طالبان و مسئله عدالت اجتماعی
اینکه چرا طالبان در افغانستان به این سرعت در حال پیشروی است علاوه بر اینکه زمینههای ایدئولوژیک، فرهنگی، سیاسی و ... دارد اما قطعاً نمیتوان زمینههای اقتصادی و راهبردهای توسعهای که در طول ۲۰ سال گذشته در این کشور پیگیری شده است را نادیده انگاشت.
حلقههای مفقود در سند تحول به نفع عدالت
فاصله حرف تا عمل در سند تحول دولت سیزدهم چگونه طی می شود؟ 9 پیشنهاد برای گرفتار نشدن سند تحول به آفات متداول سندنویسی در کشور قابل طرح است.
خطای راهبردی دولت سابق در حکمرانی پولی و بانکی
هرچند عملکرد دولتهای قبلی در حوزه نظام بانکی نقاط ضعف جدی داشته است، اما دولت یازدهم و دوازدهم به ویژه در بازه زمانی ۹۷-۹۲ سیاستهای اشتباهی را در این زمینه در پیش گرفت که نه تنها به نتیجه مطلوب خود نرسید بلکه پیامدهای زیانباری برای نظام بانکی و اقتصاد کشور به همراه داشت. رشد نقدینگی فزاینده، تورم بالا، بحران ارزی و تشدید ناترازی سیستم بانکی از آثار اجرای این سیاستهاست. این یادداشت پس از بازخوانی تجربه ناکام دولت تدبیر و امید در حکمرانی پولی و بانکی کشور به آسیبشناسی آن میپردازد.
دولتِ عدالتخواهِ بیفکر، کجا را میزند؟
دولتی که برای جامعه سازی و اداره کشور، ایده و نظریه و گفتمان روشنایی بخشی ندارد، حل نمی کند بلکه حل می شود.
اشرافیت؛ زنجیری به پای مدیران در مسیر عدالتخواهی
خوی اشرافی مسئولان و بدتر از آن تئوریزه نمودن این امر، از موانع تحقق عدالت در دولت های گذشته بوده است.
اعتراض علیه اعتراض
اعتراض مبین نارساییهاست؛ بنابراین توجه به آن میتواند ما را به ریشه مشکلات رهنمون سازد. بر دولت سیزدهم واجب است ضمن رفع نارساییها، به طراحی یک نظام چند لایه جهت شنیدن صدای مردم به نحو حقیقی بپردازد.
نگاهی بر پندارههای لازم جهت خروج از جامعه شلخته انرژیتیک
نگاه اجتماعی و شبکهای داشتن به مشکلات و پردازش فراگیر ایدههای حکمرانی از اهمیت بسیار زیادی برخوردار بوده و اجتناب از جزئیگرایی، تقلیلگرایی و تنگ کردن حلقه مشاوران از نکات بسیار مهم برای اصلاحگران محسوب میشود. گفتوگوی ملی و تفاهم اجتماعی نقطه آغازین خودشناسی ملی و عزم برای حرکت در مسیر پیشرفت پایدار است.
مسئله حکمرانی مردمی عدالت
اقامه عدالت به دلیل ضرورت مردمی بودنش، نیازمند تغییر ساختار حکمرانی است که از حکمرانی سلسله مراتبی به ساختاری مردمیتر حرکت کنیم.
دولت عدالتخواهِ ظالم
عقلانیت، روی دیگر سکه عدالت است. بنابراین دغدغه عدالت داشتن، بهتنهایی به عدالت منجر نمیشود و نیازمند فکر، طراحی و تدبیر است که اگر نباشد، می تواند ضد عدالت یا همان بیعدالتی را تولید کند. در حوزه عدالت، بدون فکر به عدالتِ کمتر نمیرسیم بلکه به ضد عدالت میرسیم. پس دولتها برای تحقق عدالت، نیازمند طراحی مداخلاتی هستند که لزوماً ساده و آسان نیستند؛ حتی به صرف اینکه بدانیم راهحل درست تحق عدالت چیست هم نمیتوان آن را پیاده کرد.