«الگوی نوآورانهی ایجاد نظام سیاسی و اجتماعی برتر» و امکان تحقّق آن در نظریهی انقلاب امام ره بر چه پایهای استوار است؟ در نظریهی انقلاب و تحولات اجتماعی امام خمینی ره دو رکن اساسی تحولآفرین وجود دارد. این دو رکن باعث پویایی نظریهی انقلاب ایشان در طراحی الگوی ساختاری پس از پیروزی انقلاب اسلامی یعنی «نظام جمهوری اسلامی» گردید و این دو رکن، چیزی نیست جز همان جمهوریت و اسلامیت نظام.
مقدمه: انقلاب اسلامی، تحول و تکامل
به طور کلی انقلاب و تحول انقلابی در ادبیات علوم اجتماعی مدرن، انگارهای با بار منفی است؛ انقلابها عموماً ویرانگر و برهم زنندهی نظم موجود تلقی میشوند و انقلابیون افراد به نسبت تندرویی هستند که ساختارشکنی و برهمزدن نظم موجود را بیش از ایجاد نظم نوین مورد توجّه قرار میدهند.[۱] اگرچه رهبران و گردانندگان انقلاب، برای دوران پس از انقلاب هم آرمان و ایدهی کلی دارند، امّا در عمل، سرنوشت بسیاری از انقلابها بهخصوص در قرون اخیر، یا افول از اهداف و آرمانها یا ارتجاع و بازگشت به گذشته بوده است.
برخی چنین میپندارند که انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی ره نیز همانند عموم انقلابهای معاصر، اگرچه در سلب و نفی رژیم شاهنشاهی و انقلاب نسبت به گذشته اهتمام جدی داشت امّا در تحول ایجابی نسبت به آیندهی پس از انقلاب، چندان برنامه و طرح تحولی نداشته است. یا در نهایت، آرمانهای بلند بدون راهکار عملی برای تحقّق آنها ارائه نموده و فرآیند ساخت حکومت و جامعه، در نظریهی انقلاب مدنظر رهبر این انقلاب وجود نداشته است. این در حالی است که اقدام به چنین انقلابی با مبانی خود امام خمینی ره جایز نیست. چراکه بر اساس «قاعدهی حفظ نظام» در مبانی فقه سیاسی امام خمینی ره، برهمزدن نظم موجود و انقلاب کردن، زمانی جایز است که امکان ارائه و تحقّق نظم عالیتر، منطقی و معقول باشد. بنابراین، انقلاب تنها در معنای تحول تکاملی آن قابلپذیرش است و هر نوع انقلابی که منجر به برهمزدن نظم موجودِ هر چند فاسد(!) شود، امّا نظم نوین متکاملی را محقّق نگرداند، ارتجاع تلقّی شده و مذموم است!
به بیان امام خمینی ره به همین دلیل است که در برهههایی از تاریخ، علمای شیعه، بقای حکومت نیمبند سلطنتی شیعه را بر نابودی آن و سلطهی اجانب بر مسلمین ترجیح داده و با نظامهای پادشاهی همکاری میکردند.[۲] و باز به همین دلیل، حضرت امام ره تا زمانی که پذیرش عمومی انقلاب و باور به امکان سرنگونی رژیم شاهنشاهی و استقرار حکومت اسلامی جایگزین آن در جامعه وجود نداشت، در مقابله با رژیم شاهنشاهی راهبرد اصلاح را دنبال مینمودند. امّا پس از تغییر رفتار رژیم شاه و کشتار مردم که منجر به ناامیدی ایشان از اصلاح رژیم شد، با تلاش برای تغییر باور مردم در لزوم مقابله با رژیم و باور به امکان تغییر و تحول تکاملی در نظام اجتماعی و سیاسی، راهبرد انقلاب و سرنگونی رژیم شاه را دنبال کردند.
امّا موضوع بحث این نگاشت این است که «الگوی نوآورانهی ایجاد نظام سیاسی و اجتماعی برتر» و امکان تحقّق آن در نظریهی انقلاب امام ره بر چه پایهای استوار است. در نظریهی انقلاب و تحولات اجتماعی امام خمینی ره، در ذیل نگاه توحیدی و اتّکال و اعتماد به خداوند متعال و وعدهی نصرت الهی، دو رکن اساسی تحولآفرین وجود دارد. این دو رکن باعث پویایی نظریهی انقلاب ایشان در طراحی الگوی ساختاری پس از پیروزی انقلاب اسلامی یعنی «نظام جمهوری اسلامی» گردید و این دو رکن، چیزی نیست جز همان جمهوریت و اسلامیت نظام. به نظر میرسد، نوآوری اساسی امام ره نه طراحی یک نظام ثابت و کاملاً از پیش تعیینشده، بلکه یک طرح پویا و دائماً در تحول و تکامل بر مبنای این دو اصل تحولآفرین است. این دو اصل بنیانهای «نظریهی نظام انقلابی» را شکل میدهند و توجه به این دو رکن، برای تحولآفرینی، نوآوری و پویایی در مسیر آیندهی انقلاب اسلامی نیز راهگشا و حیاتی است. لذا در این متن تلاش شده است تا جایگاه «جمهوریت» و «اسلامیت» در تحولآفرینی و نوآوری در طراحی نظام جمهوری اسلامی از دیدگاه امام ره تبیین گردد.
الف: تحولآفرینی امام ره بر مبنای اسلامیت:
اولین تحول لازم برای انقلاب اسلامی از دیدگاه حضرت امام ره، تحول اسلامی، یعنی تحول در فهم و برداشت از اسلام بود. از نگاه ایشان، از آنجا که اسلام، دین جامع و خاتم ادیان است، اصول برنامهی ادارهی انسان از گهواره تا گور را ارائه کرده است و برای ادارهی جامعه و شئون اجتماعی انسان نیز از هیچ چیز فروگذار نکرده است. لذا امام ره به این مسئله باور داشت که اگر به اسلام حقیقی و راستین رجوع شود، همهی نیازهای جامعهی اسلامی ازجمله «طرز حکومت اسلامی»[۳] و نظامات آن دستیافتنی است. لذا نوآوری اساسی امام ره در طرّاحی حکومت اسلامی، ایجاد تحول در نگرش به اسلام و اجتهاد اسلامی بود. این تحول توسط امام خمینی ره در محورهای مختلف پیگیری شد که به برخی از آنها اشاره میکنیم:
تحول در سازمان روحانیت:
حضرت امام ره که از دوران تأسیس حوزهی علمیه قم همراه مرحوم آیتالله حائری مؤسّس رض بود، پس از ارتحال ایشان و برای احیای حوزهی علمیهی نحیف شده در زمان اختناق رضاخانی و پس از آن در دوران پهلوی دوم، تلاش بسیاری کردند. زیرا در نگاه امام ره، سازمان روحانیت با محوریت حوزهی علمیهی قم متکفّل رهبری اجتماعی مردم برای ایجاد تحول بود. به بیان دیگر، حضرت امام ره تحول ایدئولوژیک و نیز تغییر رویکرد جامعهی دینی و حوزههای علمیه نسبت به دین را مقدمهی لازم انقلاب اسلامی میدانستند.
تلاشهای بیبدیل حضرت امام ره برای متقاعد کردن آیتالله بروجردی برای مهاجرت به قم و پذیرش زعامت حوزهی علمیه و تلاش برای وحدت مرجعیّت و زعامت و تقویت حوزهی علمیه با استقرار ایشان، یکی از بنیادیترین حلقههای تحولخواهی در تاریخ مبارزات امام ره است. تا جایی که نقل شده است ایشان صدها نامه به علمای بلاد مختلف نوشت تا آنها را متقاعد کند که از آیتالله بروجردی بخواهند به قم عزیمت کند و زعامت حوزهی علمیه را به عهده بگیرد. در دوران آیتالله بروجردی علیرغم مشی محتاطانهی ایشان، امام خمینی ره مشاوری امین برای ایشان حتی در تعامل با رژیم پهلوی بود. تحول حوزهی علمیه و احیای آن به دست آیتالله بروجردی، حقیقتاً وامدار زمانهشناسی امام خمینی ره و مجاهدتهای ایشان برای استقرار و تثبیت زعامت آیتالله بروجردی در حوزهی علمیهی قم است. [۴] در ادامه ابعاد دیگری از این تحولآفرینی بیان میشود. [۵]
تحولآفرینی امام ره در مقابله با رویکرد تک ساحتی و متحجّرانه به اسلام:
شاید اولین مبارزهی تحولخواهانهی امام ره به تحجّرستیزی و مقابله با اسلام ظاهرگرا و رویکرد فقهی و تعبّدی صرف در حوزهی علمیه بازمیگردد. امام ره در دورهای به مبارزه با تحجّر دینی پرداخت که به بیان خود ایشان در حوزهی علمیه «یادگرفتن زبان خارجى، کفر و فلسفه و عرفان، گناه و شرک به شمار مىرفت».[۶] امام ره در دههی ۱۳۳۰ شمسی با تدریس فلسفه، عرفان و اخلاق در حوزهی علمیهی قم، به مقابله با این جریان پرداخت.[۷] آثار فلسفی و عرفانی امام ره عمدتاً مربوط به این دوره است.[۸] ایشان به خاطرات تلخ این مبارزه اشاره میکنند و میفرمایند که «در مدرسهی فیضیه فرزند خردسالم، مرحوم مصطفى از کوزهاى آب نوشید، کوزه را آب کشیدند، چراکه من فلسفه مىگفتم. تردیدى ندارم اگر همین روند ادامه مىیافت، وضع روحانیت و حوزهها، وضع کلیساهاى قرونوسطی مىشد که خداوند بر مسلمین و روحانیت منت نهاد و کیان و مجد واقعى حوزهها را حفظ نمود».[۹]
اگرچه با استقرار علامه طباطبایی رض و شروع دروس ایشان، حضرت امام ره سنگر مبارزه در این حوزه را به ایشان سپردند، امّا بیتردید اگر مبارزات امام ره نبود، تحول شگرفی که علامه طباطبایی رض در حوزهی معارف و علوم عقلی در حوزهی علمیهی قم ایجاد کرد، زمینهی بروز و ظهور نداشت. شاهد مثال آنکه شاگردان مبرّز درس فلسفه و عرفان علّامه رض، همچون شهید مطهری رض، پیش از آن از شاگردان درس فلسفهی امام ره بودند[۱۰].
تحول معنوی و روحی جامعه که رکن مهم تحول اجتماعی و انقلاب است و تفصیل آن در رکن دوم خواهد آمد، مرهون این تحولآفرینی (توجّه به معنویات و توجّه به باطن در اسلام در عین توجّه به ظواهر) و احیای علوم عقلی و عرفانی توسط حضرت امام ره است. به همین دلیل ایشان یکی از منابع خویش را در اخذ مبانی انقلاب اسلامی، پس از قرآن و روایات، اسفار اربعهی ملاصدرا معرفی میکند[۱۱] و در نامهی تاریخی به گورباچف، برای عبور از رکود و بنبست فلسفهی مادیگرای مارکسیستی، که ثمرهی تحجّر و ظاهریگرایی در غرب است و «مکتبى [است] که سالیان سال فرزندان انقلابى جهان را در حصارهاى آهنین زندانى نموده بود» و برای ورود به «دور جدیدى از بازنگرى و تحول» ایشان را به فراگیری آثار حکما و عرفای اسلامی از جمله حکمت سینوی، حکمت اشراقی، حکمت صدرایی و عرفان نظری ارجاع میدهد.[۱۲]
تحولآفرینی امام ره در مقابله با رویکرد تک بعدی و فردی به اسلام:
اگرچه تمایز اندیشهی شیعه مبتنی بر جایگاه الهی امامت و ولایت جامعهی دینی است، فشار دستگاه حاکم و تقیّهی علمای شیعه در طول تاریخ برای حفظ اسلام و تشیّع از یک سو و در معرض حکومت نبودن آنان از سوی دیگر باعث کمرنگ شدن ابعاد سیاسی و اجتماعی اسلام در حوزههای علمیه گردید. شکست و سرخوردگی پس از نهضت ضداستعماری مشروطه در ایران و تلاش استعمار برای به انزوا کشیدن روحانیّت و سکولار کردن دین اسلام، منجر به کنارهگیری علما از سیاست و ابعاد اجتماعی دین گردیده بود.
شرایط آغاز نهضت امام ره به گونهای بود که «تبلیغ کردند که اسلام دین جامعى نیست؛ دین زندگى نیست؛ براى جامعه نظامات و قوانین ندارد؛ طرز حکومت و قوانین حکومتى نیاورده است. اسلام فقط احکام حیض و نفاس است. اخلاقیاتى هم دارد؛ اما راجع به زندگى و ادارهی جامعه چیزى ندارد. تبلیغات سوء آنها متأسفانه مؤثر واقع شده است. الآن گذشته از عامهی مردم، طبقهی تحصیل کرده، چه دانشگاهى و چه بسیارى از محصلین روحانى، اسلام را درست نفهمیدهاند و از آن تصور خطایى دارند… چنانچه کسى بخواهد اسلام را آن طور که هست معرفى کند، مردم به این زودیها باورشان نمىآید؛ بلکه عمال استعمار در حوزهها هیاهو و جنجال به پا مىکنند».[۱۳]
به تعبیر خود ایشان «در شروع مبارزات اسلامى اگر مىخواستى بگویى شاه خائن است، بلافاصله جواب مىشنیدى که شاه شیعه است! عدهاى مقدسنماى واپسگرا همه چیز را حرام مىدانستند و هیچکس قدرت این را نداشت که در مقابل آنها قد علم کند. خون دلى که پدر پیرتان از این دستهی متحجر خورده است هر گز از فشارها و سختیهاى دیگران نخورده است. وقتى شعار جدایى دین از سیاست جا افتاد و فقاهت، در منطق ناآگاهان غرقشان در احکام فردى و عبادى شد و قهراً فقیه هم مجاز نبود که از این دایره و حصار بیرون رود و در سیاست [و] حکومت دخالت نماید، حماقت روحانى در معاشرت با مردم، فضیلت شد. به زعم بعض افراد، روحانیت زمانى قابل احترام و تکریم بود که حماقت از سراپاى وجودش ببارد و الا عالم سیّاس و روحانى کاردان و زیرک، کاسهاى زیر نیمکاسه داشت. و این از مسائل رایج حوزهها بود که هر کس کج راه مىرفت متدینتر بود».[۱۴]
ایشان از همان آغاز مبارزه به عنوان یک مجتهد جامعالشرایط با آگاهی تفصیلی از معارف، اخلاق و احکام اسلامی تأکید میکنند که: «و اللَّه اسلام تمامش سیاست است. اسلام را بد معرفى کردهاند. سیاست مُدُن از اسلام سرچشمه مىگیرد».[۱۵] همین تلاشهای امام ره برای به میدان مبارزه آوردن مراجع تقلید با برگزاری جلسات تحلیلی-سیاسی برای آنان، سخنرانیهای آگاهی بخش در حوزهی علمیهی قم و نجف، صدور اطلاعیههای سیاسی مشترک با علما و مبارزات امام ره در دوران پیش از انقلاب منجر به ایجاد تحول در حوزهی علمیه گردید. تا جایی که قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ و قیام ۱۹ دی ۱۳۵۶ که دو نقطهی عطف آغازین و پایانی در تاریخ انقلاب بود، از قم و با محوریت حوزهی علمیه شکل گرفت.
تحولآفرینی امام ره در نیروی انسانی حوزه با تربیت شاگردان مجتهد و انقلابی:
حضرت امام ره در دوران تدریس در قم شاگردان مکتب فقهی و اصولی خود را با نوع نگرش صحیح به اسلام آشنا ساخت. درس ایشان حتی در زمان آیتالله بروجردی در زمرهی پرجمعیتترین دروس حوزهی علمیه بود و لذا ایشان برای رونق گرفتن درس آیتالله بروجردی در ابتدای ورود به قم، مدّتی درس خود را تعطیل کردند. در دههی ۱۳۴۰ در همین جلسات درس بود که عمیقترین تحلیلهای سیاسی و اجتماعی و شدیدترین فریادهای کوبنده در مقابل رژیم شاه شنیده میشد.
بزرگانی همچون شهید سید مصطفی خمینی و بسیاری از شهدای مبارزات انقلاب در این جلسات درس تربیت شدند و بزرگانی همچون شهید بهشتی، شهید مطهری، مقام معظم رهبری و… با رسیدن به عمق اجتهاد دینی و پس از آن با شاگردی در مکتب مبارزاتی و سیاسی امام خمینی ره در سالهای پیش از پیروزی انقلاب، برای طراحی ساختارهای جمهوری اسلامی بر اساس مکتب اسلام ناب امام خمینی ره پا به میدان گذاشتند. بر کسی پوشیده نیست که بسیاری از بزرگان جریان روحانیّت پس از انقلاب از جمله آیات عظام تأثیرگذار در مجلس خبرگان رهبری، شورای نگهبان قانون اساسی و مراجع عظام تقلید، شاگردان و مقرّران دروس فقه و اصول حضرت امام ره در دوران تدریس ایشان در حوزهی علمیهی قم هستند.
تحول در فقه ؛ از فقه فردی به «فقه نظامات اجتماعی» به مثابه تئوری ادارهی جامعه:
یکی دیگر از تلاشهای تحولآفرین امام، احیای فقه حکومتی یا فقه نظامات اجتماعی بود. از نگاه ایشان «اسلام از هنگام ظهورش متعرض نظامهاى حاکم در جامعه بوده و خود داراى سیستم و نظام خاص اجتماعى و اقتصادى و فرهنگى بوده است که براى تمامى ابعاد و شئون زندگى فردى و اجتماعى قوانین خاصى وضع کرده است و جز آن را براى سعادت جامعه نمىپذیرد».[۱۶]
ایشان به ثابت بودن اصول و روشهای اجتهاد و استنباط در فقه، امّا متغیر و متکامل بودن آن از حیث موضوعشناسی و پاسخ به مسائل جدید بودند. از نظر ایشان، پاسخ به مسائل فقهی با لحاظ کردن «نظامات اجتماعی» و اصول و قواعد فقه حکومتی، چهبسا پاسخهایی کاملاً متفاوت از فقه فردی پیدا کند. امّا این تحول را به معنای نفی دستگاه فقه اجتهادی شیعه نمیدانستند. لذا حتی در دوران پس از انقلاب که عدهای فقه شیعه را نیازمند تحول بنیادین میدانستند و معتقد بودند که فقه موجود پاسخگوی نیازهای جامعه نیست، میفرمودند: «اینجانب معتقد به فقه سنتى و اجتهاد جواهرى هستم و تخلف از آن را جایز نمىدانم. اجتهاد به همان سبک صحیح است ولى این بدان معنا نیست که فقه اسلام پویا نیست، زمان و مکان دو عنصر تعیین کننده در اجتهادند. مسئلهاى که در قدیم داراى حکمى بوده است به ظاهر همان مسئله در روابط حاکم بر سیاست و اجتماع و اقتصاد یک نظام ممکن است حکم جدیدى پیدا کند؛ بدان معنا که با شناخت دقیق روابط اقتصادى و اجتماعى و سیاسى همان موضوع اول که از نظر ظاهر با قدیم فرقى نکرده است، واقعاً موضوع جدیدى شده است که قهراً حکم جدیدى مىطلبد. مجتهد باید به مسائل زمان خود احاطه داشته باشد».[۱۷]
اساساً فقه وقتی به پویایی میرسد که با مسائل اجتماعی در سطوح خرد تا کلان مواجه شود و در مقام پاسخ به مسائل جامعه و در معرض طرّاحی الگوی حکومت و نظامسازی قرار گیرد. «حکومت در نظر مجتهد واقعى، فلسفهی عملى تمامى فقه در تمامى زوایاى زندگى بشریت است، حکومت نشاندهندهی جنبهی عملى فقه در برخورد با تمامى معضلات اجتماعى و سیاسى و نظامى و فرهنگى است، فقه، تئورى واقعى و کامل ادارهی انسان از گهواره تا گور است». لذا «هدف اساسى این است که ما چگونه مىخواهیم اصول محکم فقه را در عمل فرد و جامعه پیاده کنیم و بتوانیم براى معضلات جواب داشته باشیم و همهی ترس استکبار از همین مسئله است که فقه و اجتهاد جنبهی عینى و عملى پیدا کند». [۱۸] ورود تفصیلی حضرت امام ره به باب «امر به معروف و نهی از منکر» در کتاب «تحریر الوسیله»، ورود به مباحث ولایت فقیه و حکومت اسلامی در کتاب «البیع» نمونههایی از این مواجههی تحولآفرین امام در فقه سیاسی و اجتماعی و بلکه فقه نظامات اجتماعی پیش از پیروزی انقلاب است. امّا عرصهی مهم این تحولآفرینی بر اساس منطق خود ایشان، زمانی رخ داد که حکومت اسلامی به عنوان فلسفهی عملی فقه، مستقر گردید. در ادامه به این عرصه بیشتر خواهیم پرداخت.
تحول در فلسفهی عملی فقه؛ نوآوریهای ساختاری نظام اسلامی:
چنانچه ذکر شد، طرح فقه نظامات اجتماعی از تحولاتی است که مرهون مجاهدت علمی و عملی امام ره است. و این تحول با تشکیل حکومت اسلامی و استقرار نظامهای اجتماعی اسلامی و شکلگیری نهادهای حکومتی معنا یافت. در ادامه به نمونههایی از این پویایی و نوآوری فقهی در عرصهی عملی ادارهی حکومت اشاره خواهیم کرد:
۱. طرح کلی جمهوری اسلامی محوریترین نوآوری امام خمینی ره مبتنی بر آرای مردم و احکام اسلامی است[۱۹]. حضرت امامره با تأکید «جمهوری اسلامی… نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد»[۲۰] و نفی پسوندهای غرب زده (مانند؛ جمهوری دموکراتیک) و شرق زده (مانند؛ جمهوری خلق) در عنوان حکومت مطلوب خویش، و تأکید بر محتوای اسلامی و قالب جمهوریت، الگویی را برای حکومت انتخاب کردند که هم برگرفته از مبانی دینی و مبتنی بر مردمسالاری دینی بوده و هم در عرف زمانه و در سطح جهانی قابلفهم و دارای مقبولیت باشد.[۲۱] این الگو در سالهای پیش از پیروزی انقلاب مورد توجّه ایشان بود و با مطرح کردن در مصاحبههای مختلف در دوران هجرت در فرانسه[۲۲]، عملاً به شعار و مطالبهی عمومی تظاهراتهای قبل از انقلاب تبدیل شد.
۲. نهاد رهبری جامعهی اسلامی و مجلس خبرگان رهبری بر اساس قواعد نظریهی ولایت مطلقهی فقیه و الگوی مشروعیت و اقتدار الهی و نیز مقبولیت و قدرت اجتماعی فقیه، از نوآوریهای ساختاری جمهوری اسلامی است. این امر به طور مستقیم بر اساس نظریهی ولایت مطلقهی فقیه امام خمینی ره پایهریزی شد و الگوی تحقّق عینی آن نیز با رهبری ده سالهی خود حضرت امام ره مستقر گردید که از نگاه امام، بهترین اصل قانون اساسی است.[۲۳] این الگو از مباحث مطرح شده در کتاب کشف اسرار و رسالهی اجتهاد و تقلید تا کتاب ولایت فقیه[۲۴] ایشان به عنوان الگوی مطلوب حکومت عصر غیبت، قابلردیابی است.[۲۵] حاکمیت ولیفقیه در ساختار جمهوری اسلامی، حاکمیت فرمایشی نیست بلکه ولیفقیه مشروعیّتبخش قوای سهگانه و قوانین و آییننامههای حکومتی است. [۲۶] به علاوه آنکه ولایت و حکومت «یکى از احکام اولیهی اسلام است؛ و مقدم بر تمام احکام فرعیه، حتى نماز و روزه و حج». لذا حکم حکومتی فقیه که در قالب حکم مستقل یا سیاستهای کلان ابلاغی، ارائه میشود حاکم بر قوانین و آییننامهها است و در شرایطی که مصلحت ایجاد کند، حاکم بر احکام اولیهی شرعی است.[۲۷]
۳. مجلس خبرگان قانون اساسی و طراحی قانون اساسی و اصول کلی حاکم بر آن، بر اساس شریعت اسلامی و نظرات فقهی–سیاسی امام خمینی ره شکل گرفت که این طرح نوآورانهی امام راحل بر اساس الگوی فقه جواهری پویا بود. تأکید امام این بود که «قانون اساسى و سایر قوانین در این جمهورى باید صد درصد بر اساس اسلام باشد و اگر یک ماده هم برخلاف احکام اسلام باشد، تخلّف از جمهورى و آرای اکثریت قریب به اتفاق ملت است».
با تأکید امام بر اینکه «تشخیص مخالفت و موافقت با احکام اسلام منحصراً در صلاحیت فقهاى عظام است»[۲۸] و اگر پیشنویس کوچکترین مخالفتی با قوانین اسلام دارد، باید کنار گذاشته شود، و دست نمایندگان دارای وابستگی فکری به شرق و غرب در تدوین قانون اساسی کوتاه شود[۲۹]؛ خبرگان قانون اساسی، که با محوریت مجتهدین پرورشیافته در مکتب امامره شکل گرفته بود، پیشنویس تهیه شده توسط جریان روشنفکر غیرمجتهد در احکام اسلامی را عملاً کنار گذاشت و از ابتدا با رویکرد مدنظر حضرت امام ره اقدام به تدوین قانون اساسی نمود.[۳۰]
۴. نهاد شورای نگهبان قانون اساسی مبتنی بر اصول شریعت اسلامی، ارتقایافتهی نوآوری مجتهد شهید، شیخ فضلالله نوری در نسبت با قانون اساسی مشروطه است که تحت عنوان اصل طراز و متمم قانون اساسی ارائه گردید[۳۱] و این الگو از همان دوران پیش از مبارزات، برای نظارت شرعی بر کیفیت قوانین موضوعهی مجلس، مورد توجّه و تأکید امام خمینی ره در کتاب کشف اسرار ایشان است.[۳۲]
۵. منطق قوای سهگانه بر اساس الگوی فقه حکومتی شیعه است. ساختار قوای سهگانهی مقنّنه، قضائیّه و مجریه در منطق فکری امام ره بر اساس الگوی شئون سهگانهی افتا، قضا و ولا قابل تبیین است و این شئون، هر سه از شئون ولیفقیه حاکم بر جامعهی اسلامی است. این الگو اگرچه در شکل ظاهری مشابهت با فرم تفکیک قوا در نظامهای متعارف سیاسی دارد، از جهت محتوا کاملاً منطبق و برخاسته از الگوی فقهی امام راحل ره است. از نگاه ایشان «واضح است که حکومت به جمیع شئون آن و ارگانهایى که دارد، تا از قِبَل شرع مقدس و خداوند تبارک و تعالی شرعیت پیدا نکند، اکثر کارهاى مربوط به قوهی مقننه و قضاییه و اجراییه بدون مجوز شرعى خواهد بود و دست ارگانها که باید بهواسطهی شرعیت آن باز باشد، بسته مىشود و اگر بدون شرعیت الهى کارها را انجام دهند، دولت به جمیع شئونه، طاغوتى و محرّم خواهد بود».[۳۳]
۶. مجمع تشخیص مصلحت نظام: این نهاد ساختاری کاملاً فقهبنیان و بر اساس قواعد مصلحت و حفظ نظام فقه حکومتی امام ره است که با تدبیر حضرت امام برای رفع تزاحم در تطبیق قوانین با احکام اولیه، بر اساس مصالح جامعه و در صورت «نیاز به دخالت ولایت فقیه و تشخیص موضوع حکم حکومتى»[۳۴] ایجاد گردید.[۳۵]
ب: تحولآفرینی امام بر مبنای جمهوریت:
رکن دوم از ارکان تحولآفرینی و ایجاد نوآوری در ساختارها و نظامات حکومت اسلامی و جامعهی دینی از نگاه امام خمینی ره، رکن جمهوریت، یا همان مشارکت حداکثری مردم در نظام اسلامی از طراحی تا اقدام و عملیات است. امام از همان ابتدای قیام خویش، به توانمندی جامعهی اسلامی در برآوردن نیازهای خود و حرکت در مسیر تعالی باور داشت و معتقد بود که اگر جامعه، آزادی و استقلال داشته باشد و از استبداد داخلی و استعمار خارجی رهایی یابد، خلاقیت و نوآوری از متن جامعه موج خواهد زد. این باور، ایدهی نوآورانهی امام برای طرّاحی آیندهی حکومت و جامعهی اسلامی ایران بود.
تحول روحی؛ خودباوری و اعتمادبهنفس ملّی:
حضرت امام ره بر پایهی نظریهی فطرت و نیز سنّت الهی «إِنَّ اللّهَ لَا یُغَیِّرُ مَا بِقَومٍ حَتَّی یُغَیِّرُوا مَا بِأَنفُسِهِم»[۳۶] تحول روحی و درونی را پایهی تحول اجتماعی میدانند.[۳۷] در نگاه امام آنچه مانع تکامل روحی و در نتیجه تحول و تکامل اجتماعی در جامعه است، غفلت از فطرت الهی و ارزشهای انسانی برخاسته از آن و به تعبیر دقیقتر، خودفراموشی است. همان طور که فرد انسان با غوطهور شدن در دنیا و زندگی روزمرّه، از خود غافل شده و دچار رکود و خمودی میشود و فطرت الهی (فطرت مخموره) او محجوب به حجاب غفلت (فطرت محجوبه) میشود، جامعه نیز این گونه است. [۳۸] حضرت امام ره ولایت طاغوت حاکم بر جامعه و غربزدگی را عامل خشکمغزی جامعه و خشکیدن ریشههای خلاقیت و نوآوری میدانند و میفرمایند: «طورى ما را الآن تحقیر کردند اینها و ما را میانتهى کردند که ما باورمان آمده است که ما هیچى نداریم و آنها همه چیز دارند»[۳۹] «چیزهایى که ما خودمان مىتوانیم درست کنیم، خودمان درست کنیم، و هر چیز را مىتوانید درصدد [باشید] وقتى «انسان» باشد، مىتواند درست کند؛ مىتواند همچو کارى را بکند. لکن وضع را اینطوری به بار آورده بودند که ما باورمان آمده بود که چیزى نداریم؛ ما چیزى نمىدانیم؛ باید ما از خارج بگیریم؛ باید همه چیز از خارج بگیریم. و اگر واقعاً اینطور است، که یک مصیبتى است. و اگر اینطور نیست، و ما را اینطور تربیت کردند که باورمان بیاید، این هم یک مصیبت دیگرى است».[۴۰]
خودباوری و نوآوری:
خودباوری که ثمرهی تحول روحی است، زمینهی خلاقیت و نوآوری را در جامعه فراهم میسازد. به همین جهت، طرح امام خمینی ره برای نوآوری در ساخت جامعهی پس از انقلاب، تکیهی صریح بر «وجود استعدادهاى سرشار و خلاق انسانى»[۴۱] در جامعه است که دیده نشده و از آن غفلت شده است. از نگاه ایشان، «ترقى به کمالات انسانى و نفسانى است، و با اثر بودن افراد در ملت و مملکت است».[۴۲] بنابراین ایشان با ایمان به استعداد و خلاقیت، اراده و عقلانیت اجتماعی، این سرمایهی اجتماعی را بنیان ساخت نوآورانه و مردمنهاد ساختارهای حاکمیتی حکومت اسلامی میدانند. ایشان تصریح میکنند که «برداشت اصیل اسلام، ما را به ترقى جامعهاى که سرشار از استعدادها و قواى انسانى و عدالت اجتماعى است، راهنمایى مىکند. قبل از هر چیز ما به محتواى اجتماعى رژیم سیاسى آینده دل بستهایم».[۴۳]
لذا توصیه میکنند که «شما جوانها، شماهایى که جوانها را تربیت میکنید، درصدد این باشید که اولاً مغزهاى آنها را از این چیزى که پُر کردند از آنها، این مغزهایى که پُر شده است از اینکه مغز شرقى را برداشتند، جایش مغز غربى گذاشتند، شستوشو کنید. به آنها حالى کنید که شما خودتان مفاخر داشتید، خودتان فرهنگ دارید، خودتان همه چیز دارید. و به آنها حالى کنید که باید خودتان هر کارى را بکنی».[۴۴]
وقتی فطرت جامعه بهواسطهی رهبری الهی و توجه دادن به ارزشهای انسانی و در سایهی توجّه به اسلام بیدار شد، مبدأ ایجاد تحولات اجتماعی درونزا و برخاسته از تودهی مردم جامعه میشود. از این نگاه، جمهوریت نوآوری انقلاب در تحقّق اسلامیت آن است. به این معنا که اگر جمهور افراد جامعه با هدایت دین الهی و رهبر و ولی الهی از زیر یوغ استبداد داخلی و استعمار خارجی یا در یک کلام از زیر سایهی ظلمت ولایت طاغوت خارج شود، عقل اجتماعی شکوفا شده و استعدادهای جامعه منشأ تحولات اجتماعی و نوآوری در یک جامعه میگردد.
نوآوریهای ساختاری برخاسته از جمهوریت نظام:
چنانچه ذکر گردید، طرح نوآورانهی حضرت امام خمینی ره برای ایجاد تحول دائمی در جامعه، ابتنای تغییرات و تحولات اجتماعی بر خلاقیت و نوآوریهای مردمی است. عمدتاً هدایت و اشارهی امام خمینی ره ناظر به یک نیاز روز انقلاب اسلامی مانند قانونگذاری، امنیت، پاسداری از ارزشهای انقلاب، سازندگی و… در برهههای مختلف، منجر به جوشش انقلابی در بستر جامعه و شکلگیری گروههای مردمی میشد و رفته رفته با سازماندهی این حرکتهای مردمی، یک نهاد جدید انقلابی تأسیس میگردید. بسیاری از نهادهای ابتدای پیروزی انقلاب، ازجمله شورای انقلاب، کمیتههای انقلاب، سپاه پاسداران، جهاد سازندگی، بسیج و… با این اشارات کلی امام خمینی ره به نیاز انقلاب، عمدتاً از پایین و کف جامعهی انقلابی و به صورت خودجوش و مردمنهاد شکل گرفت. در این مسیر، روحانیون انقلابی که عمدتاً از شاگرد امام بودند در طراحی، ارتقا و تکامل این ساختارها نقش اساسی ایفا میکردند و این ساختارها به تأیید و تسدید امام خمینی ره به عنوان سازمانهای انقلابی و مردمنهاد، در خدمت نیازهای جامعهی اسلامی قرار میگرفت. البته شکلگیری نهادهای مردمی انقلاب اسلامی، نقش رهبری و هدایت امام خمینی ره در آنها و تحلیل عوامل بقا و استمرار یا توقف و انحلال آنها نیازمند بحث مستقلی است که از عهدهی این نگاشت خارج است.[۴۵]
جمعبندی:
به نظر میرسد، نوآوری اساسی امام خمینی ره ابتنای نظام پس از انقلاب بر دو رکن تحولآفرین یعنی رکن اسلامیت و رکن جمهوریت بود. باور امام این بود که در سایهی اتّکال به خداوند متعال و تکیه بر این دو رکن، میتوان بر اساس نیازهای جامعه، ساختارهای متناسب را در هر برههای بهمقتضای زمان و مکان طراحی کرد.
به نظر میرسد حضرت امام بیش از آنکه بر «نوآوری در الگوی حکومت اسلامی» تأکید داشته باشند، بر «الگوی نوآوری در حکومت اسلامی» تأکید دارند. و این الگوی نوآوری و تحولآفرینی را بر اساس نظریهی فطرت خویش، بر دو پایهی «اسلامیت» و «جمهوریت» بنا میکنند. به این معنا نوآوری امام ره در حکومت اسلامی، فعّال کردن این دو رکن و ایجاد فرآیند نوآوری و تحول است.
منتشر شده در شماره ۳۳۳۳ روزنامه فرهیختگان
[۱] – ن.ک: گی روشه، تغییرات اجتماعی، ترجمه منصور وثوقی.
[۲]– امام خمینی ره، کشف اسرار، صص ۱۸۶ و ۲۲۷.
[۳] – امام خمینی ره، ولایت فقیه، ص ۴۳.
[۴] – ن.ک: روح الله حسینیان، بیست سال تکاپوی اسلام شیعی در ایران، ص ۳۶۳.
[۵] – «[تحوّل حوزه] از برکت آن نهیبی است که امام به حوزهها زد و همه را بیدار کرد». رهبر معظّم انقلاب، ۱۳۸۹/۸/۲ در جمع روحانیون حوزه علمیه قم.
[۶] – امام خمینی ره، صحیفه امام، ج ۲۱، ص ۲۷۹.
[۷] – ن.ک: امام خمینی ره، تقریرات فلسفه، ج ۱، ص ۱۲، مقدّمه تحقیقی کتاب.
[۸] – علی جعفری و مجتبی باباخانی، تفسیر آفتاب، ج ۱، ص ۳۵.
[۹] – امام خمینی ره، صحیفه امام، ج ۲۱، ص ۲۷۹.
[۱۰] – آیتالله شهید مطهری در فلسفه، به همراه آیتالله منتظری، حاج آقا رضا صدر، مهدی حائری یزدی و چند تن دیگر، از شاگردان درس خصوصی اسفار امام خمینی بوده است. این درس که آخرین تدریس فلسفه امام خمینی بوده است، و پس از آن درس فلسفه درس علامه طباطبایی رض شروع میشود و شهید مطهری به درس ایشان میرود. واعظزاده خراسانی، «سیری در زندگی علمی و انقلابی استاد شهید مرتضی مطهری»، ص۳۲۶.
[۱۱] – امام خمینی ره، صحیفه امام، ج ۵، ص ۲۷۱.
[۱۲] – امام خمینی ره، صحیفه امام، ج ۲۱، ص ۲۲۰-۲۲۶
[۱۳] – امام خمینی(ره)، ولایت فقیه، ص ۱۰ و ۱۱.
[۱۴] – امام خمینی(ره)، صحیفه امام، ج ۲۱، صص ۲۷۸ و ۲۷۹
[۱۵] – صحیفه امام، ج ۱، ص ۲۷۰.
[۱۶] – صحیفه امام، ج ۵، ص ۳۸۹.
[۱۷] – امام خمینی ره، صحیفه امام، ج ۲۱، ص ۲۸۹.
[۱۸] – امام خمینی ره، صحیفه امام، ج ۲۱، ص ۲۸۹.
[۱۹] – امام خمینی ره، صحیفه امام، ج ۴، ص ۴۴۴.
[۲۰] – امام خمینی ره، صحیفه امام، ج ۵، ص ۳۵۳.
[۲۱] – امام خمینی ره، صحیفه امام، ج ۸، ص ۱۸۹.
[۲۲] – امام خمینی ره، صحیفه امام، ج ۳، ص ۵۱۵.
[۲۳] – امام خمینی ره، صحیفه امام، ج ۱۱، ص ۴۶۵.
[۲۴] – ن.ک: امام خمینی ره، ولایت فقیه و حکومت اسلامی.
[۲۵] – ن.ک: مبانی اندیشه سیاسی امام خمینی ره، محمدحسین جمشیدی، انتشارات عروج.
[۲۶] – امام خمینی ره، صحیفه امام، ج ۱۷، ص ۱۳۳.
[۲۷] – امام خمینی ره، صحیفه امام، ج ۲۰، ص ۴۵۲.
[۲۸] – ن.ک: امام خمینی ره، کشف اسرار، ص ۱۷۸-۱۹۰
[۲۹] – ن.ک: پیام امام خمینی ره در افتتاحیهی مجلس خبرگان قانون اساسی، صحیفه امام، ج ۹، ص ۳۰۸-۳۱۰.
[۳۰] – مجلس خبرگان پس از افتتاح حاضر نشد، خود را در چارچوب آییننامه مصوب دولت موقت و شورای انقلاب محدود کند و کار را بر اساس پیشنویس ظرف یک ماه که مورد نظر دولت موقت بود به انجام برساند. خود مجلس خبرگان در ۵۸/۶/۱ آییننامه جدیدی را برای اداره مجلس وچگونگی تصویب اصول قانون اساسی تصویب نمود و خود را از آییننامهای که دولت موقت تدارک دیده بود و ۵ فصل و ۴۴ ماده داشت، خارج ساخت و به جای یک ماهی که دولت موقت پیشنهاد کرده بود که مجلس خبرگان کار را تمام کند، کار تمام نشد و با توجه به رویه مستقلی که مجلس خبرگان در نظر گرفته بود و خود را در اجرای پیام امام (ره) در جلسه افتتاحیه مقید میدانست، دنبال کار را گرفت و تقریباً پس از سه ماه متن قانون اساسی کامل شد. ن.ک: محمد شفیعی فر، فرآیند استقرار جمهوری اسلامی، انتشارات کانون اندیشه جوان.
[۳۱] – امام خمینی ره، صحیفه امام، ج ۱، ص ۱۱۱.
[۳۲] – امام خمینی ره، صحیفه امام، ج ۱۳، ص ۵۳.
[۳۳] – امام خمینی ره، صحیفه امام، ج ۱۷، ص ۱۳۳
[۳۴] – امام خمینی ره، صحیفه امام، ج ۲۰، ص۴۶۳.
[۳۵] – امام خمینی ره، صحیفه امام، ج ۲۱، ص ۲۱۷.
[۳۶] – سوره رعد، آیه ۱۱.
[۳۷] – امام خمینی ره،صحیفه امام، ج ۱۰، ص ۱۲۸.
[۳۸] – ر.ک: علی جعفری، مبانی معرفتی اندیشه امام خمینی ره با تأکید بر انسانشناسی و نظریه فطرت، نشر سدید.
[۳۹] – امام خمینی ره، صحیفه امام، ج ۸، ص ۹۹
[۴۰] – امام خمینی ره، صحیفه امام ، ج ۱۰، ص ۴۳۱
[۴۱] – امام خمینی ره، صحیفه امام، ج ۵، ص ۴۱۱
[۴۲] – امام خمینی ره، صحیفه امام، ج ۵، ص ۵۲۱
[۴۳] -امام خمینی ره، صحیفه امام، ج ۴، ص ۳.
[۴۴] – امام خمینی ره، صحیفه امام، ج ۱۰ ص ۴۳۷.
[۴۵] – ن.ک: امام خمینی و نهادهای انقلابی، تدوین مهدی حاضری، مؤسّسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی ره.