اندر احوالات طب سنتی/؟/مدرن
اندر احوالات طب سنتی/؟/مدرن

واقعیت آن است که نسبت به طب سنتی (ماهیت، ابعاد و روش‌شناسی آن) ادراک و نگرش دقیقی وجود ندارد و افراد مختلف نگرش محدود و کانالیزه خود را به طب سنتی نسبت می‌دهند. سپس آن شی منتسب‌شده را محکوم کرده و حکم صادر می‌کنند. مثلا به طب سنتی طب قدیمی، طب علفی، شبه‌علم و... می‌گویند، آنگاه می‌گویند طب قدیمی، طب علفی و شبه‌علم محکوم است به روش و نگرشی غلط! حال آنکه تنها مدعی این موضوع خود آن شخص بوده است.

چشمتان کور

نُقل همه مجالس و محافل امروز چیزی نیست جز سلامت، واکسن و کرونا! قبلا گرمای این مجالس به سوختن پدر و مادر سیاسیون بود اما امروز زغال دیگری یافته! شنیده‌ای دکتر خیراندیش چی می‌گفت! غلط کردن من اصلا سمت واکسن نمی‌رم! …پدرمادرا می‌خوان نسل شیعه را برکنن! دیگری گوید: تو تلگرام روازاده می‌گفت این‌ها همه‌‍‌اش نقشه خود ملکه انگلیسه که درِگوشی به نتانیاهوو! گفته!

آری این‌ها شده است گرمای مجالسی که غم بر دل آدم می‌گذارد. حال اگر در این میان کسی از اهالی و طرفداران علم و دقایق علمی باشد، دیگر گرما نه بلکه آتش‌فشان می‌شود. همین شماها هستید که می‌خواید ما را به ۱۴۰۰ سال قبل برگردونید! همین شمائید که می‌خواید ما را علف خور کنید! بگذارید ما یکی آدم بمونیم. ندیدید دکتر حریرچی چه می‌گفت! اگر واکسن بیاید، حتی اگر خوکی هم باشد من در صفش نفر اولم! آدم به این‌ها اعتماد کنه بهترِ یا به اون بی‌سوادای مفت خور!

آری این شده است حال‌وروز مردم ما! سردرگم، هراسان، و مهم‌تر از همه خسته! خسته از جاه‌طلبی، نادانی و خویش‌فرمایی.

دوگانه سنتی/مدرن

یک شبهه عجیب اما واقعی و حتی مطرح در سطح مسئولین این است که طب سنتی یعنی طب قدیمی پس به چه درد می‌خورد. طب مدرنش کاری نمی‌تواند بکند چه رسد به طب قدیمی! این شبهه و سوال شبیه آن است که کسی دکتر ملک‌افضلی را با دکتر ملک‌زاده اشتباه بگیرد. دقیقا فاصله‌شان به همان اندازه است شاید کمی بیشتر!

در پاسخ این سوال باید گفت که با بررسی هرچند اجمالی طب سنتی به پاسخ این سوال پی خواهیم برد. تفاوت طب سنتی و مدرن به امور ظاهری مثل پیشرفت تکنولوژی یا تجربه نیست. اینگونه نیست که مثلا اطباء سنتی از تجربه کمتر بهره می‌برند و حال اطبای جدید خیلی بیشتر به تجربه اهمیت می‌دهند. خیر اینگونه نیست، البته به قطع پیشرفت تجربه و تکنولوژی در توسعه طب مدرن موثر بوده است اما تفاوت اصلی آن‌ها به این مسئله بر نمی‌گردد. تفاوت ریشه‌ای و اساسی این دو به اصول کلی و نگرش آن‌ها به سلامت و سپس چارچوب مفهومی پشتیبانی باز می‌گردد که غفلت از آن می‌تواند ما را به بیراهه برد. فلسفه پشتیبان و چارچوب مفهومی طب سنتی به کل از فلسفه و چارچوب طب مدرن متفاوت است؛ از اینروست که شواهد در طب سنتی و مدرن متفاوت معنا می‌شوند، نه اینکه طب سنتی به شواهد و تجربه اهمیت ندهد. مثلا اگر شخصی در طب سنتی از چاقی رنج ببرد، تعبیر اطباء سنتی احتمالا آن است که میزان رطوبت آن شخص بالا رفته و در نتیجه تجویزهای خاص خود را خواهند داشت. اما یک طبیب مدرن به کم‌تحرکی و مصرف بیش از حد چربی مظنون خواهد شد و آن شخص را با دارو و یا تجویز حرکات ورزشی درمان خواهد کرد. بنابراین هر دو یک واقعیت را دیده‌اند اما متفاوت معنا می‌کنند.

البته شاید مخالفان طب سنتی، آگاهانه با قرار دادن طب سنتی در مقابل مدرن و ایجاد دوگان‌های مجازی در پی به حاشیه راندن آن باشند. واقعیت آن است که پرداختن به طب سنتی به هیچ وجه مغایر پرداختن و حرکت در راستای پیشرفت‌های علم پزشکی نیست. هرچند عده‌ای کژاندیش وجود دارند که جلوتر به آن‌ها اشاره خواهیم کرد.

طب سنتی/مدرن شبه‌علم

شبه‌علم معمولا به اموری گفته می‌شوند که به ظاهر کارکردهای علم را دارند (مانند پیش‌بینی و یا تجویز) اما از روش و بنیان مستحکم علمی برخوردار نیستند. از اینرو برخی از علم‌گرایان، طب سنتی را متهم به شبه‌علم بودن می‌کنند. حال آنکه پیش‌تر اشاره شد طب سنتی، در مبنا و رویکرد (و حتی تا حدی روش) با طب مدرن متفاوت هست، اما او هم تجربه را به رسمیت می‌شناسد؛ بنابراین نمی‌توان آن را متهم به شبه‌علم بودن کرد. اگر خوش‌بینانه نگاه کنیم خطای ادراکی مخالفان طب سنتی (در تعصب به دانش خود)، آن‌ها را به مخالفت کشانده است؛ به صورتی که شخص به نادانسته‌های خود برچسب شبه‌علم می‌زند. البته اگر بدبینانه نگاه کنیم، به منفعت و مسائل دیگر خواهیم رسید.

اما سوال مهم آن است که آیا طب مدرن کاملا بر اساس شواهد علمی و متقن پیش می‌رود؟ آیا نه این است که تفاوت‌هایی گاها فاحش بین متخصصان و پژوهشگران این حوزه به چشم می‌خورد. اگر اختلاف نگاه و دیدگاه منشأ رد یک علم باشد، در درون خود طب مدرن نحله‌ها و گروه‌هایی وجود دارند که به شدت با یکدیگر مخالف بوده و بر ضد هم قلم می‌زنند.

واقعیت آن است که نسبت به طب سنتی، ماهیت، ابعاد و روش‌شناسی آن ادراک و نگرش دقیقی وجود ندارد و افراد مختلف نگرش محدود و کانالیزه خود را به طب سنتی نسبت می‌دهد. سپس آن شی منتسب‌شده را محکوم کرده و حکم صادر می‌کنند. مثلا به طب سنتی طب قدیمی، طب علفی، شبه‌علم و… می‌گویند، آنگاه می‌گویند طب قدیمی، طب علفی و شبه‌علم محکوم است به روش و نگرشی غلط! حال آنکه تنها مدعی این موضوع خود آن شخص بوده است.

شومن‌ها

واقعیت این است که هر مکتب و علمی عده‌ای بلندگو و سخنران می‌خواهد. همانطور که همه مکاتب دینی و الهی مروّج دارند، مکاتب طبی نیز مروّجان خود را دارند. اما در مورد طب سنتی دو ملاحظه جدی در این رابطه وجود دارد. اول آنکه این مروّجان به جای اینکه به مراجع علمی رجوع دهند، خود مرجع علمی شده‌اند. بسیار از مبلغان طب سنتی بیش از چند کتاب در این حوزه مطالعه نکرده‌اند ولی شده‌اند مرجع این علم. در حالی که اهالی علم طب سنتی در دانشکده‌ها و مراکز علمی مشغول پژوهش و مطالعه بوده و نتایج مطالعات خود را در گعده‌ها و منابر علمی خود مطرح می‌کنند. اما متاسفانه این شومن‌ها بر کار این پژوهشگران سایه انداخته و آن‌ها را به حاشیه رانده‌اند.

سوال این است که چرا این افراد در متن نبوده و در حاشیه موضوعات قرار دارند؟! این مسئله به دو موضوع بر می‌گردد. اول آنکه طب سنتی به واقع طب مرده‌ای است که احیاء کامل آن -شامل احیاء نهادها و اجزاء وابسته آن- قطعا زمان‌بر بوده و در کوتاه‌مدت امکان‌پذیر نیست. بنابراین این عزیزان وجه همت خود را به احیاء این دانش و تولید هرچه بیشتر مبانی و شواهد کافی برای احیاء آن قرار داده‌اند و در ثانی منابع و امکانات توسعه طب سنتی در اختیار مخالفان آن قرار دارد. این مخالفان از یک سو به صورت کلی طب سنتی را متهم به نداشتن شواهد علمی می‌کنند ولی از سوی دیگر منابعی برای توسعه و ترویج علمی آن اختصاص نمی‌دهد. شاید بدشان هم نیاید که مدعیان واهی طب سنتی افزایش یابند؛ زیرا با تکثیر این افراد، بهانه‌های روشن‌تری برای تاختن به آن پیدا خواهند کرد. به عنوان مثال در بودجه سال گذشته طب سنتی تنها چند میلیارد تومان به طب سنتی اختصاص یافته است در حالی که بودجه تنها یکی از دانشگاه‌های علوم پزشکی تهران چند هزار میلیارد تومان است. این در واقع به معنای حذف جریان علمی طب سنتی و در سوی دیگر ترویج شیادان طب سنتی و دکان‌های عریض و طویل آن‌هاست.

راهکار چیست؟

راهکار خیلی ساده‌ است؛ دستتان را از روی گلویشان بردارید. بگذارد اهالی علمی طب سنتی که برخی از آن‌ها در خود وزارت بهداشت سِمت داشته و رفت‌وآمد دارند، سخن بگویند. به آن‌ها تریبون، منابع و امکانات بدهید. اجازه دهید جریان اصیل طب سنتی جان بگیرد و احیاء شود. چرا باید در کشوری مثل چین ده‌ها بیمارستان طب سنتیِ چینی وجود داشته باشد اما طب سنتی ما از کمترین امکانات بی‌بهره باشد.

راهکار دوم آن است که به جای ایجاد تقابل و سوگیری و بستن راه گفتگو و تعامل، کمی از میزها و صندلی‌های خود فاصله گرفته و بگذارید گفتگو شکل بگیرد. قطعا بر دانش طب سنتی اشکالات و خطاهایی وارد است و این دانش نیاز به ارتقاء و تکامل دارد. این گونه نیست که طب سنتی وحی ازل و ابدی بوده و خدشه‌ای به آن وارد نباشد. قطعا پیشرفت‌های شگرفت علمی و دانشی بشر طی چند قرن اخیر می‌تواند به توسعه و پیشرفت هرچه بیشتر طب سنتی کمک کند. راه‌حل آن است که بستر و امکان گفتگو فراهم شود. در حال حاضر با ایجاد شکاف‌های نگرشی و بینشی بین طب سنتی و مدرن و همچنین فقر امکانات در میان اهالی طب سنتی، امکان گفتگو وجود ندارد. در واقع گفتگو حدی از برابری را می‌خواهد. گفتگو وقتی معنا دارد که حدی از تعادل در منابع و امکانات میان طب سنتی و مدرن برقرار باشد تا آنگاه امکان سخن گفتن فراهم شود. در غیر این صورت اهالی طب سنتی هرچه هم بدوند و تلاش کنند، راه به جایی نخواهند برد.

بنابراین اولا بایستی طب سنتی حمایت شود در ثانی تعصبات کورکورانه شبه‌علمی کنار گذاشته شود، و اهالی هر دو طرف در کرسی‌های آزاد اندیشی به گفتگو پرداخته و ماحصل این تعامل را در اختیار مردمی بگذارند که تشنه این ثمر هستند. مردم از اختلاف و دعوا خسته‌اند و به اندازه کافی از تیغ کین برخی سیاسیون کشیده‌اند، شما اهالی علم و دانش بر آن نیافزایید.