درس هایی از قطعنامه
درس هایی از قطعنامه

الان که در گام دوم انقلاب اسلامی هستیم و امام حال حاضر امت دستور داده که جوانان باید شانه‌های خود را به زیر بار بدهند، باید به این توصیه حضرت امام خمینی رحمه‌الله‌علیه گوش فرا دهند و با بغض و کینۀ انقلابی در سینه و با‏‎ ‎‏غضب و خشم به دشمنان که در جبهه مقابل ایستاده‌اند بنگرند و خود را برای یک مبارزۀ علمی و عملی بزرگ تا رسیدن به‏‎ ‎‏اهداف عالی انقلاب اسلامی آماده نمایند ...

اشاره

حضرت امام خمینی رحمه‌الله‌علیه در پیام سالگرد کشتار شهدای خونین حج و به مناسبت پذیرش قطعنامه ۵۹۸ سازمان ملل خطاب به ملت ابران پیامی بلندبالا و طولانی نوشتند که در آن به این دو واقعه مهم در تاریخ انقلاب اسلامی اشاراتی داشتند. به مناسبت سالگرد تاریخی این واقعه بر آن شدیم که باری دیگر این پیام ارزشمند را بازخوانی کرده و درس‌هایی را که از آن برای جهاد امروز ما – که اگر بالاتر از جهاد آن روز نباشد پائین‌تر نیست- استخراج نماییم.

باشد که بتوانیم قدمی هرچند کوچک در راه امام شهدا و شهدا در جهت اعتلای انقلاب اسلامی برداریم.

ان‌شاءالله …

الفبای مبارزه

در گام اول باید الفبای مبارزه در جبهه انقلاب اسلامی را بیاموزیم و به گفته امام بزرگوار مبارزه با رفاه‌طلبی سازگار نیست؛ و آن‌ها که تصور می‌کنند مبارزه در راه‏‎ ‎‏استقلال و آزادی مستضعفین و محرومان جهان با سرمایه‌داری و رفاه‌طلبی منافات ندارد‏‎ ‎‏با الفبای مبارزه بیگانه‌اند و آن‌هایی هم که تصور می‌کنند سرمایه‌داران و مرفهان بی‌درد با‏‎ ‎‏نصیحت و پند و اندرز متنبه می‌شوند و به مبارزان راه آزادی پیوسته و یا به آنان کمک‏‎ ‎‏می‌کنند آب در هاون می‌کوبند. بحث مبارزه و رفاه و سرمایه، بحث قیام و راحت‌طلبی،‏‎ ‎‏بحث دنیاخواهی و آخرت‌جویی دو مقوله‌ای است که هرگز با هم جمع نمی‌شوند. الفبای این مبارزه ایستادن در مقابل رفاه‌طلبی و دنیاخواهی است چراکه دنیاداران و کسانی که دل‌هاشان پر از هوس به دنیا و شئون مادی دنیاست، نمی‌توانند عدالت را اجرا کنند، نمی‌توانند به دنبال احقاق حق باشند. آری اجرای حق، اجرای عدالت یک روح غنی، یک اراده‌ی قوی و یک قدمِ ثابت لازم دارد.

حضرت امام در ادامه می‌فرمایند: و تنها‏‎ ‎‏آن‌هایی تا آخر خط با ما هستند که درد فقر و محرومیت و استضعاف را چشیده باشند. فقرا‏‎ ‎‏و متدینین بی‌بضاعت گردانندگان و برپادارندگان واقعی انقلاب‌ها هستند.

برای نشستن در این کلاس و فارغ‌التحصیل شدن از دانشگاه انقلاب یا خود باید برخاسته از مستضعفین و محرومین باشیم یا اینکه دمی را در کنار اینان که آغازکننده، ادامه‌دهنده و صاحبان واقعی این انقلاب هستند بنشینیم. تا زمانی که خود درد اینان را از نزدیک لمس نکرده باشیم چگونه می‌توانیم به دنبال درمان درد آنان باشیم.

این مستضعفین هم فقط مستضعفین مالی یا مستضعفین داخل کشور نیستند بلکه تمام مستضعفان عالم منظور است و مقام معظم رهبری که جانشین برحق حضرت امام رحمه‌الله‌علیه هستند به خوبی به این امر اشاره می‌کنند و می‌فرمایند: «جهاد اسلام در واقع کمک به ملّت‌هایی است که پشت پرده‌ی سیاست‌های استعماری و استکباری و استبدادی قرار داده شده‌اند که نور اسلام به این‌ها نرسد؛ نور هدایت به این‌ها نرسد. جهاد برای دریدن این پرده‌ها و این حجاب‌ها است؛ جهاد اسلامی این است. بحث اینکه آیا جهاد، دفاعی است یا ابتدائی است یا مانند این‌ها، بحث‌های فرعی است؛ بحث اصلی این است: ما لَکُم لا تُقاتِلونَ فی سَبیلِ اللهِ وَ المُستَضعَفینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّسآءِ وَ الوِلدان[۱]؛ چرا جهاد نمی‌کنید، مقاتله نمی‌کنید، نبرد نمی‌کنید در راه خدا – و بلافاصله [می‌گوید ]- و در راه مستضعفین، برای نجات مستضعفین؟ این احساس مسئولیّت است؛ یعنی شما برو جان خودت را به خطر بینداز و جانت را کف دستت بگیر در میدان‌های خطر، برای اینکه مستضعفان را نجات بدهی؛ معنای این، همان مسئولیّت است دیگر.»[۲]

برای خدا بودن

حضرت آقا وقتی معنی جهاد را اشاره می‌کنند می‌فرمایند که یک ویژگی حضرت امام رحمه‌الله‌علیه که نه در این پیام بلکه در جای‌جای زندگی ایشان پررنگ بوده عبد خدا بودن است که «همه‌ی فعّالیّت او، همه‌ی منطق او مبتنی بود بر توحید که زیربنای اصلی همه‌ی تفکّرات اسلامی است.[۳]»

حال امام به آینده‌سازان انقلاب اسلامی پس از جنگ نیز این توصیه را که خود عمری عامل به آن بود را می‌کند که باید‏‎ ‎‏خدا را در نظر داشت و تمام همّ و تلاش خود را در جهت رضایت خدا و کمک به فقرا‏‎ ‎‏به کار گرفت و از هیچ تهمتی نترسید. پذیرش قطعنامه امری بسیار دشوار برای امام بود در حالی که تا چند روز قبل از آن به همه اعلام کرده بود که از هیچ چیزی برای ادامه جنگ تا پیروزی کم نگذارید و حالا باید در مقابل تمام ملت ایران این گفته خود را نقض می‌کردند اما امام برای کسب رضایت خدا از هیچ چیزی دریغ نکردند و فرمودند و خدا‏‎ ‎‏می‌داند که اگر نبود انگیزه‌ای که همۀ ما و عزت و اعتبار ما باید در مسیر مصلحت اسلام و‏‎ ‎‏مسلمین قربانی شود، هرگز راضی به این عمل نمی‌بودم و مرگ و شهادت برایم گواراتر‏‎ ‎‏بود. اما چاره چیست که همه باید به رضایت حق تعالی گردن نهیم و مسلّم ملت قهرمان و‏‎ ‎‏دلاور ایران نیز چنین بوده و خواهد بود. ‏

امام آبروی خود را برای اسلام و مصلحت آن در میان گذاشت. در حالی که خود قلبی متاثر و شکسته از پذیرش این امر داشت اما برای کسب رضای خدا و به خاطر او این امر را پذیرفت و خطاب به رزمندگان خود فرمود: امروز روز هدایت نسل‌های آینده است. کمربندهاتان را ببندید که هیچ چیز تغییر نکرده‏‎ ‎‏است. امروز روزی است که خدا این‌گونه خواسته است و دیروز خدا آن‌گونه خواسته‏‎ ‎‏بود و فردا ان‌شاءالله روز پیروزی جنود حق خواهد بود. ولی خواست خدا هر چه هست‏ ما در مقابل آن خاضعیم و ما تابع امر خداییم؛ و به همین دلیل طالب شهادتیم و تنها به‏‎ ‎‏همین دلیل است که زیر بار ذلت و بندگی غیر خدا نمی‌رویم. البته برای ادای تکلیف همۀ‏‎ ‎‏ما موظفیم که کارها و مسائل مربوط به خودمان را به بهترین وجه و با درایت و دقت انجام‏‎ ‎‏دهیم.

امام برای خدا جام زهر را سر کشیدند و خطاب به ملت فرمودند: جام زهرآلود قبول قطعنامه‏‎ ‎‏را سر کشیده‌ام، و در برابر عظمت و فداکاری این ملت بزرگ احساس شرمساری می‌کنم. من باز می‌گویم که قبول این مسئله برای من از زهر کشنده‌تر است؛ ولی راضی به‏‎ ‎‏رضای خدایم و برای رضایت او این جرعه را نوشیدم. در‏‎ ‎‏شرایط کنونی آنچه موجب امر شد تکلیف الهی‌ام بود. شما می‌دانید که من با شما پیمان‏‎ ‎‏بسته بودم که تا آخرین قطرۀ خون و آخرین نفس بجنگم؛ اما تصمیم امروز فقط برای‏‎ ‎‏تشخیص مصلحت بود؛ و تنها به امید رحمت و رضای او از هر آنچه گفتم گذشتم؛ و اگر‏‎ ‎‏آبرویی داشته‌ام با خدا معامله کرده‌ام. عزیزانم، شما می‌دانید که تلاش کرده‌ام که راحتی‏‎ ‎‏خود را بر رضایت حق و راحتی شما مقدّم ندارم. خداوندا، تو می‌دانی که ما سر سازش با‏‎ ‎‏کفر را نداریم.‏

عرصه مبارزه

جنگ ما جنگ عقیده است و جغرافیا و مرز نمی‌شناسد و ما باید‏‎ ‎‏در جنگ اعتقادی‌مان بسیج بزرگ سربازان اسلام را در جهان به راه اندازیم. ان‌شاءالله ‏‎‎‏ملت بزرگ ایران با پشتیبانی مادی و معنوی خود از انقلاب، سختی‌های جنگ را به‏‎ ‎‏شیرینی شکست دشمنان خدا در دنیا جبران می‌کند.

میدان مبارزه‌ای که حضرت امام رحمه‌الله‌علیه برای ما باز کردن میدان مبارزه‌ای به وسعت شرق و غرب عالم است و عرصه عرصه جنگ عقیده است نه صرف جنگ نظامی و اقتصادی و… . ما باید در ارتباط با مردم جهان و‏‎ ‎‏رسیدگی به مشکلات و مسائل مسلمانان و حمایت از مبارزان و گرسنگان و محرومان با‏‎ ‎‏تمام وجود تلاش نماییم .

اگر درد ما نه تنها درد مسلمینی مانند بحرین، یمن و افغانستان و… بلکه درد محرومان عالم باشد به این راحتی‌ها آسوده نمی‌شویم و شب با آسودگی سر بر بالین بگذاریم و بخوابیم… .

قله مبارزه

ما می گوییم‏‎ ‎‏تا شرک و کفر هست، مبارزه هست و تا مبارزه هست، ما هستیم. ما بر سر شهر و مملکت‏‎ ‎‏با کسی دعوا نداریم. ما تصمیم داریم پرچم «لا اله الاّ الله» را بر قلل رفیع کرامت و‏‎ ‎‏بزرگواری به اهتزاز درآوریم. پس ای فرزندان ارتشی و سپاهی و بسیجی‌ام و ای‏‎ ‎‏نیروهای مردمی، هرگز از دست دادن موضعی را با تأثر و گرفتن مکانی را با غرور و‏‎ ‎‏شادی بیان نکنید که این‌ها در برابر هدف شما به قدری ناچیزاند که تمامی دنیا در مقایسه با‏‎ ‎‏آخرت. ‏

آری برای این مبارزه باید مانند احمد متوسلیان‌ها در دوران جنگ باشیم که وقتی آن رزمنده پس از فتح خرمشهر به حاج احمد که پایش مجروح شده بود گفت: الان می‌توانی استراحت کنی. آرام دستش را بالا آورد و به انتهای افق اشاره کرد و گفت:

«بسیجی، آنجا انتهای افق است …

من و تو باید پرچم خود را آنجا در انتهای افق برافرازیم.

هر وقت پرچم را آنجا زدی زمین، آن وقت بگیر و راحت بخواب … ولی تا آن وقت نه!»

«بعضی درخت‌ها سرحال‌اند، بانشاط‌اند، شاداب‌اند؛ ده سال، بیست سال، سی سال بیشتر عمر نمی‌کنند، بعد پوک می‌شوند. پوک که شدند، احتیاج ندارد که کسی زحمت بکشد برای انداختن آن‌ها، یک باد تندی که بیاید، سرنگون می‌شوند، از کمر می‌شکنند؛ اما درختی که استعداد ماندن دارد، دارای این قدرت و ظرفیت هست که بماند، شما می‌بینید دو قرن، سه قرن از عمر این درخت می‌گذرد، سرسبزی او از روز اولی که برگ کرده، بیشتر است و کمتر نیست، نشاط او در بهار، درخت‌های دیگر را هم تحت تأثیر قرار می‌دهد. «تؤتی اکلها کلّ حین باذن ربّها».

‫هیچ وقت هم نباید خسته بشویم. شنفتید آیه‌ی قرآن را «فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ»؛ وقتی از کار فراغت پیدا کردی، یعنی کارت تمام شد، تازه قامت راست کن، یعنی شروع کن به کار بعدی؛ توقف وجود ندارد.[۴]»

که دشمنان ما و جهان‌خواران تا کیْ و تا کجا ما را تحمل‏‎ ‎‏می‌کنند و تا چه مرزی استقلال و آزادی ما را قبول دارند. به یقین آنان مرزی جز عدول‏‎ ‎‏از همۀ هویت‌ها و ارزش‌های معنوی و الهی‌مان نمی‌شناسند. به گفتۀ قرآن کریم، هرگز دست‏‎ ‎‏از مقاتله و ستیز با شما بر نمی‌دارند مگر اینکه شما را از دین‌تان برگردانند. ما چه بخواهیم و‏‎ ‎‏چه نخواهیم صهیونیست‌ها و آمریکا و شوروی در تعقیب‌مان خواهند بود تا هویت دینی و‏‎ ‎‏شرافت مکتبیِ‌مان را لکه‌دار نمایند .

«ما هنوز به قله نرسیده‌ایم؛ با آن فاصله داریم. آن روزی که ملت ایران به قله برسد، دشمنی‌ها تمام خواهد شد. آن روزی که ملت ایران به قله برسد، معارضه‌های خباثت‌آلود به پایان خواهد رسید. ما تا آن روز فاصله داریم. حرکت را باید بی‌وقفه ادامه دهیم.[۵]»

آزمایش در میدان مبارزه

‏‏آری، دیروز روز امتحان الهی بود که گذشت و فردا امتحان دیگری است که پیش‏‎ ‎‏می‌آید و همۀ ما نیز روز محاسبۀ بزرگتری را در پیش رو داریم. آن‌هایی که در این چند‏‎ ‎‏سالِ مبارزه و جنگ به هر دلیلی از ادای این تکلیف بزرگ طفره رفتند و خودشان و جان‏‎ ‎‏و مال و فرزندانشان و دیگران را از آتش حادثه دور کرده‌اند مطمئن باشند که از معاملۀ با‏‎ ‎‏خدا طفره رفته‌اند و خسارت و زیان و ضرر بزرگی کرده‌اند که حسرت آن را در روز‏‎ ‎‏واپسین و در محاسبۀ حق خواهند کشید.

در تاریخ انقلاب اسلامی دروازه‌ای به نام دفاع مقدس برای مدتی باز شد آنان که زرنگی کردند السابقون والسابقون شدند و به قرب الهی رسیدند، عده‌ای هم من ینتظر، گروهی هم هیچ نصیبی نبردند به جای خود و تازه هم الخاسرون گشتند. حال ما باید حواسمان به فردای انقلاب باشد که در این میدان مسابقه سرمان بی‌کلاه نماند و در آخر رفوزه و تجدیدی شویم که اگر این‌گونه شود عمری نه به درازای عمر دنیوی بلکه به حسب و کتاب اخروی دچار خسران و زیان شدیم که خود خداوند سوگند خورده که اگر ایمان و عمل صالح نداشته باشیم بدون هیچ تعارفی چه دکتر، وکیل، وزیر و مهندس باشیم چه کارگری ساده در خسران هستیم.

باید در دوران زندگی خود حواس جمع باشیم که اگر از معامله با خدا طفره رفتیم و به سراغ دیگری رفتیم، کلاه بزرگی به سرمان رفته است.

سخن آخر

فرزندان انقلابی‌ام، ای کسانی که لحظه‌ای حاضر نیستید که از غرور مقدستان دست‏‎ ‎‏بردارید، شما بدانید که لحظه لحظۀ عمر من در راه عشق مقدس خدمت به شما می‌گذرد.‏‎ ‎‏می‌دانم که به شما سخت می‌گذرد؛ ولی مگر به پدر پیر شما سخت نمی‌گذرد؟ می‌دانم که‏ شهادت شیرین‌تر از عسل در پیش شماست؛ مگر برای این خادمتان این‌گونه نیست؟ ولی‏‎ ‎‏تحمل کنید که خدا با صابران است. بغض و کینۀ انقلابی‌تان را در سینه‌ها نگه دارید؛ با‏‎ ‎‏غضب و خشم بر دشمنانتان بنگرید؛ و بدانید که پیروزی از آن شماست.

‏‏من در اینجا به جوانان عزیز کشورمان، به این سرمایه‌ها و ذخیره‌های عظیم الهی و به‏‎ ‎‏این گل‌های معطر و نوشکفتۀ جهان اسلام، سفارش می‌کنم که قدر و قیمت لحظات شیرین‏‎ ‎‏زندگی خود را بدانید؛ و خودتان را برای یک مبارزۀ علمی و عملی بزرگ تا رسیدن به‏‎ ‎‏اهداف عالی انقلاب اسلامی آماده کنید.‏

الان که در گام دوم انقلاب اسلامی هستیم و امام حال حاضر امت دستور داده که جوانان باید شانه‌های خود را به زیر بار بدهند، باید به این توصیه حضرت امام خمینی رحمه‌الله‌علیه گوش فرا دهند و با بغض و کینۀ انقلابی در سینه و با‏‎ ‎‏غضب و خشم به دشمنان که در جبهه مقابل ایستاده‌اند بنگرند و خود را برای یک مبارزۀ علمی و عملی بزرگ تا رسیدن به‏‎ ‎‏اهداف عالی انقلاب اسلامی آماده نمایند که مسیر مسیری طولانی است و مبارزه مبارزه‌ای دشوار اما به یاری خداوند پیروزی از آن جبه حق است … .

ان‌شاءالله خداوند همۀ ما را موفق به خدمت و‏‎ ‎‏رضایت خود فرماید.‏


[۱] سوره‌ی نساء، بخشی از آیه‌ی ۷۵؛ «…چرا شما در راه خدا [و در راه نجات‌] مردان و زنان و کودکان مستضعف نمی‌جنگید؟…»

[۲] بیانات در دیدار اعضاى مجمع عالى بسیج مستضعفین در تاریخ ۱۳۹۳/۰۹/۰۶

[۳] بیانات در مراسم بیست‌ و ششمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمه‌الله) ۱۳۹۴/۰۳/۱۴

[۴] بیانات رهبر انقلاب در دیدار نیروهاى مسلح منطقه‌ى شمال کشور و خانواده‌هاى آنان در تاریخ ۱۳۹۱/۰۶/۲۸

[۵] بیانات در مراسم بیست و سومین سالگرد رحلت امام خمینی در تاریخ ۱۳۹۱/۰۳/۱۴