دولت مکتبی- دولت مردمی
دولت مکتبی- دولت مردمی

یکی از چالش‌های مهم و پیش‌روی نظام اسلامی در مسیر حرکت به سمت اهداف خویش، مسئله‌ی دولت جوان انقلابی است. دولتی که اگر کارگزاران آن طبق موازین و چارچوب‌های نظام اسلامی که بر اساس اصول انقلاب اسلامی بناشده است حرکت نمایند، ریل و قطار نظام اسلامی به سمت جامعه‌اسلامی حرکت کرده و زمینه ایجاد تمدن نوین اسلامی فراهم می‌گردد.

ابتدای کلام

انقلاب شکوهمند اسلامی، در طلیعه دومین اربعین حیات خویش و حرکت به سمت آرمان‌های اصیل و مطابق با فطرت جامعه‌ی بشری، با چالش‌های گوناگونی مواجه است. چالش‌هایی که ضرورت دارد تا در دومین مرحله از جامعه‌پردازی در وهله اول به شناخت، واکاوی دلایل به وجود آمدن چالش و دو وهله دوم به حل مسئله بر اساس مکتب اسلام ناب مبتنی بر اندیشه و جهت‌دهی رهبران انقلاب اسلامی بپردازد. یکی از چالش‌های مهم و پیش‌روی نظام اسلامی در مسیر حرکت به سمت اهداف خویش، مسئله‌ی دولت جوان انقلابی است. دولتی که اگر کارگزاران آن طبق موازین و چارچوب‌های نظام اسلامی که بر اساس اصول انقلاب اسلامی بناشده است حرکت نمایند، ریل و قطار نظام اسلامی به سمت جامعه‌اسلامی حرکت کرده و زمینه ایجاد تمدن نوین اسلامی فراهم می‌گردد. یکی از مهم‌ترین موازین و چارچوب‌های حرکت در جهت اهداف نظام اسلامی، روحیه تحول‌خواهی است. تحول‌خواهی نشان‌دهنده شادابی، نشاط، ابتکار و زنده‌بودن روحیه جوانی در افراد است. «تحوّل یعنی به حال برتری با شکل واضحی دست یافتن؛ یعنی یک جهش، یک حرکت بزرگ»[۱]؛ اگر نگاه دولتمردان و کسانی که در رأس تصمیم‌گیری نظام هستند در جهت حرکت و جهش و پیشرفت کشور باشد و تلاش و پشتکار این افراد در جهت تحقق، تثبیت و استمرار این حرکت باشد، می‌توان نام تحول‌خواهی را بر آن‌ها گذاشت. تحولی که در کلام رهبر معظم انقلاب دارای ضرورت‌هایی نظیر داشتن پشتوانه صحیح فکری، نترسیدن از دشمنی‌ها و ویژگی‌هایی نظیر روبه‌جلو بودن، تدریجی و عمقی بودن است. اگر نگاه تحولی در کارگزاران جامعه به عنوان راهبرد حرکت در گام دوم شناخته شود، آن هنگام است که مسیر گام دوم انقلاب اسلامی به سمت اهداف خویش هموارتر خواهد شد. به عبارت دیگر روحیه تحول، حرکت بر مبنای ارزش‌ها به سمت آرمان‌ها ضرورت گام دوم انقلاب اسلامی است. این یادداشت به طرح مسئله عوامل تحول‌خواهی و ارتباط آن با مقوله دولت جوان انقلابی به مثابه عامل محرک نظام اسلامی در گام دوم خواهد پرداخت.

مکتبی-مردمی بودن، عامل تحول‌خواهی

پرسش اینجاست که امر تحول‌خواهی چگونه میسر می‌شود؟ چگونه دولتی که بر سر کار می‌آید و زمام امور اجرائی کشور را به دست می‌گیرد زمینه‌های تحول‌خواهی درونش پدیدار می‌شود؟ شاید بتوان با طرح مسئله دولت مکتبی-دولت مردمی، زمینه‌های تحول‌خواهی و بروز روحیه جوانی در یک دولت را پدیدار کرد. روحیه‌ تحول‌خواهی که به عنوان یکی از مظاهر بروز روحیه جوانی محسوب می‌شود و با تثبیت این روحیه در افراد، می‌توان امید پیشرفت در مواردی که توقف و حتی عقب‌گرد به وجود آمده ‌است را جبران نمود و امید را در دل جامعه زنده کرد. همان‌گونه که بیان شد، یک دولت مکتبی-مردمی را می‌توان به عنوان مصداق دولت جوان انقلابی معنا کرد. دولتی که دارای دو رکن اصلی بوده و زمامداران اصلی این نهاد از این ویژگی‌ها برخوردارند. حال پرسش اینجاست که چگونه مکتبی و مردمی بودن می‌تواند زمینه را برای ایجاد روحیه تحول‌خواهی فراهم نماید؛ به عبارتی دیگر این دو ویژگی منجر به تقویت چه عنصری در افراد شده و زمینه را برای ایجاد حرکت تحول‌خواهانه مبتنی روحیه نشاط و امیدواری فراهم آورد. رهبر معظم انقلاب در کتاب طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن، آگاهانه و متعهدانه بودن را دو بال نیرومند ایمان معرفی می‌کنند و ایمان بدون این دو بال را حقیقی نمی‌دانند. کسانی که از نظر سنی جوانند و یا کسانی که دارای روحیه جوانی‌اند با تقویت روحیه ایمان می‌توانند در عرصه مدیریتی و حاکمیتی جامعه مؤثر ظاهرشده و مشکلات موجود را از سر راه مردم بردارند. سرّ تقویت روحیه ایمان با دو بال آگاهی و تعهد، مکتبی بودن و مردمی بودن است. به این معنا که در عرصه نظر و فکر و در جهت حرکت آگاهانه برای حل مشکلات بر اساس یک نگاه مکتبی عمل نمایند و در گام دوم این نگاه مکتبی را در جهت تعهد به حل مسائل و مشکلات موجود با ابزار مردمی‌بودن فراهم آورند. در ادامه یادداشت به تفصیل هرکدام از این دو مفهوم پرداخته و ضرورت وجود آن در جهت شکل‌گیری دولت جوان حزب‌اللهی را بررسی خواهیم کرد.

مکتبی بودن

اولین ویژگی یک دولت تحول‌خواه مکتبی بودن است. درست است که یکی از لوازم تحول پشتوانه فکری قوی و منسجم است اما از زمینه‌های ایجاد روحیه تحول‌خواهی مکتبی بودن است. مکتبی بودن به معنای اعتقاد به مبانی انقلاب اسلامی مبتنی بر اسلام ناب محمدی و تلاش در پیاده‌سازی همان اصول و مبانی در تمامی شئون و نیازهای فردی و اجتماعی است. مکتبی بودن به این معناست که دولتمردان با تکیه بر پشتوانه اسلام ناب محمدی سعی در حل مسائل سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی جامعه خویش داشته و همواره سعی می‌کنند با نگاه به مبانی انقلاب و اسلام ناب به عنوان معیار و شاقول وضعیت مطلوب، تمام همت و تلاش خود را در جهت حرکت از وضع موجود به وضع مطلوب به میدان عمل ‌آورند. اگر این نگاه جامع و مکتبی در دولتمردان وجود نداشته باشد، نه تنها تحول ایجاد نمی‌شود، بلکه ممکن است حرکت نظام جمهوری اسلامی در برخی عرصه‌ها متوقف و حتی گاهی روبه عقب شود. چراکه عدم مکتبی بودن دولتمردان گاهی باعث می‌شود که وضعیت را مطلوب دیده و دست از تلاش و پشتکار برای حرکت روبه‌جلو بردارند و گاهی ممکن است که ایده و فکری برای رسیدن به مطلوب مدنظر ایشان باشد اما برخلاف اصول و مبانی انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی باشد که این نگاه نه تنها باعث توقف بلکه ارتجاع و حرکت رو به عقب می‌گردد. بنابراین مکتبی بودن یکی از ارکان ایجاد روحیه تحول‌خواهی در دولتمردان خواهد بود، این ویژگی دارای مصادیقی نظیر هدایت و حفظ سرمایه‌ها و دستاوردهای جمهوری اسلامی، حفظ و تقویت و استمرار شعارهای انقلاب اسلامی در جامعه جهانی و حل مسائل به وسیله آن‌ها، بهره‌برداری از استعدادهای موجود، سریان گفتمان انقلاب اسلامی در تمامی دستگاه‌ها و عرصه‌های مدیریت نظام جمهوری اسلامی است.

مردمی بودن

دومین ویژگی مهمی که روحیه تحول‌خواهی را در کنار مکتبی بودن برای دولتمردان ایجاد می‌کند، مسئله‌ی مردمی بودن است. دولتی که از جانب مردم انتخاب می‌شود و زمام امور را به دست می‌گیرد، همواره دارای پیوندی عمیق با مردم است. ثمره این پیوند ایجاد و تقویت روحیه تحول‌خواهی است. پیوندی که در چند وجه می‌توان آن را بررسی و تحلیل کرد. اولین وجه مردمی بودن سروکار داشتن دولت با مسائل و نیازهای عموم مردم است. دولتی که مردمی باشد همواره با نیازها و مسائل واقعی مردم مواجه است و خود را جدا از مشکلات و مسائل مردم نمی‌بیند. حاضر بودن در میان مردم، گفت‌وگوی مستقیم و غیرمستقیم، برخورد متواضعانه و کریمانه با ایشان و رعایت حدومرز ارتباط با قشر اشرافی و سرمایه‌دار باعث می‌شود که فرد مسئول، همواره خود را نسبت به مسائل پاسخگو دانسته و به دنبال حل آن‌ها باشد. دومین وجه مردمی بودن استفاده از ظرفیت مردم در جهت حل مسائل و مشکلات موجود در جامعه است. این مسئله درست که دولت در نظام جمهوری اسلامی تمرکزگرا بوده و دستگاه حاکمیتی کشور در یک نقطه متمرکز است، ولی مشارکت و به میدان آوردن مردم در عرصه حل مسائل و مشکلات خویش می‌تواند چرخه تحول و حرکت روبه‌جلو را جان تازه‌ای دهد و آن را به حرکت درآورد. این مشارکت در دو عرصه نخبگانی و همگانی خود را نشان می‌دهد. مشارکت نخبگان به معنای اتصال بدنه تصمیم‌ساز دولت با دو بازوی نخبگان حوزوی و دانشگاهی در جهت مشورت، برنامه‌ریزی و بهره‌گیری معقول از آن‌ها در تصمیم‌گیری و حل مسائل نظام است. اگر استراتژی یک دولت بهره‌گیری از ظرفیت نخبگان موجود در جامعه باشد، آن هنگام است که در مواجهه با ایشان و داشتن روحیه جوانی به معنای عام کلمه، روحیه تحول‌خواهی در مسئولین امر نیز تقویت می‌شود و با این ظرفیت می‌توانند امور جاری کشور را با کیفیت و خلاقیت بیشتری هدایت و راهبری کنند. مشارکت مردم در عرصه همگانی به معنای ایجاد یک جبهه مسنجم از مردم جامعه در عرصه‌های فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی است. جبهه‌ای با مشارکت و هم‌افزایی مردم جامعه و با هدایت و راهبری دولت می‌تواند در جهت برآوردن نیازهای جامعه با محوریت مکتب انقلاب اسلامی عمل نماید. بنابراین شناخت مسائل و نیازهای جامعه و بهره‌گیری از رأی و نظر نخبگان و مشارکت مردم در حل مسائل و مشکلات جامعه با هدایت و راهبری دولت می‌تواند زمینه را برای مردمی شدن دولت فراهم کند.

انتهای کلام

دولت مکتبی-دولت مردمی می‌تواند نقش عاملیت را در شناخت، به کارگیری و هدایت استعدادها و منابع با کمک نخبگان و توده جامعه در جهت رفع نیازها مبتنی بر مکتب انقلاب و اسلام ناب محمدی داشته باشد. دولتی که اگر با این دو بال به پرواز درآید، روحیه تحول‌خواهی را در خود و در جامعه زنده کرده و جامعه را از عقب‌گرد و توقف در زمینه‌های گوناگون رهایی می‌بخشد. در نتیجه باید به این مسئله اشاره کرد که دولت مکتبی-دولت مردمی، در عین نگاه آرمان‌خواهانه نسبت به شعارهای انقلاب اسلامی از واقعیت‌های موجود در کشور، منابع و دستاوردها و چالش‌های نظام جمهوری اسلامی غافل نیست؛ به تبع نگاه مکتبی و مواجهه با نیازهای جامعه، راه‌‌حلی منظومه‌وار، منسجم و نظام‌مند در جهت حل مسائل کلان و محوری جامعه در بازه‌های کوتاه‌مدت، میان‌مدت و بلندمدت ارائه می‌دهد. ثمره این جهت در حرکت دولت و دستگاه اجرائی کشور، ایجاد روحیه امید و خودباوری در جامعه بر اساس ارزش‌های انقلاب اسلامی است. اگر این روحیه در جامعه احیا شود آن هنگام است که می‌توان قله‌های جامعه ‌اسلامی که مقدمه اصلی تمدن نوین اسلامی است را دست‌یافتنی دانست و با قوت و سرعت به سمت آن حرکت نمود.


[۱] -سخنرانی تلویزیونی به مناسبت سی‌ویکمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمه‌الله)- ۹۹/۰۳/۱۴

منتشرشده در خبرگزاری فارس