل زعفران، به مراتب نامناسبتر بوده است.
– البته استفاده از هیتر (خصوصا اگر بیش از یک عدد در یک چادر باشد) امکان آتشسوزی را بالا میبرد و با توجه نصب چادرها در کنار یکدیگر بسیار خطرناک است.
– به دلیل مصرف بالای برق و ضعف شبکه انتقال برق در سرپل ذهاب و ثلاث باباجانی، مردم با مشکل قطعی برق در شب و عدم امکان استفاده از وسایل گرمایشی در چادرها روبرو بودند.
۳- بسته غذایی؛ بستهای به عنوان بسته غذایی یک ماهه هلال احمر بین مردم توزیع شده که البته سیستم توزیع به این شرح است که:
– برای سرپرست خانوار دفترچهای از سوی هلال احمر صادر شده است.
– سرپرست خانوار با این دفترچه به مراکز معین شده هلال احمر در بخشهای مختلف شهر مراجعه میکند و بسته غذایی را دریافت میکند.
نکته: در شرایط فعلی و با توجه به مشکلات مختلف مردم اعم از داشتن بیمار، کودک یتیم و…، ملاحظات حضور در مکانی دور از چادر و خطرهای ناشی از ترک چادر، امکان مراجعه به مراکز مذکور برای برخی از افراد فراهم نیست.
نکته: هنوز در فرمانداری و هلال احمر، صفهایی برای دریافت دفترچه وجود دارد. .
۴- سرویسهای بهداشتی و حمامهای صحرایی (که عمده آنها از برنامههای اربعین به این مناطق منتقل شد بود) هر چند مورد استفاده قرار گرفته بود ولی لزوما به تعداد کافی و در همه مناطق نبود و از بخشی از چادرها هم فاصله زیادی داشت.
۵- تأمین سوخت اعم از نفت و بنزین؛ ظاهرا با مشکل جدی روبرو نیست. پمپ بنزینها با روال عادی در حال کار بودند و مردمی که از وسایل نفتی استفاده میکردند، از دبههای ذخیره نفت بهرهمند بودند.
ب- خدمات سلامت
۶- مراکز درمانی؛ علاوه بر بیمارستانهای صحرایی ارتش و سپاه که از روز اول حادثه در حال ارایه خدمات درمانی به مردم میباشند، بیمارستان شهدا نیز پس از دو هفته در فضای کانکسی باز راه اندازی شده و در حال خدماتدهی به مردم در سرپل بود. بیمارستان صحرایی در ثلاث و مرکز خدمات درمانی در ازگله نیز مشغول ارایه خدمات درمانی بودند. از ناحیه مردم، گلهای در این خصوص شنیده نشد.
۷- وضعیت آب؛ هرچند آب معدنی بین مردم برای شرب توزیع شده، اما با توجه به استفاده مردم از آب شهری برای استفاده عمومی اعم از شستشوی لباس و ظروف، حمام و…، باید به سلامت این آب توجه شود. در بعضی ساعات، آب به شدت گلآلود و غیرقابل استفاده میباشد که بنا بر نظرهای کارشناسی، به دلیل فعل و انفعالات زمین است.
۸- بخشی از نیازمندیهای بهداشتی توسط اداره بهزیستی در سرپل ذهاب و بخشی هم توسط گروههای مردمی تامین شده بود.
ج- خدمات اسکان
۹- بنیاد مسکن؛ با سرعت خوبی در حال بررسی و تعیین وضعیت خانهها شامل قابل سکونت، نیازمند تعمیر جزئی، نیازمند تعمیر اساسی و تخریب و بازسازی کامل بودند و در بسیاری از مناطق مورد مشاهده، این کار انجام شده بود.
نکته: افرادی که در هنگام مراجعه کارشناس، در محل مسکونی خود حاضر نبودهاند و یا به نتیجه کارشناسی بنیاد اعتراض داشتند، از ساز و کاری برای رسیدگی به این موضوع (در صورت وجود) مطلع نبودند و نمیدانستند که چه کاری باید انجام بدهند.
۱۰- عملیات آواربرداری؛ در حال انجام بود ولی سرعت آن متناسب با انتظار و شرایط مردم نبود. در شهر سرپل تعدادی بیل مکانیکی مشغول آواربرداری در محله فولادی ـ که باید به صورت ۱۰۰% تخریب و بازسازی شود ـ و برخی معابر و کوچههای پر تردد بودند. اما در محلههای دیگر به جز موارد خیلی معدود، اثری از آواربرداری در این ایام نبود. با توجه به غیرقابل سکونت بودن نزدیک به ۶۰۰۰ واحد مسکونی (طبق نقل یکی از کارشناسان ستاد مدیریت بحران)، مردم از کندی سرعت نگران و نسبت به طول کشیدن این شرایط انتقاد دارند.
۱۱- با توجه به حجم خرابی شهر سرپل و ثلاث، علیرغم قولهای داده شده در رسانهها، اثری از متولیان امر و تحرک جدی برای استقرار کانکس در بخشهای مختلف شهر دیده نشد.
– در محلههای مختلف، بعضا کانکسهایی که توسط افراد خیر مستقر شده بود، دیده میشد، ولی اقدام از سوی نهادهای مسئول صورت نگرفته بود.
– مردم برای گرفتن کانکس سردرگم بودند و نمیدانستند که به کجا باید مراجعه کنند و تا کی منتظر بمانند تا نوبتشان برسد. درفضای عمومی شهر هم کسی پاسخگو نبود.
– در ورودی شهر تازه آباد، کمپی از سوی بهزیستی با کانکسهای اهدایی تشکیل شده بود و برنامههای سرگرمی هم برای کودکان فراهم شده بود.
– در شهر سرپل ذهاب هم، برای افرادی با شرایط خاص از میان ساکنین واحدهای مسکن مهر (۵۷۶ واحد)، تعدادی کانکس (حداکثر ۸۰-۷۰ عدد) تهیه شده بود و بر اساس نامه معرفی از سوی ستاد اسکان مستقر در فرمانداری، با همکاری نیروهای ارتش سامان داده میشدند. در همین مورد، با توجه به همجواری این کمپ با محله ۱۰۰٪ تخریب شدهی فولادی، در بین مردم فضای اعتراض و ناراحتی نسبت به بیتوجهی به آنها و نوع واگذاری و تخصیص کانکسها ایجاد شده بود.
نکته: برخی از سرویسهای بهداشتی این مجموعه ظاهرا رو به قبله بود (بنا بر قبله نما و نظر یکی از متدینین محلی) و البته تذکر ما در این خصوص خیلی مورد توجه قرار نگرفت؛ مجموعا هم با توجه به شرایط شهر، در این موارد نظارت و توجهی وجود نداشت.
د- وضعیت روحی روانی
۱۲- شرایط شهر سرپل ذهاب و تا حدودی ثلاث باباجانی و نیز وضع مردم همچنان رنگ و بوی خیلی بحرانی و بحرانزده داشت و فشارهای روانی حاصل از زلزله و احساس عدم رسیدگی به مشکلاتشان از سوی مسئولین، به توسعه این شرایط کمک میکرد. به اذعان بسیاری از افرادی که مورد مصاحبت قرار گرفتند و بنا بر مشاهده میدانی گروه ما، اثری از حضور مسئولین یا نهادهای مسئول در سطح شهر برای هدایت و بهبود اوضاع وجود نداشت، هرچند که مسئولین نیز مدعی کار شبانه روزی در این ایام بودند ولی نمود عینی قابل توجه و ایجاد قوت قلب در جمع مردم حتما نداشتهاند.
– نارضایتی نسبت به عملکرد دولت و دستگاههای دولتی، در میان مردم بیداد میکند.
– مردم شهر از حضور اولیه ارتش سپاسگزار بودند، اما بنا به دستور، ارتش همان هفته اول از شهر خارج شده بود و بجز بیمارستان صحرایی و مشارکت در نصب کانکسهای مسکن مهر، ظاهراً حضور دیگری در شهر نداشتند.
– ستاد مدیریت بحران (با عنوان فرماندهی بحران زلزلهی کرمانشاه) در حال جمع کردن و خروج از منطقه بود و البته به زعم یکی از مسئولین آن، در شرایط و اختیارات فعلی، از اول هم خیلی حضورشان کارآمد نبود!
– مدارس شهر سرپل، عموما تعطیل و بعضا محل اسکان و نصب چادرها و یا استقرار گروههای جهادی و انبار کمکهای مردمی شده بود.
– بنا به دستور و ابلاغ مسئولین شهر به اصناف، برخی مغازهها باز شده بودند تا به ایجاد شرایط عادی در شهر کمک کنند.
– نانواییها هم با دریافت آرد رایگان و الزام به فروش نان به مردم، به بهبود شرایط کمک میکردند.
– به دلیل آواربرداری، طبیعتا شهر از گرد و خاک و کثیفی رنج میبرد و هرچند بعضا آب پاشی با تانکر انجام میشد ولی در برخی از محلهها و کوچه غیر اصلی، این اتفاق اصلا نیفتاده بود و بر شکایت مردم از عدم نظافت در محل زندگی چادریشان افزده بود.
۱۳- عدم اطلاعرسانی درست، وجود بازار داغ شایعه و عملکرد نادرست برخی از مسئولین در مواجهه با سئوالات مردم، باعث ایجاد ابهام و عدم اعتماد مردم به وعده مسئولین شده بود و عملاً بسیاری از مردم مجبور بودند خودشان را در شرایط سخت نگه دارند. در واقع برخی امکان تغییر شرایط (مهاجرت موقت به شهر دیگر، اسکان موقت در منزل بستگان، تهیه کانکس با هزینه شخصی و…) را داشتند ولی نگران بودند که این تغییر شرایط باعث محرومیت آنها از خدمات بعدی بشود.
۱۴- کار موازی و غیرمنظم در ارایه خدمات توسط گروههای مردمی (در کنار ویژگیهای متعدد مثبت و موثر حضور آنها برای پرکردن جای خالی برخی متولیان) به توزیع امکانات به صورت نابرابر کمک کرده است؛ خصوصا که این افراد با شهر و مردم آن آشنایی ندارند و هیچ فرد معتمد محلی یا راهنمایی برای هدایت این گروهها در شهر وجود ندارد.
۱۵- عدم مدیریت فرآیند کمکرسانی به مردم و تأمین برخی نیازمندیها، بعضا باعث ایجاد اختلال در روحیه مناعت طبع و کرامت برخی مردم (التماس برای دریافت برخی کمکهای غیرضروری) شده بود و بعضا هم باعث ایجاد روحیه طلبکاری (و توقع ایجاد سفره آماده) شده بود؛ توسعه این روحیه در بین مردم حتما ضرر دارد.
۱۶- فضای نامناسب فرهنگی اجتماعی ناشی از به هم خوردن بافت زندگی اجتماعی مردم و اختلاط مردم (خصوصا در مناطقی که کمپ در فضاهای سبز یا خالی ایجاد شده است) هم نگرانیهایی ایجاد کرده بود.
– وجود سرویسهای بهداشتی مردانه و زنانه در کنار یکدیگر و لزوم طی مسافتی از چادر تا سرویسها توسط همه اعضای خانواده
– فاصله خیلی کم چادرها از همدیگر و انتقال صدا و مشاهده سایه حرکت افراد داخل چادر (در شب)
– معابر خیلی باریک بین چادرها برای عبور و مرور ساکنین آنها
– وجود جوانان و نوجوانان بیکار در محوطه کمپها (شاید به دلیل تعطیلی مدارس و نیز به هم ریختن فضای کسب و کار ناشی از زلزله)
– عدم شناخت و بالتبع عدم اعتماد میان چادرهای همسایه…
وضعیت روستاها
الف) امکانات اولیه
۱- برخی از روستاها فاقد حمام بودند.
. در یکی از روستاها که ۱۸ نفر از اعضای فوت کرده بودند، با پارچ آب، اموات را غسل داده بودند. ضمن اینکه برای کفن و دفن هم، افراد متخصص در دسترس نبودهاند.
۲- عمدتا چادر و هیتر ـ هر چند دیر ـ در اختیار اهالی روستاها قرار گرفته بود ولی با توجه به معیل بودن اکثر خانوادههای روستایی، خیلیها در حال ساخت فضای اسکان با نی بودند.
۳- توزیع دفترچه و بسته غذایی در روستاهای مورد بررسی، به صورت منظمتر انجام شده بود.
ب) خدمات اسکان
۴- بنیاد مسکن در حال سرکشی و بررسی خانههای روستایی بود و هنوز به همه روستاها سر نزده بود.
۵- عملیات آواربرداری در تعداد کمی از روستاها با سرعت پیش میرفت ولی در برخی از روستاها روستاها در این ایام یا اثری از شروع این عملیات نبود یا حداکثر یک بیل مکانیکی در حال انجام کار بود که در روستاهای پرجمعیت باعث طولانی شدن و نارضایتی مردم شده بود.
۶- جهت اسکان موقت خانوادههای روستایی در کانکس، سپاه با استفاده از ظرفیت قرارگاه خاتم الانبیاء، ۴ کارگاه برای ساخت کانکس ایجاد کرده بود. یکی از این کارگاهها، توسط موسسه حرا در ۵ کیلومتری سرپل ذهاب (حوالی روستای زرین جوب) مستقر شده بود و بنا به گفته یکی از سرپرستان کارگاه، روزانه حدود ۸۰ کانکس تولید و حداقل ۵۰ عدد آنها در روستاهای تحت پوشش نصب میشود. کارگاه دیگری هم توسط موسسه سماوات راه اندازی شده بود.
نکات قابل توجه:
– در این کارگاهها، چارچوب اصلی کانکس آماده و به روستا جهت نصب منتقل میشد. به همین جهت، با یک تریلی امکان جابجایی دهها کانکس در یک بارگیری بود.
– سقف و در و پنجره آماده هم از انبارهای قرارگاه به روستاها منتقل میشد.
– حضور سپاههای استانی در روستاها به فرآیند آواربرداری و نیز آماده سازی و کف سازی و نیز استقرار کانکسها سرعت داده بود.
– اردوهای جهادی (عموما از همان استانهای مرتبط با سپاه استانی) در حال کمکرسانی در روستاهای مختلف بودند؛ به عنوان مثال سپاه بیت المقدس در روستای تپه ماران مستقر بود و به این روستا و تعدادی از روستاهای اطراف خدمات میداد. اردوی جهادی دانشجویان دانشگاه فرهنگیان سنندج هم در همین روستاها در حال کمکرسانی بودند.
– در بعضی از روستا سپاه حضور نداشت چراکه نیاز کمتری به کانکس داشتند و این کانکسها توسط مردم خیّر و یا نهادهای دیگر تأمین شده بود.
– در برخی از روستاها، مردم همکار و در برخی دیگر مردم کاملا تماشاگر بودند.
– امکانات طرح آبخیزداری موسسه سماوات هم برای آواربرداری و ساخت کانکس مورد استفاده قرار گرفته بود.
۷- با توجه به جمعیت خانوادههای روستایی، نسبت به کمبود جا (عموما کانکسهای ۱۲ متری) برای استقرار و اسکان موقت خانواده نگرانی داشتند.
۸- در این روزها قرارگاه امام رضاییها باز هم پر کار بودند و در حال طراحی یک برنامه گسترده برای طرح «دوباره زندگی» در روستاهای تحت پوشش:
– تعداد زیادی افراد داوطلب برای این برنامه فراخوان شده بودند.
– بیش از ۲۰۰ نیسان شامل اقلام ضروری و مورد نیاز مردم بارگیری شده بودند.
– ۵۰ ون که در هر افرادی مثل یک روحانی، یک روانشناس، افراد متخصص بازی کودک و…حضور داشتند برای سرکشی به روستاها آماده شده بودند.
ج) وضعیت روحی و روانی
۹- علی رغم نداشتن پیچیدگی شناسایی و سهولت توزیع امکانات در بافت روستایی، مکرر از اهالی روستاها شنیده میشد (این تصور را داشتند) که دهیار و شورای روستا در توزیع امکانات عادلانه عمل نمیکنند و خانواده و اطرافیان خود را در اولویت قرار میدهند.
۱۰- شرایط زندگی و روحیه حرکت مردم در روستاها به نسبت شهرها بسیار بهتر بود و زندگی عادی در جریان بود ولی مجموعا احساس میکردند که به آنها به دلیل دوری از شهر و نبودن در تیررس مسئولین، کمتر توجه میشود.
۱۱- غالب مدارس راه اندازی شده بودند ولی با توجه به ترس بچهها و یا تخریب بخشهایی از مدرسه، کلاسها در فضای باز برگزار میشد. مدیران این مدارس از عدم تخصیص کانکس موقت برای برگزاری کلاسها گلهمند بودند.
نکات خاص
۱- تهیهی برنامه زنده درباره مردم زلزلهزده و روابط صمیمانه عوامل تهیه برنامه با حاج حسین یکتا (در کنار تلاشهای ایشان و تیمشان در بهینه شدن محتوایی برنامه) قابل توجه بود.
۲- تیمهایی که به صورت ویژه و تا حدودی تشکیلاتی در حال ارایه خدمات در بخشهای مختلف به مردم بودند؛ کمیته جستجوی مفقودین، طلاب در قالب قرارگاه شهید جعفری، گروههای جهادی دانشجویی در کنار سپاههای همان استانها در مناطق روستایی.
۳- نیروهای کمیته جستجوی مفقودین (تفحص شهدا) و امکانات آنها در ساعات اولیه زلزله به کمک مردم آمده بودند خصوصا که اولین تیم و تجهیزات آنها در سومار ـ چهل کیلومتری محل حادثه ـ مستقر بوده است). بخشی از تجهیزات تفحص از کردستان عراق منتقل شده بود؛ جالب است که گرفتن مجوزهای خروج تجهیزات از عراق و انتقال آن به ایران وقت بسیار کمتری از «ترخیص گمرکی» آن گرفته بود!
۴- بنیاد شهید و امور ایثارگران با نصب بنری در محل ساختمان بنیاد، به جای بررسی میدانی وضعیت و حداقل سرکشی به خانوادههای شهدا و جانبازان خاص، خانوادههای ایثارگر را به حضور در بنیاد و تکمیل فرم مربوطه برای تسریع در خدماتدهی فراخوانده بود! در همین حال خانمی که از ناحیه چشم در عملیات مرصاد جانباز شده بود و یک دست و یک پای مصنوعی داشت از سوی نیروهای کمیته مفقودین شناسایی و یک کانکس با آشپزخانه و سرویس بهداشتی به ایشان اختصاص داده شد.
۵- در یکی از روستاها، در مقابل این سئوال که اولین کمکهای مردمی به شما چگونه ارسال شد، پاسخ داد: رهبر معنوی مان اولین محموله کمکهای لازم را ساعتی پس از حادثه برایمان فرستاد. اهالی روستا، اهل حق بودند.
۶- طلبهای از مشهد با نام مستعار جهادی شیخ مختار بلافاصله بعد از شنیدن خبر حادثه، راهی کرمانشاه شده بود. در ورودی شهر سرپل با همکاری بعضی دوستان اربعینی، موکبی (به اذعان خودشان کاملا مردمی) به پا کرده بودند و روزانه بین ۱۰۰۰ تا ۴۰۰۰ غذای گرم به مردم میدادند. ایشان سه بار به سوریه اعزام و در مرحله آخر از ناحیه شکم مجروح شده بودند.
۷- برخی از دستگاهها و گروههای همکار کمی به خودنمایی و خود تبریکی هم افتاده بودند. بنرهای تقدیر از دستگاههای مختلف و خوش آمدگویی مثلا مردمی در شهری که مردم هنوز گرفتار آوار هستند، غیر منطقی ولی زیاد بود.
۸- شرکت اسنوا، در کنار حرم احمد بن اسحاق، با استقرار حدود ۱۵ ماشین لباس شویی دوقلو در سه کانکس، به پذیرش سفارش سشتشو لباس و پتوی مسافرتی اقدام میکردند. در دو کانکس بزرگ هم تلویزیونهایی نصب کرده بودند و با چیدن صندلی در آن فضا برای استفاده مردم از تلویزیون ایجاد شده بود.
۹- گروهی از آستان قدس رضوی با لباس خادمین به منطقه آمده بوده بودند و در ایام ولادت پیامبر اکرم و امام صادق علیهماالسلام، علاوه بر مشارکت در برنامههای جشن، بین مردم نبات پخش میکردند.
۱۰- در انتهای یکی از بازدیدهای شبانه به گروهی برخوردیم که سرزده وارد چادرهای مردم میشدند: یک خانم با پوشش مانتو، دو خانم چادری و یک مرد. از کارشان پرسیدیم. از امور مساجد استان فارس به صورت داوطلبانه حدود ۳۲ نفر آمده بودند برای کار فرهنگی، مشاوره، هم صحبتی و شاد کردن مردم و…. جالب بود.
۱۱- به دلیل عدم توجیه و آمادگی سازمانها و گروهها، بعضا بدون آمادگی لازم در منطقه حاضر شده بودند و در روزهای اول حضورشان، عملا به بررسی اوضاع پرداخته بودند تا تجهیزات از شهر مبدأ به آنها برسد (حتی برخی سپاههای استانی).
۱۲- یک نکته عجیبی که در خرابیهای حاصل از زلزله در شهر دیده میشد این بود که تعدادی از خانههای با اسکلت فلزی، خم شده بودند اما فرو نریخته بودند اما برخی ساختمانهای نوساز بتونی، کاملا فرو ریخته بودند.
۱۳- ارسال کانکسهای اهدایی همراه با ثبت عنوان شرکت اهدا کننده بر روی آن، جای خالی (عدم حضور رسانهای و یا حتی بعضاً بیتوجهی) بسیاری از نهادها، جریانها و افراد مشهور ارزشی و دینی را در این خصوص به خوبی نشان میداد، در حالی که بسیاری از کمکهای مردمی از طریق مساجد و پایگاهها جمعآوری و ارسال شده بود.
- منبع خبر : سایت هسته مدیریت جهادی مرکز رشد دانشگاه امام صادق(علیهالسلام)