انگار خلاصه خوبها و خوبیهای عالم در عصر روز دهم محرم سال 61 در نقطه ای از زمین به آسمان عروج کردند و ما در هر سلام بر حسین، عطر همه این خوبها و خوبیها را وارد زندگی مان می کنیم....پس سلام بر حسین...
سلام بر سر؛ بر سرهای روی نیزه که چون خم نشد، بر نیزه ایستاد.
سلام بر چشم؛ بر چشمهایی که حقیقتجویانه در صفحه کربلا جز زیبایی ندیدند.
سلام بر زبان؛ بر زبان حقی که روی نیزه نیز کلام خدا را تلاوت میکرد.
سلام بر دست؛ بر دستهای کودکانهای که نازک و نرم، سپر مولا شد تا ضرب شمشیر شیطانصفتان را بگیرد.
سلام بر گوش؛ بر گوشهایی که زخم ناجوانمردی خوردند از دستدرازی گوشبستهها بر گوشوارهها.
سلام بر سینه؛ بر سینههایی که به پاسداری از نماز عاشورا، میزبان سنگ و تیر و نیزه شدند.
سلام بر گلو؛ بر گلوی نورسی که عطش جانسوزش را با تیر سه شعبه پاسخ دادند… سیراب شد.
سلام بر پا؛ بر پاهایی که در فراق پارهتن جوان و نوخاسته، با صلابت بر زمین افتادند.
سلام بر اشک؛ بر اشکهای ذوالجناح که عارفانه بر صورتش رقصان شدند به بدمستی بدعهدان.
سلام بر قدم؛ بر گامهایی که لحظهای سست نشد و عقبگرد نکرد.
نفرین بر سر، بر سرهایی که تا گردن زیر برف نامرامی و بیمروتی یخ زدند و مسخ شدند.
نفرین بر گوش؛ بر گوشهایی که عافیتطلبی، سنگینشان کرد و کر شدند.
نفرین بر چشم؛ بر چشمهایی که هوسآلود، آنقدر نزدیکبین شدند تا کور شدند.
نفرین بر قهقهه؛ بر قهقهههای شیطانیای که از آزادگی و معرفت و مرام سر بریدند.
نفرین بر زبان؛ بر زبانهایی که بر بامهای شام، هلهله کردند و کِل کشیدند.
نفرین بر دست؛ بر دستهایی که به قلم نفاق و جبن، مهمان دعوت کرده را ناجوانمردانه بسمل کردند.
و باز نفرین بر دست؛ بر دستهایی که ذلیلانه معجر از محترمات آلالله برکشیدند.
نفرین بر شکم؛ بر شکمهای ورمکرده که حرامخواری خوارشان کرد.
نفرین بر پا؛ بر پاهایی که آنقدر کج گذاشته شد تا کژ شد.
نفرین بر هوس؛ هوسهایی که در هوای حکومت ری، سر حسین را بریدند تا دوزخ تعبیر رویایشان شود.
۱۳۸۱ سال است که «سلام»ها، همه عالم را معطر روح و ریحان حسین کرده و تشنگان حقیقت را به محبت حسین دعوت میکند.
و ۱۳۸۱ سال است که «لعن»ها نثار یزید و یزیدصفتان میشود و بر هر چه ناپاکی و ناراستی است مهر «ان الباطل کان زهوقا» میزند؛ پس:
سلام بر خون؛ بر خون خدا، سیرابکننده چشمههای توحیدی و عطشافزای ندبههای منتظر.