تصمیم ماندن یا نماندن نامزدها در صحنه با هر استدلالی، امری است که هیچگاه از طریق تنش و نزاع میان هوادارانشان به نتیجه نخواهد رسید. در این شرایط، وقوع چنین تنشهایی میان طرفداران نامزدها و تخریب نامزد دیگر برای اثبات نامزد مورد علاقه خود، ثمری جز افزودن ابهام بر فضای کلی انتخابات ندارد. ابهامی که ثمره آن، بیش از هر چیز، تقویت موضع دشمنان ملت را در سرد کردن تنور انتخابات را در پی خواهد داشت.
یک. برخلاف تلقی برخی، انتخابات -حداقل در معنای مورد نظر آن در دیدگاه انقلابی و منظومه آراء امام و رهبری- موعد زمین زدن رقیب و غلبه اراده سیاسی یک حزب، یک گروه یا یک فرد بر دیگران نیست؛ انتخابات محملی است برای مشارکت سیاسی آحاد جامعه و خروجی آن قبل از هر چیز، همبستگی و انسجام ملی در مسیر تحقق منافع ملی است. انتخاباتی که جامعه را چندپاره و گسسته کند، حتی در فرض درصد بالای مشارکت، برندهای نخواهد داشت. بذر این انسجام یا خدای ناکرده افتراق و گسست، در روزهای رقابت انتخاباتی پاشیده میشود. اگر نامزدها و به تَبَع آنها هواداران و حامیانشان، در فضای رقابت نتوانند چارچوب و مرزهای رقابت سالم و همافزا را تشخیص دهند، یقیناً انتخابات از معنا تهی خواهد شد. تخریب، تحقیر، تمسخر، اتهام زنی و سیاه نمایی، هر چند ممکن است میزانی از آراء را به سود یا ضرر نامزدی جابهجا کند، اما مهمتر از آن، بنیانهای اتحاد، یکرنگی و انسجام جامعه را لرزانده و سست میکند.
دو. انتخابات نقطه پایان نیست. اختلاف نظرها میتوانند در یک انتخابات حل و فصل شوند یا با یک انتخابات به وجود بیایند؛ اما قرار نیست، در پس هر انتخابات، گسلهای اجتماعی شکل گرفته یا عمیقتر شوند. فلسفه وجودی انتخابات، حل اختلافات سیاسی نیست، بلکه حیات در سایه وجود همه اختلافات و تفاوت در دیدگاهها ذیل یک هویت مشترک و معتبر است.
سه. مسأله انتخاب اصلح و انتخاب درست، در عین اهمیت و اولویت بر بسیاری از مسائل، در نگاه امامین انقلاب در عین اهمیت، فرع بر انتخابات پرشور و مشارکت سیاسی آحاد جامعه دانسته شده است. باور به چنین امر مهم و التزام به لوازم آن، ضرورتهای مهمی را بر رفتار بازیگران مختلف عرصه انتخابات ایجاب میکند. مهمترین این ضرورتها، رقابت در سایه صیانت از منافع ملی، توجه به دغدغههای اساسی مردم و احترام دیدگاههای رقباست.
چهار. طرفداری از یک نامزد، پافشاری بر آن، حتی اگر شکل افراطی به خود بگیرد، مادامی که در صورت گفت و شنود است و به پنجه کشیدن به صورت یکدیگر ختم نشده، جزء لاینفک شور انتخابات است. قرار نیست، همه مثل هم فکر کنند و قرار نیست اقناع دیگران در برابر استدلالهای منطقی ما، آنها را از تصمیمی که مرکب از مجموعهای از استدلالها، تجارب شخصی و گروهی، احساسات و تأثیر و تأثرات مختلف اتخاذ کردهاند، باز بدارد.
پنج. در انتخابات پیش رو، دو قطبی اصلی نه میان اصولگرا و اصلاحطلب و نه میان عمرو و زید است؛ دو قطبی اصلی میان مردم و ضد مردم، شکل گرفته است. یک سر این دو قطبی، دشمنان قسم خورده ملت ایران هستند که در پوشش دروغین دلسوزی برای جمهوریت، مردم را به قهر با صندوق و سرنوشت خود دعوت میکنند. سر دیگر دو قطبی، ملت سلحشور و قهرمان ایران است که در سایه تمام سختیها، تنگناها، مضیقهها، تبعیضها، مفاسد و ناکارآمدیها، هیچگاه اجازه تعیین سرنوشت خود را به دیگران نسپرده و به قول ناصر فیض، یک تار موی گربه وطنش را به تمام عالم نخواهد داد. در این دوقطبی، آنان که با هر روشی مردم را از صندوق رأی دور ساخته و امید آنها به مشارکت در سرنوشتشان را به انحاء مختلف به یأس تبدیل میکنند، هر که باشند، در سمت دشمنان این ملت خواهند ایستاد و آنان که با هر لباس و سابقهای جوانه این امید را در دلهای مردم زنده نگاه داشته و میل آنها به سهیم شدن در سرنوشتشان را تقویت کنند، بیتردید در جبهه متحد ملت ایران قرار خواهند گرفت.
شش. تصمیم ماندن یا نماندن نامزدها در صحنه با هر استدلالی، امری است که هیچگاه از طریق تنش و نزاع میان هوادارانشان به نتیجه نخواهد رسید. در این شرایط، وقوع چنین تنشهایی میان طرفداران نامزدها و تخریب نامزد دیگر برای اثبات نامزد مورد علاقه خود، ثمری جز افزودن ابهام بر فضای کلی انتخابات ندارد. ابهامی که ثمره آن، بیش از هر چیز، تقویت موضع دشمنان ملت را در سرد کردن تنور انتخابات را در پی خواهد داشت. بهتر است به جای چنین نزاعهای بیهوده و مخرّب، تمرکز اصلی هواداران همه نامزدها، بر افزایش مشارکت و تضعیف قطب ضد مردم در دوقطبی اصلی انتخابات باشد.
منتشر شده در شماره ۳۳۴۳ روزنامه فرهیختگان