تولید یا قمار؟
تولید یا قمار؟

به نظر می‌رسد اکنون وقت آن است که از نگرش بسیط به مقوله تولید که ناشی از غلبه فهم فنی و مکانیکی از ساختار تولید است فاصله گرفته و ابعاد نهادی و اجتماعی تولید را که در دهه‌های اخیر دستخوش تغییر شده‌اند، مورد توجه قرار دهیم.

به نظر می‌رسد اکنون وقت آن است که از نگرش بسیط به مقوله تولید که ناشی از غلبه فهم فنی و مکانیکی از ساختار تولید است فاصله گرفته و ابعاد نهادی و اجتماعی تولید را که در دهه‌های اخیر دستخوش تغییر شده‌اند، مورد توجه قرار دهیم.

چرا اقبالی به فعالیت‌های تولیدی وجود ندارد؟

قطعاً علل مختلفی وجود دارد، اما در این یادداشت به یکی از ابعاد پنهان ماجرا اشاره می‌شود. تازه‌ترین داده‌ها بیانگر آن است که شکاف میان درآمد و ثروت در جهان به حداکثر مقدار خود رسیده است؛ به‌طور مثال در آمریکا در سال ۲۰۲۰ به ۸۰۰ درصد رسیده است و در ایران نیز اگرچه داده‌ای در این زمینه وجود ندارد اما به طور شهودی می‌توان این شکاف را لمس کرد. تورم‌های دهه اخیر نیز این شکاف را عمیق‌تر کرده است. از ظرف دیگر در آمریکا کمتر از ۵ درصد ثروت در اختیار بازه سنی ۲۵ تا ۴۰ سال است (درحالی‌که این بازه سنی بیشترین نیروی کار را تشکیل می‌دهد)، اما همین بازه سنی تا ۵۰ سال گذشته بیش از ۲۵ درصد ثروت را در اختیار داشته‌اند.

نتیجه؟ نسل گذشته با استفاده از «کار و تولید» می‌توانستند حداقل‌های زندگی خود را فراهم کنند و چه بسا در کالاهای سرمایه‌ای نیز سرمایه‌گذاری کنند. اگر به اطراف خود نیز نگاه کنیم، می‌بینیم پدران ما با یک شغل ساده و مدرک تحصیلی پایین‌تر، تشکیل زندگی داده و در یک بازه کوتاه قادر به خرید خانه و… بوده‌اند، اما نسل کنونی تشکیل زندگی و خرید خانه با استفاده از کار و تولید را بیش‌تر نوعی رویاپردازی می‌پندارد. همان‌طور که پیکتی در کتاب سرمایه در قرن ۲۱ اشاره می‌کند، نظام سرمایه‌داری موروثی است که در آن ارزش ثروت به ارث رسیده بسیار بیشتر از ارزش تلاش و استعداد افراد است؛ وقتی نرخ عایدی سرمایه از نرخ رشد اقتصادی پیشی می‌گیرد، این شکاف روز به روز عمیق‌تر می‌گردد. وقوع بحران‌هایی همچون کرونا نیز با ایجاد لشکری از بیکاران، ارزش نسبی کار را بیش از پیش تقلیل داده است.

نتیجه؟ عده‌ای از نسل جدید از حمایت نسل قبلی خود برخوردار بوده و به نوعی ثروت بدون تلاش دسترسی دارند؛ اما عده‌ی دیگری از این جوانان که از نسل قبلی خود حمایتی دریافت نکرده‌‌ و به تازگی در عرصه بازار کار وارد شده‌اند، درمی‌یابند که کسب حداقل‌های تشکیل زندگی از طریق ورود به عرصه کار و تولید، امر دشوار و طاقت فرسایی است، بنابراین سعی می‌کنند با ورود به سمت قمار و شرط‌بندی یا اموری با همین ماهیت (دلالی و نوسان‌گیری از بازارها و دارایی‌هایی مختلف)، ره صد ساله را یک شبه طی کنند. امری که گرچه دربین نیاکان ما قبیح و ضد ارزش تلقی می‌شد، امروزه به مدد رسانه‌ها (و در راس، رسانه ملی با مانور تجملات و تبلیغ رفتارهای بچه‌پولدارانه) و همچنین به برکت رواج بورس و تقدیس آن، امروزه نه‌تنها مذموم و قبیح نیست، بلکه یک تکلیف است!

نتیجه؟ ایجاد نوعی «رقابت بی‌حاصل» (Wasteful Competition) که تنها حاصل آن جلو افتادن از بقیه و بهبود موقعیت نسبی خود است. یعنی برخلاف رقابت‌های مفید که نتیجه آن بهبود کیفیت یا کاهش قیمت است، نوعی از رقابت بر سر تقسیم منابع ثابت شکل می‌گیرد که در آن، انرژی، تخصص و وقت افراد به‌جای اینکه صرف کار اصلی خود و خلق مازاد جدید برای جامعه شود، صرف درگیر شدن در رقابت برای گرفتن سهم بزرگ‌تری از یک کیک با اندازه ثابت می‌شود. در نتیجه تلاش هر نفر، نتیجه تلاش فرد دیگر را خنثی می‌کند و در سطح کلان، جامعه نه‌تنها فایده‌ای از این تلاش‌ها نمی‌برد، بلکه بخشی از بهره‌وری حقیقی منابع انسانی و فنی‌اش را نیز از دست می‌دهد. این آغاز فرهنگ سرمایه‌سالارانه ضد تولید و خلق ارزش است. نقطه شروع نابرابری‌های افسارگسیخته و آغاز رویابافی‌های طی کردن ره صد ساله در یک چشم بر هم زدن. توسعه فرهنگ قمار و شانس و اقبال و البته کاهش ریسک انجام جرائم اجتماعی. وقتی قاعده‌ی بازی ناعادلانه باشد، ترجیح بازیکنان به مصدوم بودن بیشتر است تا ورود به بازی؛ میدان «تولید» نیز از این قاعده مستثنی نیست.