شهید آوینی در کتاب توسعه تمدن غرب ذیل مقالهای با عنوان توسعه برای تمتع، علل از هم پاشیدگی خانواده در تمدن مدرن را تبیین میکند. هر چند تحلیل شهید آوینی در زمان خود، یک نوع آیندهپژوهی برای جامعه ایرانی محسوب میشد ولی در جامعه کنونی میتوان بیان شهید آوینی را مرور خاطرات توسعهیافتگی در جوامع غربی و غربزده تلقی کرد. در این یادداشت تبعات کنونی توسعه غربی نسبت به خانواده که در امتداد بیان شهید آوینی است، تبیین میشود.
شهید آوینی در کتاب توسعه تمدن غرب ذیل مقالهای با عنوان توسعه برای تمتع، علل از هم پاشیدگی خانواده در تمدن مدرن را تبیین میکند[۱]. هر چند تحلیل شهید آوینی در زمان خود، یک نوع آیندهپژوهی برای جامعه ایرانی محسوب میشد ولی در جامعه کنونی میتوان بیان شهید آوینی را مرور خاطرات توسعهیافتگی در جوامع غربی و غربزده تلقی کرد. در این یادداشت تبعات کنونی توسعه غربی نسبت به خانواده که در امتداد بیان شهید آوینی است، تبیین میشود.
لذتجویی؛ زیربنای توسعه
تمدن غربی مانند هر تمدنی دیگر بر ستونهایی بنا شده است که بدون آنها تمدن غرب شکل نمیگرفت. یکی از این ستونهای محوری در تمدن مدرن، ماجرای توسعه در غرب است. توسعه به معنای استفاده هر چه بیشتر از محیط برای رسیدن به لذت و آرامش است؛ لذت و آرامشی که از طریق خدا و بهشت تأمین نمیشود و انسان مستغنی از خدا عهدهدار رسیدن به آن است. در تمدنی که اقتصاد زیربنای تمام ساختارهای فرهنگی، اجتماعی و حتی مذهبی آن باشد، طبیعتاً تمام برنامهریزیهایش به سوی کسب منفعت بیشتر حرکت میکند و توسعه در چنین فضایی معنای خودش را پیدا میکند. طبیعتاً در این جامعه «دیگر بین انسان با انسان هیچ رابطهای به جز منافع شخصی عریان و پرداخت نقدی، عاری از احساس و عاطفه باقی نمانده است».[۲]
بر اساس مبانی دینی، فطرت انسانها بینهایت طلب است و از سوی دیگر، لذتهای دنیوی محدود و متزاحم هستند. حال اگر انسانِ کمال مطلقخواه، تمام آمال و آروزهایش را دنیای محدود و متزاحم قرار دهد، گرفتار تنوعطلبی و تکثرطلبی میشود. چراکه هر مطلوب محدود، نیاز نامحدود انسان را رفع نمیکند و از سوی دیگر، انسان مدرن اعتقادی به جهان نامحدود آخرت ندارد و به دنبال ساخت مدینه فاضله در حیات دنیایی است که تمام نیازهایش را رفع کند. لذا پس از مدتی که احساس کرد این مطلوب محدود، نیازش را رفع نمیکند به مطلوب محدود دیگری رجوع میکند و انسان وارد چرخهای از لذتجویی میشود که پایان ندارد. البته از آنجایی که دار، دار تزاحم است و با کسب لذت محدود برای عدهای، دیگران از آن محروم میشوند، این بینهایتطلبی و تنوعطلبی به قتل و غارت و فساد و خونریزی ختم میشود. تمدن جدید این استدلال عقلی را تجربه کرده است و مشاهده کرده که آزادی بیقیدوشرط جوامع باعث شده که اصل حیاتشان در معرض زوال و نابودی قرار بگیرد. به همین خاطر قوانینی وضع کردند که بتوانند تعارض میان بینهایتطلبی انسانها را کنترل کنند. محور قوانین توسعه بر اساس این قاعده است که تنوعطلبی انسان تا جایی جایز است که باعث ظلم به افراد دیگر در جامعه نشود.
توسعه؛ مبدأ زوال خانواده
یکی از ثمرات نامطلوب توسعه مدرن، از بین رفتن نهاد خانواده در جوامع بشری است. بنیان خانواده یکی از جدیترین ارکان اجتماعی است که با مفهوم توسعه در تضاد است. خانواده بر اساس فطرت حقیقتخواه و ناظر به باطن الهی انسان معنا میشود؛ باطنی که قرار است، نیازهای نامحدود انسان در آن بدون هیچ تزاحم و محدودیتی رفع شود. سیاستگذاران توسعه غربی چارهای ندارند که در مقابل نظام خانواده بایستند؛ چراکه نهاد خانواده با بهشت زمینی که پندار آنان است، سازگاری ندارد.
بیشک نگاه اومانیستی به انسان که نتیجه پندار استغنایی از ربوبیت خداوند متعال است، ثمرهای جز خانوادهگریزی بلکه خانواده ستیزی نخواهد داشت. به بیان دیگر، از آنجا که در تمدن غربی، اومانیسم به معنای انسانی است که صرفاً نیازهای حیوانیاش را پاسخ میدهد، میتوان چنین بیان کرد که حیوانیت انسان مقابل خانواده است و اساساً حیوانمحوری با خانوادهمحوری سر سازگاری ندارند. بنابراین در تمدن مدرن که بنای توسعه جوامع بر کسب سود و منفعت و لذت حیوانی انسان است، خانواده بیمعنا خواهد بود.
تافلر در کتاب موج سوم به خوبی از هم پاشیدگی خانوارهای آمریکایی که مظهر تمدن مدرن هستند را تبیین میکند: «اگر ما خانوادهی هستهای را متشکل از یک شوهر شاغل، یک زن خانهدار و دو کودک بدانیم و سؤال کنیم که چند نفر از آمریکاییها واقعاً هنوز در این نوع خانواده زندگی میکنند، پاسخ حیرتآور است: هفت درصد از کل جمعیت ایالاتمتحده.»[۳]
تمتع برای تخدیر
البته ماجرای توسعه محوری به اینجا ختم نمیشود. جوامع خیلی زود فهمیدند که دنیا نمیتواند تمام نیازهایشان را برآورده سازد و این اتفاق خیلی بدی بود برای بشری که جز رفع تمام نیازهایش در دنیا هدف دیگری نداشت. در این شرایط هیچ راهی جز تخدیر وجود ندارد. بله مخدر تنها راهی است که میتواند فریاد عقل و وجدان آدمی را خفه کند. تمدن جدید میداند که پوچی «تنوعطلبی»، زود رسوا میشود و خیلی نمیتواند انسانها را فریب دهد. در این فضا که هر چه جامعه بیدارتر میشود، دم خروس پوچی تمتع تمدن غرب بیشتر آشکار میشود، چارهای جز تخدیر نیست. شاید زمانی به بیان شهید آوینی توسعه برای تمتع بود[۴] اما به نظر نگارنده امروزه تمتع برای تخدیر است.
تمدن غرب تلاش میکند تا روشهای متنوعی برای تمتع طراحی کند که تا گرایش به خانواده بمیرد و بشریت متوجه نیازهای فطریشان نشوند. فرقی نمیکند که این لذت از راه علوم تجربی یا علوم انسانی یا عرفانهای کاذب به دست آید؛ مهم این است که بتواند حالت تخدیر را ایجاد و تشدید کند. شباهت خیلی زیادی بین انسانی که در تمدن غربی رشد کرده با یک فرد معتاد وجود دارد. شاید زمانی فرد معتاد مواد مصرف میکند تا لذت ببرد اما زمانی فرا میرسد که میفهمد مواد تمام زندگی او را تباه کرده است و متوجه این باتلاق میشود. در این شرایط صرفاً فرار از این باتلاق، لذتبخش است. این که نفهمد و متوجه نشود، لذتبخش است. شاید زمانی فرار برای تشکیل خانواده، تلاشی برای رسیدن به لذت بیشتر بود اما امروزه خانوادهستیزی برای غفلت بیشتر است، چراکه اگر محوریت نهاد خانواده که با حیا و حجاب و عفاف عجین شده است، در جامعه امروزی تجلی پیدا کند، تهی بودن و سطحی بودن لذتهای پست حیوانی برملا میشود.
البته نفی خانواده هم به این راحتی نیست، چراکه خانوادهگرایی یک حقیقت فطری است و به این راحتی بشریت از آن دست نخواهد کشید. در تمدن غرب مدلهای مختلفی برای حفظ ظاهر خانواده و از بین بردن باطن آن که ملازم با سه مفهوم حیا و حجاب و عفاف است، طراحی شده است. تمدن جدید تلاش میکند، اسم خانواده حفظ ولی روح معنای خانواده ذبح شود. به همین جهت در بافتهای فرهنگی متنوع، معانی مختلفی را از زن و خانواده احیا میکند. زندگیهای اشتراکی، ازدواج همجنس بازها و ازدواج با خود نمونههایی هستند که به اسم تمتع بیشتر انسان طراحی شدهاند اما حقیقت آن تخدیر انسان است.
در همین راستا باید نظام تربیتی در تمدن غربی که توسعه محور است را تحلیل کرد؛ نظامی که باید از همان ابتدا افراد را معتاد کند و قدرت مدیریت یک بشر معتاد را داشته باشد. آموزش و پرورش باید به عنوان یک نهاد رسمی فرزندان آدمی را طوری جهت دهد که خیلی زود، مواد مخدر «کامیابی و تنوعطلبی» را تجربه کند و کمکم به دام لذت اعتیاد «پندار استغنایی» گرفتار شوند و دائماً مواد تخدیری «لذتهای حیوانی» به آنها تزریق شوند که متوجه پوچی لذتهای دنیایی نشوند و فقر و نیازمندی خود به حقیقت الهی خود را احساس نکنند که البته اگر چنین بیداری اتفاق افتد، به راحتی بنیان سست و پوچ تمدن غربی رسوا خواهد شد.
تعالی در بستر خانواده
در نگاه دینی که انسان الهی محور دستورات شرعی است، خانواده جایگاه ویژهای داراست. انسانمحوری الهی بر این حقیقت استوار است که علاوه بر لذتهای دنیایی، لذتهایی وجود دارد که عطش بینهایتطلبی انسان را سیراب میکند و خانواده که ملازم با تعهد، مسئولیتپذیری، حیا و عفاف است، کمک میکند انسان به تدریج به آن لذتهای باطنی برسد. در بیان دین، ازدواج یک امر اعتباری است که به تدریج کمک میکند، اعضاء خانواده به سوی باطن حقیقی و الهی خود حرکت کنند. به بیان فلسفی، همانگونه که انسان حدوث جسمانی و بقای روحانی دارد، خانواده نیز حدوث اعتباری و بقای حقیقی دارد و انسان در بستر یک اعتبار اجتماعی به نام خانواده میتواند به اوج کمالات انسان الهی برسد. بر این اساس خانوادهای که با نگاه الهی شکل بگیرد، به هیچ عنوان با خانوادهای که صرفاً برای لذتجویی یک جفت نر و ماده شکل میگیرد، یکسان نیست.
روایات متعدد اسلامی که ارزش و اهمیت ازدواج را بیان میکنند، صرفاً به خاطر یک امر اعتباری و دنیایی نیست که مثلاً نظام اجتماعی حفظ شود، بلکه نشاندهنده یک حقیقت والایی در عوالم وجود است که در عالم اعتبارات به صورت خانواده ظاهر شده است. همانطور که طلاق فروریختن ساختمان یک خانواده است و عرش خدا را به لرزه در میآورد، ازدواج که تشکیل خانواده است، در باطن عالم مؤثر است و ارتباط مؤثری با حقائق الهی عالم دارد. این دسته از روایات نشاندهنده این حقیقت است که ازدواج به عالم الهی متصل است کما این که انسانیت انسانها به حقیقت الهی عالم متصل است. در مباحث عرفانی، حقیقت ازدواج به تنکاح بین اسماء حضرت حق در عالم لاهوت باز میگردد و زن و مرد با تعامل سازنده با یکدیگر میتوانند به مقام جمع اسمائی خود که مقام ولایت است، برسند و غایت زندگی الهی خود را بچشند.
منتشر شده در شماره ۳۲۶۷ روزنامه فرهیختگان
[۱] مرتضی آوینی، توسعه و مبانی تمدن غربی، نشر واحه، تهران، ۱۳۹۵، صص: ۴۰ تا ۴۶
[۲] الوین تافلر، موج سوم، شهیندخت خوارزمی، نشر فاخته، تهران، ۱۳۶۳، ص:۵۷
[۳] الوین تافلر، موج سوم، شهیندخت خوارزمی، نشر فاخته، تهران، ۱۳۶۳، ص:۲۹۳
[۴] مرتضی آوینی، توسعه و مبانی تمدن غربی، نشر واحه، تهران، ۱۳۹۵، ص: ۴۵